wonder

/ˈwəndər//ˈwʌndə/

معنی: شگفت، حیرت، تعجب، غریبه، اعجوبه، عجب، شگفت داشتن، حیرت زده کردن، متعجب شدن، در شگفت شدن، تعجب کردن
معانی دیگر: شگفتی، اعجاب، معجزه، فرجود، ورچ، کار خارق العاده، معجزه آسا، شگرف، (شخص یا چیز) شگفت انگیز، چیز عجیب، جای تعجب، شگفت انگیزی، اعجاز، شگفتیدن، حسرت خوردن، شگفت زده شدن، کنجکاو بودن، ندانستن، شک داشتن، جویا بودن، حیرت انگیز، غریب

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: wonders, wondering, wondered
(1) تعریف: to experience a sensation of admiration or amazement (often fol. by at).
مترادف: marvel
مشابه: gape, gawk, stare

- She wondered at his bravery in combat.
[ترجمه A.A] او از شجاعت وی در نبرد شگفت زده شد
|
[ترجمه علی اکبر هاشمی] او از شجاعتش در مبارزه تعجب کرد
|
[ترجمه گوگل] او از شجاعت او در جنگ تعجب کرد
[ترجمه ترگمان] به شجاعت او در جنگ فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be curious or skeptical about something.
مترادف: speculate
مشابه: conjecture, deliberate, ponder, puzzle, reflect, think

- I wonder about his truthfulness.
[ترجمه Diana] من درباره صداقت او کنجکاو شدم
|
[ترجمه گوگل] من از صداقت او تعجب می کنم
[ترجمه ترگمان] من در مورد صداقتش شک دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to be curious or doubtful about.
مشابه: conjecture, doubt, inquire, ponder, query, question

- I wonder where she is?
[ترجمه Ayda] من کنجکاوم که بدونم اون کجاست؟
|
[ترجمه baran] من مشتاقم بدانم آن کجاست؟
|
[ترجمه English] از خودم می پرسم که او کجاست؟ یا کنجکاوم که ( بدانم ) او کجاست؟
|
[ترجمه گوگل] تعجب می کنم که او کجاست؟
[ترجمه ترگمان] نمی دانم او کجاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be filled with admiration or amazement at.
مترادف: marvel
مشابه: admire

- I wonder that they were able to survive at all!
[ترجمه گوگل] من تعجب می کنم که آنها اصلاً توانستند زنده بمانند!
[ترجمه ترگمان] تعجب می کنم که آن ها قادر به زنده ماندن بودند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: wonderer (n.)
(1) تعریف: a thing or occurrence that causes admiration or amazement; marvel.
مترادف: marvel, miracle, wonderment
مشابه: curiosity, nonesuch, phenomenon, prodigy, rarity, sight, spectacle, surprise, wonderwork

- This extraordinary cave is a natural wonder that everyone should see.
[ترجمه گوگل] این غار خارق‌العاده یک شگفتی طبیعی است که همه باید آن را ببینند
[ترجمه ترگمان] این غار خارق العاده یک شگفتی طبیعی است که همه باید ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was a wonder that she recovered from the disease when so many others died.
[ترجمه علیرضا] جای تعجب بود وقتی که خیلیهای دیگه از بیماری مردند او بهبود یافت
|
[ترجمه گوگل] شگفت آور بود که او با مرگ بسیاری دیگر از این بیماری بهبود یافت
[ترجمه ترگمان] جای تعجب بود که او پس از مرگ بسیاری دیگر از این بیماری نجات پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the feeling that is caused by something amazing, surprising, or awe-inspiring.
مترادف: admiration, amazement, awe, wonderment
مشابه: fascination, stupefaction, surprise

- The child was filled with wonder as she watched the fish in their large tanks at the aquarium.
[ترجمه گوگل] کودک در حالی که ماهی ها را در مخزن های بزرگ خود در آکواریوم تماشا می کرد پر از تعجب بود
[ترجمه ترگمان] وقتی ماهی ها را در آکواریوم بزرگ خود در آکواریوم تماشا می کرد، بچه از تعجب پر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: doubt; skepticism.
مترادف: doubt, skepticism
مشابه: confusion, uncertainty

- The student's failing performance on all his previous classwork caused the professor's wonder at the perfection of his final paper.
[ترجمه گوگل] عملکرد ناموفق دانش آموز در تمام کارهای کلاسی قبلی خود باعث تعجب استاد از کامل شدن مقاله نهایی او شد
[ترجمه ترگمان] عملکرد ناموفق دانش آموز در تمام کتاب های قبلی او باعث شگفتی پروفسور در مورد کمال کاغذ نهایی او شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a wonder drug
یک داروی معجزه آسا

2. i wonder who will buy the house
کنجکاو هستم که چه کسی خانه را خواهد خرید.

3. i wonder why he hasn't answered
نمی دانم چرا جواب نداده است.

4. no wonder he is sad; his brother died recently
تعجبی ندارد که او غمگین است ; برادرش اخیرا فوت کرده است.

5. no wonder if humans become overjoyed. . . .
آدمیزاده اگر بر طرب آید چه عجب . . . .

6. no wonder if mankind rejoices . . .
آدمیزاد اگر در طرب آید چه عجب . . .

7. the wonder of god's love
اعجاز محبت خداوند

8. no wonder
پس بیخود نیست که،تعجبی ندارد (که)،عجب نیست،استبعاد ندارد

9. it's a wonder that he is so strong even though he is ninety
شگفت انگیز است که با وجود نود سالگی اینقدر پر زور است.

10. it's a wonder that he still won
شگفت انگیز است که با وجود همه ی این ها برنده شد.

11. be a wonder
اعجاب انگیز بودن،معجزه بودن،شگفت آور بودن

12. for a wonder
به طور شگفت انگیز

13. it's a wonder that
معجزه است که،بسیار شگفت آور است که

14. it is a wonder he wasn't killed in the accident
تعجب آور است که در تصادف کشته نشد.

15. mehri is a wonder of efficiency
مهری از نظر کارایی اعجوبه است.

16. to be filled with wonder
غرق در شگفتی شدن

17. to look at something in wonder
با اعجاب به چیزی نگاه کردن

18. when i saw his face my wonder increased
وقتی که صورت او را دیدم شگفتی من بیشتر شد.

19. They wonder if their community is no longer insulated from big city problems.
[ترجمه گوگل]آنها تعجب می کنند که آیا جامعه آنها دیگر از مشکلات شهرهای بزرگ مصون نیست
[ترجمه ترگمان]آن ها ابراز شگفتی می کنند که آیا جامعه آن ها دیگر از مشکلات بزرگ شهر جدا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I wonder at your courage in asking him directly!
[ترجمه علی] من از شجاعت شما در خصوص درخواست مستقیم از آن مرد شگفت زده شدم.
|
[ترجمه گوگل]من از شجاعت شما که مستقیماً از او سؤال می کنید تعجب می کنم!
[ترجمه ترگمان]من از شجاعت شما در این خصوص تعجب می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Goodness, I wonder if he knows.
[ترجمه گوگل]خداروشکر، نمی دانم آیا او می داند
[ترجمه ترگمان]خدای من، تعجب می کنم که او خبر دارد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. It was a time filled with wonder that I'll always remember.
[ترجمه گوگل]زمانی پر از شگفتی بود که همیشه به یاد خواهم داشت
[ترجمه ترگمان]زمانی سرشار از شگفتی بود که همیشه به یاد خواهم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The boys looked at the conjuror in silent wonder.
[ترجمه گوگل]پسرها با تعجب ساکت به خواستگار نگاه کردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها با شگفتی به شعبده باز نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. I wonder who is scared to lose me.
[ترجمه گوگل]تعجب می کنم که چه کسی از دست دادن من می ترسد
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چه کسی از دست دادن من می ترسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. I wonder who that letter was from.
[ترجمه علی] به این موضوع فکر می کنم که چه کسی آن نامه را نوشته است
|
[ترجمه سحر کنجی] کنجکاو شدم بدانم آن نامه از طرف کیست.
|
[ترجمه گوگل]من تعجب می کنم که آن نامه از چه کسی بود
[ترجمه ترگمان]نمی دانم این نامه از کجا آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. They're hailing it as the new wonder drug.
[ترجمه گوگل]آنها از آن به عنوان داروی شگفت انگیز جدید استقبال می کنند
[ترجمه ترگمان]آن را به عنوان داروی شگفت انگیز جدید در نظر گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شگفت (اسم)
admiration, wonder, surprise, amazement, wonderment

حیرت (اسم)
bewilderment, admiration, enthusiasm, wonder, surprise, amazement, wonderment, perplexity, astonishment, consternation, delight, rapture, puzzlement, quandary

تعجب (اسم)
admiration, wonder, surprise, amazement, wonderment, marvel, amaze

غریبه (اسم)
wonder, strange thing

اعجوبه (اسم)
wonder, prodigy, monster

عجب (اسم)
wonder, surprise, astonishment

شگفت داشتن (فعل)
wonder, marvel, be amazed

حیرت زده کردن (فعل)
stun, wonder

متعجب شدن (فعل)
wonder

در شگفت شدن (فعل)
wonder, admire

تعجب کردن (فعل)
wonder, admire

انگلیسی به انگلیسی

• marvel; miracle; amazement; astonishment; ponder
marvel; be astonished; be amazed; ponder; cast doubt
if you wonder about something, you think about it and try to guess or understand more about it.
you can introduce a request or question by saying `i wonder if' or `i wonder whether' when you are being polite.
if you wonder at something, you are surprised and amazed by it.
if you say that it is a wonder that something happened, you mean it is very surprising.
wonder is a feeling of surprise and amazement.
a wonder is something remarkable that people admire.
you say no wonder, little wonder, or small wonder to indicate that you are not surprised by something.
if someone or something works wonders or does wonders, they have a very good effect.

پیشنهاد کاربران

جویا شدن
تعجب کردن، تعجب
مثال: I wonder what time it is.
عجیب و غریب است که ساعت چند است؟
شگفت زده شدن
I wonder . . .
نمی دانم . . .
در بعضی بافت های معنایی می تواند به لغت �نمی دانم� ترجمه شود
- با خود گفتن
Wonder never cease
به حق چیزای ندیده و نشنیده
از خود پرسیدن
کنجکاو بودن
دوستان توجه کنین که Wonder و Wander هر دو به یک شکل تلفظ میشن و این ممکنه که باعث اشتباه بشه.
در اینجا دقت کنین که /آ/ در Wander نسبت به Wonder کشیده تره و این میتونه در تشخیص کمک کننده باشه.
wonderful = amazing = phenomenal = extraordinary = incredible
wonder: تعجب کردن، در فکر بودن
wonderful: شگفت انگیز
And I still wonder if you ever wonder the same
اگه بعد از واندر wh بیاد مثل ( ، who, what ) معنی I dont know میده یعنی نمیدونم
مثل I wonder what her name is
یعنی نمیدونم اسم اون خانم چیه
جای سوال شدن
It makes him wonder. . .
باعث شد واسش جای سوال بشه. . .
1. شگفت انگیز
۲. تمایل برای دانستن چیزی wondering
3. سرگردان
فعلِ جالبِ wonder :
اگر intransitive ( تک ظرفیتی ) باشه ترجمه میشه: شگفت زده شدن. . متعجب شدن
امّا امّا
اگر transitive ( دو ظرفیتی ) باشه ترجمه میشه : نمیدونم
و در این حالت بعد از wonder یک RC خواهیم داشت که نقش NP دوم رو برای فعل داره
معنی دیگش، l don't know هست.
I wonder what's her name.
من نمیدونم اسمش چیه
Life is too short to wonder what could have been.
زندگی کوتاهتر از آن است که به ای کاش ها فکر کنی.
فکر کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : wonder
✅️ اسم ( noun ) : wonder / wonderment
✅️ صفت ( adjective ) : wonderful / wondrous / wondering
✅️ قید ( adverb ) : wonderfully / wondrously / wonderingly
I wonder who they were.
مونده ام اینا کی بودند
برخی مواقع معنی ندانستن نیز میدهد مانند جمله زیر:
I wonder what will happen
نمیدانم چه اتفاقی رخ خواهد داد
البته این ندانستن در حالت تعجب و شگفتی معنا پیدا میکند یعنی در حقیقت معنای باطنی جمله فوق این است که من از نتیجه اتفاقی که رخ خواهد داد بیخبرم و متعجب. یعنی در حقیقت شخص گوینده در حالت کنجکاوی قرار دارد و خواهان فهمیدن موضوع است
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی بهتر است عبارت I wonder را به صورت "من نمیدانم" ترجمه کنید
به دو مثال زیر توجه کنید:
I wonder what will happen
نمی دانم چه اتفاقی رخ خواهد داد
I wonder where I will be 20 years from now
نمی دانم بیست سال دیگه کجا خواهم بود

Synonyms: wander, ramble, roam, rove1, range, meander, stray, gallivant, gad1
سرگردانی،
ول گشتن، ( بی هدف ) گشتن، پلکیدن، پرسه زدن، گشت زدن
معنای دوستان
✅ از خود پرسیدن
✅ با خود گفتن
✅ برای کسی سوال بودن
✅ میخواستم بدونم که. . .
. . . You hear the door slam and realize there's nowhere left to run
You feel the cold hand and wonder if you'll ever see the sun
...
[مشاهده متن کامل]

. . . با خودت میگی که دیگه خورشید را خواهی دید
( منظور اینکه برات سواله که ممکن دیگه هیچ وقت خورشید رو نبینی )
Thriller 1982
Song by
Michael Jackson
★★★
Good morning.
Good morning, please sit down.
No thanks; I wonder if you talked to the chief about the lab.
What lab?
The blood lab.
I just spoke to him. He quite agrees, but. . .
سلام عرض میکنم آقای دکتر.
سلام جانم، بفرمایید بنشینید.
نه نه نه قربون شما، مزاحمتون نمیشم؛ میخواستم بدونم که امروز بالاخره موضوع آزمایشگاه با آقای رئیس درمیون گذاشتید یا نه؟
کدوم آزمایشگاه؟
آزمایشگاه خون دیگه.
آها ها. . بله. . بله. . بله. .
من اتفاقاً امروز خدمتشون بودم و صحبت هم کردیم. ایشونم کاملاً موافق ن، اما. .

Wonders stuff /اجناس سودمند.
برای کسی سؤال برانگیز بودن اینکه. . .
سؤال برانگیز است که . . .
wonder ( noun ) = marvel ( noun )
به معناهای : شگفتی، تعجب، حیرت
باعث شگفتی، مایه تعجب
اگر بعداز آن wh بیاید معنی I do'nt know میدهد
از خود پرسیدن درباره ی موضوعی که آرزوی دانستنش را دارید:
But that doesn't stop science fiction writers, who keep exobiologists on their toes, wondering what the first truly silicon - based life forms would be like
...
[مشاهده متن کامل]

اما این جلوی نویسندگان داستان�های علمی - تخیلی، کسانی که بر اگزوبیولوژیست�ها تاثیر می�گذارند و از خود می - پرسند که شکل اولیۀ زندگی مبتنی بر سیلیکون چگونه است را نمی�گیرد.

If I’d neatly filed the papers the day I’d obtained
them, I wouldn’t have wondered where they were.
کاسه چه کنم دست نمی گرفتم
شک داشتن
wonder ( verb ) = در شگفت بودن، تعجب کردن، در ( ذهن ) از خود پرسیدن
to doubt or question whether something is true بعید دانستن
‘Is she serious?’ ‘I wonder. ’
Sometimes I wonder if he’s got any sense at all!
ببینی . . . .
Too YOUNG to WANDER LONDON STREETS ، Alone and HAUNTED
تو این بیت از شعر BEAUTIFUL GHOSTS از SWIFT معنی wonder میشه سرگردان شدن .
برای کسی سوال بودن
i wonder
معنی: برام سواله که . . .
1. شگفتی ٬ معجزه
2. حیرت ٬ تعجب
3. از خود پرسیدن
تمایل برای دانستن چیزی
مونده ( ام ) : I wonder if she might like to come
این سوال ( برام ) پیش می آد
در عجب ( م ) / در شگفت ( م )
جای تعجب داره . . .
کنجکاو ( م ) . . .
می خوا ( م ) . . .
شک دار ( م ) . . .
به معنی فکر در عامیانه؛
I wondered = در این فکر بودم که

. . . I wondered why =مانده بودم که چرا. . .
از خود سوال پرسیدن درمورد چیزی
A feeling of surprise, admiration or pleasure that you get
حیرت، شگفتی، تعجب
The children just looked in wonder at the acrobats
تخمین زدن /شگرف/خیلی خوب وموثر
I wonder
میخواهم بدانم. . .

تعجب

متحیر/حیران بودن
Wonder who, where, etc:
ندونستن
( توضیح : اگه شخصی بخواهد چیزی رو بدونه و این خواستنش فقط در حد کنجکاوی یا رفع نگرانی در مورد آن مساله باشه از wonder استفاده می شه )
Websters:👇👇👇
...
[مشاهده متن کامل]

to have interest in knowing or learning something�:�to think about something with curiosity.
Eg:�I�wonder�where I put my keys. [=I'm not sure where I put my keys; I'm trying to remember where I put my keys]
خودمم نمیدونم ( ولی دوست دارم بدونم ) کلیدامو کجا گذاشتم.
Eg: he�wondered�who�it�was
خودشم نمی دونست� ( ولی واقعا میخواست بدونه ) که� اون کی �بود.

در جواب میثم علیزاده
دقیق فرمودین بسیار متشکر
با خوداندیشیدن
سرگردان
گیج
کنجکاوی
اگر به صورت فعل استفاده شود:
1. اگر بعد از آن if یا whether بیاید معنای " ممکنه. . . " یا " اشکالی نداره اگر . . . " و معمولا به صورت درخواست و سوالی مطرح می شود.
2. اگر بد از آن if یا whether نیاید معنای " در عجبم که. . . " می دهد.
باخودفکرکردن
Wonder به معنای مات شدن
شگفت انگیز
شگفتی
از خود پرسیدن
دانستن وهمراه با کنجکاوی
Seventh wonder
عجایب هفتگانه

در عجب بودن

- در فکر ( چیزی ) بودن،
تو فکر ( چیزی ) بودن،
به ( چیزی ) فکر کردن،
به فکر ( چیزی ) بود،
Rumi has been wondering if you would like to marry Shams!
مولانا چند وقته که تو این فکرِ که آیا تو دلت می خواد با شمس ازدواج کنی!
- تردید داشتن
- دلم می خواد بدونم. . . .

Ask yourself questions about sth
از خود پرسیدن
با خود گفتن
want to know some thing ; askyour self questions about some thing
Something that fills you with suprise and admirationشگفتی
فکر کردن I wonder what Ramin was like when hse was younter .
تمایل برای دانستن چیزی ، پرسیدن سوالاتمان در مورد چیزی
نگران
عجیب
بُهت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٧٠)

بپرس