path

/ˈpæθ//pɑːθ/

معنی: راه، جاده، مسیر، طریقه، طریق، مسلک، باریک راه، جاده مال رو
معانی دیگر: کوره راه، پاراه، جاده ی مالرو، گذر، خط سیر، گذر راه، (مجازی) طریق، طریقت، روش، (در باغ ها و پارک ها و غیره) راه، راهچه، گشتگاه، مخفف:، آسیب شناختی، بیمارگونه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a track beaten by the feet of people or animals.
مترادف: pathway, track, trail
مشابه: alley, footpath, shortcut, walk

(2) تعریف: a generally narrow road or way.
مترادف: pathway, way
مشابه: approach, by-path, lane, passageway, road, route, walk

- a bicycle path
[ترجمه عرشیا] مسیر دوچرخه
|
[ترجمه گوگل] یک مسیر دوچرخه سواری
[ترجمه ترگمان] مسیر دوچرخه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a course along which something travels.
مترادف: course, pathway
مشابه: road, route, trajectory, wake, way

- the path of a storm
[ترجمه گوگل] مسیر یک طوفان
[ترجمه ترگمان] مسیر طوفان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a course of conduct.
مترادف: avenue, means, pathway, procedure, strategy
مشابه: approach, course, method, plan, process, road, way

- the path to political freedom
[ترجمه عرشیا] جاده ازادی سیاسی
|
[ترجمه گوگل] مسیر آزادی سیاسی
[ترجمه ترگمان] راه آزادی سیاسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a path to perpetuity of fame
راهی به ابدیت شهرت،راهی برای شهرت جاودان

2. the path declines to the lake
راه به سوی دریاچه شیب دارد.

3. the path joins the highway
کوره راه به شاهراه می پیوندد.

4. the path of reform is to be paved with popular struggle
راه اصلاحات را باید با کوشش مردم هموار کرد.

5. a beaten path
راه پر رفت و آمد (معمولا توسط پیاده ها)

6. a devious path along the river
راه پریپچ و خمی در راستای رودخانه

7. a retired path
کوره راه به خلوت

8. a winding path that could only be travelled by mule
راه باریک و پرپیچ و خمی که فقط با قاطر قابل سفر بود

9. the meteor's path in the night sky
مسیر شهاب در آسمان شب

10. cross one's path
ملاقات کردن،تلاقی کردن با،با هم سروکار داشتن

11. smooth somebody's path
پیشرفت یا موفقیت کسی را تسهیل کردن

12. to beat a path through grass
از میان علف ها کوره راهی جستن

13. to clear a path through snow
در برف راه باز کردن

14. to shovel a path through the snow
با پارو در برف راه باز کردن

15. we cut our path through the snow
ما راه خود را از وسط برف ها باز کردیم.

16. tread a (particular) path
خط مشی (ویژه ای) اتخاذ کردن

17. the moon lightened our path to the shore
ماه راه ما به سوی ساحل را روشن کرد.

18. the vietcong booby-trapped the path of enemy soldiers
ویت کنگ ها در مسیر سربازان دشمن دام جنگی قرار می دادند.

19. we must plane the path of future generations
ما باید راه نسل های آینده را هموار کنیم.

20. do not depart form the path of truth and honesty!
از راه حقیقت و صداقت منحرف مشو!

21. do not turn from the path of righteousness!
از مسیر تقوا منحرف نشوید!

22. flowers are strewn on the path of the bride
در مسیر عروس گل می پاشند.

23. the men who essayed the path of natural science
مردانی که راه علوم طبیعی را پیمودند

24. those who have chosen the path of piety
آنان که راه پارسایی را برگزیده اند

25. those who stray from the path of truth
آنانکه از جاده ی حقیقت منحرف می شوند

26. the removal of obstructions in our path
برداشتن موانع از سر راه ما

27. they are trying to strike a path through the forest
می کوشند که در جنگل راه باز کنند.

28. to lead someone down the garden path
کسی را گمراه کردن،کسی را گول زدن

29. being able to speak spanish smoothed my path
توانایی صحبت کردن به زبان اسپانیایی راه مرا هموار کرد.

30. she tried to get ahead despite all impediments in her path
علیرغم همه ی موانع سر راهش کوشید که پیش برود.

31. if you spook a herd it will stampede everything in its path
اگر گله را رم بدهی همه چیزهای جلو راهش را لگدکوب خواهد کرد.

مترادف ها

راه (اسم)
pass, access, way, road, path, route, avenue, entry, manner, method, how, autobahn, highway, track

جاده (اسم)
way, road, path, route, street, line, turnpike, track, pathway, causeway, pad

مسیر (اسم)
distance, direction, way, road, path, route, course, line, track, waterway, orbit, itinerary, traverse, riverbed, tideway

طریقه (اسم)
way, path, manner, mode, method, fashion, modus

طریق (اسم)
way, road, path, manner, mode, method, fashion, modus

مسلک (اسم)
way, path, manner, method

باریک راه (اسم)
path

جاده مال رو (اسم)
path

تخصصی

[عمران و معماری] مسیر - جاده - راه - گذرگاه - معبر - راهرو
[کامپیوتر] مسیر - 1- مسیری که مشخص می کند چگونه می توان فایلی را که روی دیسک در چندین دایرکتوری قرار دارد، پیدا کرد. 2- در MS-DOS و سیستمهای عامل مرتبط، مسیرها به یکی از دو شکل زیر هستد: AAA\BBB\CCC \ . یعنی « در دایرکتوری ریشه، یک دایرکتوری به نام AAAوجود دارد، و در دایرکتوری AAAیک دایرکتوری BBB قرار دارد، و در دایرکتوری BBB نیز یک دایرکتوری یا فایل به نام CCC وجود دارد. » اگر نخستین "\" را برداریم، مسیر از دایرکتوری جاری شروع می کند. مانند مسیر AAA\BBB\CCC سعنی « دایرکتوری جاری یک دایرکتوری به نام AAA وجود دارد و در AAA یک دایرکتوری BBB وجود دارد . در BBB نیز یک دایرکتوری یا فایل CCC وجود دارد» . مسیرها در UNIX به همین شکل نوشته می شوند، با این تفاوت که به جای \ از علامت / استفاده می شود. 2- فرمانی در OS/2، MS-DOS و ویندوز که فایلهای اجرایی را در دایرکتوریهای گوناگونی جستجو می کند. این جستجو وقتی انجام می شود که فایلهای اجرایی( مانند EXE, .COM, .BAT) در دایرکتوری جاری موجود نباشند. فرمان path، بیشتر به عنوان بخشی از فایل autoexec .bat است، از این رو با راه اندازی کامپیوتر اجرا می شود؛ مثلاً اگر فایل autoexec.bat دارای فرمان زیر باشد: path c:\progs کامپیوتر به طور خودکار، علاوه بر دایرکتوری جاری، در گرداننده ی C به دنبال فایل progs می گردد . در فرمان path . بیش از یک دایرکتوری را میتوان مشخص کرد: path c:\progs; c\dos و می توان path را به صورت یک متغیر محیطی تنظیم کرد: set path = C:\progs; C:\dos در UNIX، فرمان path متغیر محیطی است، نه یک فرمان . در این سیستم عامل مسیرها مانند مسیرهای DOS عمل میکنند، اما فرض بر این است که فایلهای اجرایی ( فرمان) در دایرکتوری موجود در مسر باشند. UXIX فایلهای اجرایی را در دایرکتوری جاری جستجو نمی کند، مگر اینکه در فرمان path علامت "." ( یعنی دایرکتوری جاری) وجود داشته باشد.نگاه کنید به hard disk directory ; autoexec.bat; management . - مسیر - فرمان PATH
[برق و الکترونیک] مسیر در فناوری مدار چاپی، نوار رسانایی است که سوراخها را از روی سطح بردهای یک یا دو رویه یا داخل یک برد چند لایه به سکدیگر متصل می کند و با زوشهای چاپ و زدودن کاهشی از روی سطوح ورقه های نازک مسی یا با آبکاری به روشهای افزودنی ساخته می شود. - مسیر
[نساجی] لبه تحتانی داخل فلانژ عینکی
[ریاضیات] راه، گذر، مسیر، گذار، کانال
[آب و خاک] مسیر، آبراهه

انگلیسی به انگلیسی

• track; lane; route; search route, list of libraries where the operating system dos will search for a file that the user tries to activate (computers)
a path is a strip of ground that people walk along to get somewhere.
your path is the space ahead of you as you move along.
the path of something is the line which it moves along in a particular direction.
a path that you take is a particular course of action or way of doing something.

پیشنهاد کاربران

واژه path بیشتر در روانشناسی اجتماعی کاربردی کاربرد دارد.
مسیر
مثال: They walked along the path through the forest.
آن ها در امتداد مسیر درون جنگل قدم زدند.
پَهْ
به راهی میگن که توی باغ یا پارک یا کشتزار باشه و معمولا هم خاکیه
پَهْ با راه فرق می کنه
راه، مسیر
پیاده رو، گذرگاه، باریک راه، طریقت، جاده مال رو، علوم مهندسی: راه، کامپیوتر: فرمانPATH، معماری: مسیر، روانشناسی: راه، بازرگانی: مسیر، ورزش: مسیر، علوم هوایی: مسیر
پاگذر
باریکه راه
راه باریکه
راه، مسیر، جاده.
معنی ساده تر همون جاده میشه
تلفظش کار نمیکنه !!!
path
از نظر ریشه شناسی به معنای احساس یا درد هست.
مثال:
Pathology
Pathogenesis
Pathogen
Sociopath
Psychopathy
Neuropath
Osteopathy
Telepathy
Antipathy
Apathy
Apathetic
Empathy
Sympathy
Sympathize
sympathetic
Pathetic
Pathos
emphatic
مسیری که با سنگ مثل جای پا از میان باغ یا چمن کشیده می شود.
path
معنی بیمار و بیمار گونه نیز میدهد
برای مثال : psychopath یعنی بیمار روانی یا بیمار مبتلا به امراض روانی.
🐑🐑🐑
این واژه ( path ) به چمِ ( راه، جاده ) ریشه اوستایی دارد که در زبان اوستایی به دیسه یِ ( پَثَن ) واگویی می شده است؛ چنانکه در رویه یِ 880 از نبیگ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است:
path
مسیر
راه
گام
the continuous series of positions or configurations that can be assumed in any motion or process of change
by a moving or varying system
تصاویر که به سرعت پخش می سن
مسیر پیشرفت در زندگی
Route
path ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: مسیر 2
تعریف: در برنامه ریزی شهری، مجموعه ای از رابط ها که در آن همیشه گره پایانیِ رابط قبلی در حکم گره آغازینِ رابط بعدی است
گام
عبور کردن، رد شدن، گذشتن
در UK 🇬🇧
به محل عبور سنگی یا خاکی گفته می شود
راه عبور
مسیر
🛤️🛤️🛤️🛤️

A great tidal wave may ruin everything in its path.
Path در اینجا به معنی � مسیری که سونامی از اون رد میشه ، مسیر آب در سونامی � هست.
ترجمه: سونامی بزرگ ممکن است همه چیز را در مسیر خود نابود و تخریب کند.
It was difficult for him to go through the rocky path
برایش سخت بود که از راه سنگی عبور کند
💰💰
مسیر باریک
Path= طریق طریقه
جاده road
ما در مسیر موفقیت قرار داریم • We on the path of success
river path در بعضی جاها بستر رودخانه و در بعضی جاها مسیر رودخانه
بستر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس