nobody

/ˈnoʊbədi//ˈnəʊbədi/

معنی: مردکه، ادم بی اهمیت، ادم گمنام، هیچ فرد، هیچ کس
معانی دیگر: هیچ کاره، آدم بی سروپا

بررسی کلمه

ضمیر ( pronoun )
• : تعریف: no one; no person; not anybody.
متضاد: everybody, everyone, somebody

- Nobody came to the party.
[ترجمه آیسان] هیچ کس به مهمانی نیامد
|
[ترجمه ب گنج جو] کسی قدم تو پارتی ما نذاشت، سوت و کور.
|
[ترجمه حامد ویروس] هیچکس به مهمونی نیومد
|
[ترجمه مهرسا] کسی به جشن نیومد
|
[ترجمه گوگل] کسی به مهمانی نیامد
[ترجمه ترگمان] هیچ کس به مهمونی نیومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: nobodies
• : تعریف: (informal) a person of no value or authority, esp. considered socially.
متضاد: bigwig, luminary, somebody, star, worthy
مشابه: cipher, nonentity, scrub

جمله های نمونه

1. nobody answered his hello
هیچکس به ندای او (سلام او) پاسخ نداد.

2. nobody believed his boast
هیچکس چاخان او را باور نکرد.

3. nobody but natives live in the bush
کسی جز بومیان در بیشه زار وحشی زندگی نمی کند.

4. nobody came but my brother
کسی به جز برادرم نیامد.

5. nobody can see him today
امروز هیچ کس نخواهد توانست او را ملاقات کند.

6. nobody could assess the real value of the old book
هیچکس نتوانست ارزش واقعی کتاب قدیمی را برآورد کند.

7. nobody could discover his identity
هیچ کس نتوانست به هویت او پی ببرد.

8. nobody doubted fatima's chastity and purity
هیچ کس در مورد نجابت و پاکدامنی فاطمه شکی نداشت.

9. nobody doubted his honesty
هیچ کس در درستی او تردید نداشت.

10. nobody doubted the authority of his statements
هیچ کس موثق بودن اظهارات او را مورد تردید قرار نداد.

11. nobody knows how many of his claims are based on fact and how many on fiction
هیچکس نمی داند که چقدر از ادعاهای او برپایه ی واقعیت و چه مقدار برمبنای تخیل است.

12. nobody knows the future
هیچ کس از آینده خبر ندارد.

13. nobody knows the future
هیچ کس آینده را نمی داند.

14. nobody knows the hidden secret
از راز نهفت کس خبردار نشد

15. nobody knows the spy's whereabouts
هیچ کس محل آن جاسوس را نمی داند.

16. nobody knows what will happen
هیچ کس نمی داند چه روی خواهد داد.

17. nobody knows what will happen when he goes west
هیچ کس نمی داند پس از مرگ او چه اتفاق خواهد افتاد.

18. nobody laughed at his jests
هیچ کس به دلقک بازی های او نخندید.

19. nobody paid, least of all the children
هیچ کس پول نداد،مخصوصا بچه ها.

20. nobody will bother you so long as you obey the law
تا زمانی که قانون را رعایت کنی کسی مزاحمت نخواهد شد.

21. nobody is infallible
انسان جایزالخطا است،همه کس اشتباه می کند

22. nobody is perfect
هیچ کس بدون عیب نیست

23. if nobody intercedes, they will end up in divorce
اگر کسی وساطت نکند کار آنها به طلاق خواهد کشید.

24. by happenstance, nobody was home when the house collapsed
اتفاقا وقتی که خانه فرو ریخت هیچ کس منزل نبود.

25. soldiers that nobody could match in battle
سربازانی که در جنگ هیچکس یارای برابری با آنها را نداشت

26. there is nobody home
هیچ کس خانه نیست.

27. he is a nobody
او هیچ کاره است.

28. they won though nobody thought they would
گر چه هیچ کس فکرش را نمی کرد آنها برنده شدند.

29. a wild horse that nobody could gentle
یک اسب وحشی که هیچ کس نمی توانست آن را رام کند

30. why, it's so difficult nobody can do it!
وای،این قدر مشکله که هیچ کس نمی تونه انجامش بده.

31. he stacks his cards and nobody notices it
او ورق جور می کند و کسی هم متوجه نمی شود.

32. she was hoping against hope that nobody had seen her
او با دلواپسی امیدوار بود که کسی او را ندیده باشد.

33. shops were full of merchandise but nobody had money
مغازه ها از کالا پر بود ولی کسی پول نداشت.

34. i have lost my own shoes and nobody else's (shoes) fit me!
کفش های خودم را گم کرده ام و کفش های هیچکس دیگر به پایم نمی خورد!

35. i woke up to the fact that nobody was my friend
به این حقیقت پی بردم که هیچ کس دوست من نیست.

36. the judge sequestered the jury so that nobody would threaten or tempt them
قاضی هیات داوران را منزوی کرد که کسی آنها را تهدید یا تطمیع نکند.

37. this car is such a piece of junk that nobody will buy it
این اتومبیل آنقدر قراضه است که هیچ کس آن را نخواهد خرید.

38. a truck was hogging the center of the road and nobody could pass
یک کامیون وسط جاده را گرفته بود و کسی نمی توانست رد بشود.

39. the magazine was an outlet for the young poets whose work nobody would print
مجله رهاراهی بود برای شعرای جوانی که کسی آثارشان را چاپ نمی کرد.

مترادف ها

مردکه (اسم)
nobody, duffer, patsy, losel

ادم بی اهمیت (اسم)
nobody, small-timer, snipper-snapper, whipper-snapper

ادم گمنام (اسم)
scrub, nobody

هیچ فرد (ضمير)
nobody

هیچ کس (ضمير)
anybody, no one, nobody

انگلیسی به انگلیسی

• no person; unimportant person (slang)
no person
nobody means not a single person.
if you say that someone is a nobody, you mean that they are not at all important.

پیشنهاد کاربران

nonentity, cipher, lightweight ( informal ) , menial
هیچکس. آدم بی اهمیت، آدم گمنام
هیچ کس، هیچ کسی
مثال: Nobody wants to be left out of the celebration.
هیچ کس نمی خواهد از جشن خارج شود.
هر کَس
هیچکس
نوبادی
هیچ کس
ناشناس
هیچکس
هیچکس .

بپرس