pant

/ˈpænt//pænt/

معنی: ضربان، تپش، نفس نفس زدن، نفس نفس زدن، تند نفس کشیدن، دم کشیدن، ضربان داشتن
معانی دیگر: (در اثر دویدن و غیره) نفس نفس زدن، هن هن کردن، تاسیدن، خفیدن، له له زدن، رخیدن، (با: for یا after - شدیدا) خواستن، آرزو کردن، (مثلا مانند لوکوموتیو) متناوبا دود (یا بخار و غیره) دادن، دمیدن، نفس زنان گفتن، (قلب و غیره) تند زدن، تند تپیدن، نفس نفس، تاسش، تپش (تند)، رجوع شود به: pants، ضربان داشتن قلب و غیره

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pants, panting, panted
(1) تعریف: to breathe in rapid short gasps, as after hard exercise.
مترادف: gasp, huff, puff
مشابه: wheeze

(2) تعریف: to yearn or have a desperate desire.
مترادف: ache, long, pine, yearn
مشابه: burn, crave, drool, hanker, hunger, languish, lust, thirst

- he panted for her love and favor
[ترجمه roxana] مرد برای عشق و محبت آن زن له له می زد.
|
[ترجمه گوگل] او برای عشق و لطف او نفس نفس می زد
[ترجمه ترگمان] به خاطر عشق و محبت نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to pulsate quickly and strongly.
مترادف: pulsate, pulse
مشابه: beat, flutter, palpitate, pitapat, throb
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter in a gasping manner.
مترادف: gasp
مشابه: wheeze

- He panted a hello as he ran past us.
[ترجمه roxana] دوان دوان از کنار ما رد شد و نفس زنان سلامی کرد
|
[ترجمه گوگل] در حالی که از کنار ما می دوید یک سلام نفس نفس زد
[ترجمه ترگمان] وقتی از کنار ما رد شد، نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: pantingly (adv.)
• : تعریف: a short, rapid breath; gasp.
مترادف: gasp
مشابه: breath, puff, wheeze

جمله های نمونه

1. pant legs
پاچه های شلوار

2. She was wearing dark blue pants and a white sweater.
[ترجمه گوگل]شلوار آبی تیره و ژاکت سفید پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]شلوار آبی تیره پوشیده بود و یک بلوز سفید پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You can't wear the red pants.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید شلوار قرمز را بپوشید
[ترجمه ترگمان]نباید شلوار قرمز بپوشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mr. Jay wears the pants in that family.
[ترجمه گوگل]آقای جی شلوار آن خانواده را می پوشد
[ترجمه ترگمان] آقای \"جی\" شلوار اون خانواده رو پوشیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He came in panting after running up the steps.
[ترجمه گوگل]بعد از دویدن از پله ها نفس نفس زدن وارد شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن که از پله ها بالا دوید، نفس نفس زنان به درون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. George puffed and panted and he tried to keep up.
[ترجمه گوگل]جورج پف کرد و نفس نفس زد و سعی کرد ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]جورج نفس نفس می زد و نفس نفس می زد و سعی می کرد ادامه بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They came panting up to his door with their unwieldy baggage.
[ترجمه گوگل]آنها نفس نفس زدن به درب خانه او آمدند با چمدان های ناخوشایند خود
[ترجمه ترگمان]آن ها با قدم های سنگین و سنگین خود به طرف در آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I put on my bra and pants.
[ترجمه گوگل]سوتین و شلوارم را پوشیدم
[ترجمه ترگمان] سینه و شلوارم رو پوشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was panting when he reached the top of the hill.
[ترجمه گوگل]داشت نفس نفس می زد که به بالای تپه رسید
[ترجمه ترگمان]وقتی به بالای تپه رسید نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bell-bottomed pants are out of fashion now.
[ترجمه گوگل]شلوارهای دم زنگ در حال حاضر از مد افتاده اند
[ترجمه ترگمان]شلوار - الان دیگه مد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do we have to watch this pants programme?
[ترجمه گوگل]آیا باید این برنامه شلوار را ببینیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما باید این برنامه شلوار را تماشا کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His pants rose a full three inches off his shoes.
[ترجمه حسین کتابدار] شلوارش کاملاً سه اینچ بالای کفششه!! ( اشاره به کوتاه بودن شلوار )
|
[ترجمه گوگل]شلوارش سه اینچ از کفشش بلند شد
[ترجمه ترگمان]شلوارش سه اینچ با کفش های او فاصله داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The serf pant along behind his master's horse.
[ترجمه گوگل]سرف پشت اسب اربابش نفس نفس می زد
[ترجمه ترگمان]خدمتکار از پشت اسب اربابش به نفس نفس افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was panting with the effort of carrying the suitcase.
[ترجمه گوگل]از تلاش برای حمل چمدان نفس نفس می زد
[ترجمه ترگمان]او با تلاش برای حمل چمدان به نفس نفس افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was panting for breath.
[ترجمه گوگل]نفس نفس می زد
[ترجمه ترگمان]نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضربان (اسم)
beat, pulse, beating, throb, pulsation, pant, ictus, pitter-patter, tick-tack

تپش (اسم)
flurry, oscillation, beat, palpitation, pulse, throb, pulsation, pant, pump, tremor, ictus, tremour, pitter-patter

نفس نفس زدن (اسم)
pant

نفس نفس زدن (فعل)
pant, gasp

تند نفس کشیدن (فعل)
pant

دم کشیدن (فعل)
pant

ضربان داشتن (فعل)
pant

انگلیسی به انگلیسی

• fast heavy breathing
breathe heavily; crave, long, yearn
pants are a piece of underwear with two holes to put your legs through and elastic around the top.
in american english, trousers are referred to as pants.
if you pant, you breathe quickly and loudly, because you have been doing something energetic.

پیشنهاد کاربران

دوستان توجه کنید که pant یعنی نفس نفس زدن ولی pants یعنی شلوار. pant بدون s به معنی شلوار نیست. وقتی میخایم بگیم شلوار باید حتما s داشته باشه.
له له زدن برای چیزی
نفس نفس زدن
pant for something
به خاطر چیزی نفس نفس زدن ( یعنی اون چیز رو زیاد میخواد )
he came in panting for a cup of tea.
شلوار
نفس نفس زدن ضربان داشتن

بپرس