goal
/ɡoʊl//ɡəʊl/
معنی: هدف، منظور، مقصود، مقصد، دروازه، دروازه بان، گل زدن، هدفی در پیش داشتن
معانی دیگر: آرمان، (فوتبال) دروازه، گل، (در مسابقات) امتیاز، پوان، در فوتبال دروازه

بررسی کلمه
اسم ( noun )
مشتقات: goalless (adj.)
مشتقات: goalless (adj.)
• (1) تعریف: a result or end that one desires and works for; aim or purpose.
• مترادف: aim, ambition, aspiration, end, intention, purpose, target
• مشابه: design, destination, ideal, intent, object, objective, plan, prize
• مترادف: aim, ambition, aspiration, end, intention, purpose, target
• مشابه: design, destination, ideal, intent, object, objective, plan, prize
- His goal is to become a musician and play in a top orchestra.
[ترجمه میترا] او قصد دارد موسیقیدان شود و در یک ارکستر رده بالا بنوازد.|
[ترجمه ب گنج جو] آرمان و رویای بزرگش تبدیل شدن به یک آهنگساز تمام و کمال و اجرای ارکستری فاخر است.|
[ترجمه لیلانوری] هدف نهایی او این است که نوازنده شود و در یک ارکستر رده بالا بنوازد.|
[ترجمه گوگل] هدف او نوازنده شدن و نوازندگی در یک ارکستر برتر است[ترجمه ترگمان] هدف او این است که موسیقی دان شود و در ارکستر بالایی بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in various sports such as hockey, football, and basketball, a structure through which one must hit, throw, or kick a ball or puck in order to score.
• مشابه: basket, end zone, goalpost
• مشابه: basket, end zone, goalpost
- The ball hit the side of the goal and bounced back.
[ترجمه لیلانوری] توپ به تیرک دروازه خورد و برگشت.|
[ترجمه گوگل] توپ به کنار دروازه برخورد کرد و برگشت[ترجمه ترگمان] توپ به دو طرف دروازه برخورد کرد و بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the result of such scoring.
• مترادف: score
• مشابه: point
• مترادف: score
• مشابه: point
- He scored two goals in the last game.
[ترجمه ...] اودر اخرین بازی دو گل به ثمر رساند|
[ترجمه لیلانوری] او در بازی آخر دو گل زد.|
[ترجمه گوگل] او در آخرین بازی دو گل به ثمر رساند[ترجمه ترگمان] او در آخرین بازی دو گل به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. my goal in life
هدف من در زندگی
2. my ultimate goal
هدف نهایی من
3. the primary goal
هدف اصلی
4. he accomplished his goal
به هدفش نائل آمد.
5. he reached his goal through backdoor politics
او از راه زد و بندهای سیاسی به هدف خود رسید.
6. they made another goal to ice the victory
برای قطعی کردن پیروزی یک گل دیگر هم زدند.
7. to achieve one's goal
به هدف خود رسیدن
8. to kick a goal
گل زدن
9. to score a goal
گل زدن
10. his shot went over the goal
ضربه ی او از بالای دروازه رد شد.
11. he kicked the ball toward the goal
او توپ را به طرف دروازه شوت کرد.
12. he shot the ball into the goal
توپ را توی دروازه شوت کرد.
13. these details are impertinent to our main goal
این جزئیات با هدف اصلی ما بی ارتباط است.
14. we are all striving towards a common goal
ما همگی در جهت هدف مشترکی کوشا هستیم.
15. he took the ball and steamed toward the goal line
توپ را برداشت و با سرعت به سوی خط دروازه شتافت.
16. Coventry had a goal disallowed for offside.
[ترجمه لیلانوری] یکی از گل های کاونتری پذیرفته نشد، چون آفساید بود.|
[ترجمه گوگل]کاونتری یک گل به دلیل آفساید مردود اعلام کرد[ترجمه ترگمان]کاونتری یک گل برای offside داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The goal was greeted by jubilation from the home fans.
[ترجمه لیلانوری] طرفداران وطنی از گل به ثمر نشسته با شادمانی استقبال کردند.|
[ترجمه گوگل]این گل با استقبال هواداران میزبان همراه شد[ترجمه ترگمان]هدف، جشن و شادی هواداران خانگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Tottenham's gritty fightback was rewarded by a goal in the closing minutes.
[ترجمه گوگل]دفاع سخت تاتنهام با یک گل در دقایق پایانی پاداش گرفت
[ترجمه ترگمان]گل fightback s تاتنهام، در دقایق پایانی به یک گل پاداش داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گل fightback s تاتنهام، در دقایق پایانی به یک گل پاداش داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. That was a textbook goal from Taylor.
[ترجمه لیلانوری] آن یک گل اساسی توسط تیلور بود.|
[ترجمه گوگل]این هدف کتاب درسی تیلور بود[ترجمه ترگمان]این یک هدف درسی از تیلر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. We answered their goal with two quick goals of our own.
[ترجمه لیلانوری] ما گل آنها را با دو گل سریع از جانب خودمان جبران کردیم.|
[ترجمه گوگل]جواب گل آنها را با دو گل سریع خودمان دادیم[ترجمه ترگمان]ما به هدف خود با دو هدف سریع خود پاسخ دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. He was definitely onside when he scored that goal.
[ترجمه گوگل]زمانی که آن گل را به ثمر رساند قطعاً در کنار تیم بود
[ترجمه ترگمان]او دقیقا زمانی که این گل را به ثمر رساند، کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او دقیقا زمانی که این گل را به ثمر رساند، کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. Currie sidefooted his first goal of the season.
[ترجمه گوگل]کوری اولین گل خود در این فصل را به ثمر رساند
[ترجمه ترگمان](Currie)اولین هدف خود در این فصل را به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان](Currie)اولین هدف خود در این فصل را به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. He scored his first goal of the season on Saturday.
[ترجمه گوگل]او اولین گل فصل خود را روز شنبه به ثمر رساند
[ترجمه ترگمان]او اولین گل خود را در روز شنبه به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او اولین گل خود را در روز شنبه به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Who is in goal for Arsenal?
[ترجمه sahand] چه کسی برای آرسنال گل زد|
[ترجمه گوگل]چه کسی در دروازه آرسنال است؟[ترجمه ترگمان]چه کسی به دنبال آرسنال است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. Italy consolidated their lead with a second goal.
[ترجمه گوگل]ایتالیا با گل دوم برتری خود را تثبیت کرد
[ترجمه ترگمان]ایتالیا با هدف دوم خود را تحکیم بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ایتالیا با هدف دوم خود را تحکیم بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. The centre forward headed the ball into goal.
[ترجمه امیرمسعود پارسامهر] مهاجم وسط توپ را با سر به گل تبدیل کرد.|
[ترجمه گوگل]مهاجم وسط توپ را با ضربه سر وارد دروازه کرد[ترجمه ترگمان]این مرکز به سمت جلو توپ را به سمت دروازه شوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. After our fifth goal the match became a rout.
[ترجمه گوگل]بعد از گل پنجم ما، مسابقه شکست خورد
[ترجمه ترگمان]بعد از پنجمین گل مسابقه، مسابقه تبدیل به یک شکست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعد از پنجمین گل مسابقه، مسابقه تبدیل به یک شکست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
هدف (اسم)
object, cause, objective, point, sight, aim, purpose, target, goal, mark, prick, scope, butt, bourgeon, bourn, bourne, burgeon, victim, parrot, quintain
منظور (اسم)
meaning, end, objective, aim, purpose, intent, intention, goal
مقصود (اسم)
meaning, object, end, objective, desire, aim, purpose, intention, goal, hanker, craving
مقصد (اسم)
aim, goal, destination
دروازه (اسم)
portal, gateway, gate, goal
دروازه بان (اسم)
goal, gatekeeper
گل زدن (فعل)
goal, home run
هدفی در پیش داشتن (فعل)
goal
تخصصی
[عمران و معماری] هدف
[فوتبال] گل
[صنعت] هدف، آرمان
[ریاضیات] مقصد، آرمان، هدف
[فوتبال] گل
[صنعت] هدف، آرمان
[ریاضیات] مقصد، آرمان، هدف
به انگلیسی
• target, aim; destination; purpose; place into which a player must put a ball in order to score points against the opposing team (sports); point scored (sports)
the goal in games such as football or hockey is the space into which the players try to get the ball in order to score a point for their team.
you also use goal to refer to an instance in which a player succeeds in getting the ball into the goal, and the point they score by doing this.
your goal is something that you hope to achieve.
see also own goal.
the goal in games such as football or hockey is the space into which the players try to get the ball in order to score a point for their team.
you also use goal to refer to an instance in which a player succeeds in getting the ball into the goal, and the point they score by doing this.
your goal is something that you hope to achieve.
see also own goal.
پیشنهاد کاربران
دروازه ( فوتبال )
هدف
مقصد
هدف . مقصود
این کلمه به معنای《گل》در فوتبال است و همچنین معنی 《هدف》هم می دهد.
هدف غایی
goal ( ورزش )
واژه مصوب: دروازه 3
تعریف: چهارچوبی که اگر توپ در آن قرار گیرد یا از آن عبور کند به تیم مقابل امتیاز تعلق میگیرد
واژه مصوب: دروازه 3
تعریف: چهارچوبی که اگر توپ در آن قرار گیرد یا از آن عبور کند به تیم مقابل امتیاز تعلق میگیرد
New Years goals به معنی ( اهداف سال ) هست و با resolution ( که اونم میشه هدف ) فرق داره. . . resolution به اهدافی گفته میشه که پایان نداره مثلا ( من سال بعد اخلاقم رو خوب می کنم ) یا ( سعی می کنم امسال کم تر بخورم ) ولی goal به اهدافی گفته میشه که پایان داره مثل مثلا ( من امسال ماشین می خرم ) یا ( من امسال 40 کیلو کم می کنم )
هدف نهایی
آرمان
آرمان
اقا کی نمیدونه goal یعنی گل زدن
مغنی دومش رو بگید
هدف
My goal is to have her at all costs
هدفم اینه که انو داشته باشم به هر قیمتی که شده
مغنی دومش رو بگید
هدف
My goal is to have her at all costs
هدفم اینه که انو داشته باشم به هر قیمتی که شده
Indeed,
the dissolution of the Kurdish population in the Southeast became
one of Atat�rk’s main goals in realising his ideal Turkish state
the dissolution of the Kurdish population in the Southeast became
one of Atat�rk’s main goals in realising his ideal Turkish state
زندان
در زبانشناسی معنای کنش پذیر هم دارد.