discourse

/ˈdɪskɔːrs//ˈdɪskɔːs/

معنی: مباحثه، سخن، قدرت استقلال، سخنرانی کردن، ادا کردن، سخن گفتن
معانی دیگر: (زبان شناسی) سخن، مقال، (مبادله ی اطلاعات و اندیشه ها به ویژه از راه صحبت) گفت و شنود، بحث، گفتمان، گفتار، گفت و شنود کردن، بحث کردن، گفتمان کردن، خطابه، رساله، خطبه، دبیره، ماتیکان، خطابه ایراد کردن، رساله نوشتن، خطبه خواندن، موعظه کردن، (قدیمی) عقل و منطق، خرد

جمله های نمونه

1. discourse analysis
تحلیل گفتار،تحلیل سخن

2. ordinary discourse
مقال عرفی

3. Sweet discourse makes short days and nights.
[ترجمه samir_8203] سخنرانی جالب روز ها و شب های کوتاهی می سازد
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] مباحثات شیرین شب و روزها را کوتاه می کند.
|
[ترجمه شان] مباحثات و گفت و شنود های شیرین، روز ها و شب ها را کوتاه جلوه گر می سازند ( یعنی شیرینی سخنان، اجازه نمی دهد که سپری شدن زمان را، حس کنیم
|
[ترجمه بهنام] گفتمان شیرین روز و شب را کوتاه می کند.
|
[ترجمه گوگل]گفتمان شیرین روزها و شب های کوتاه را می سازد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی شیرین روزها و شبه ای کوتاه ایجاد می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was hoping for some lively political discourse at the meeting.
[ترجمه شان] او امیدوار بود که در این جلسه، گفت و شنود های سیاسی پرشوری برگزار شود.
|
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود در این جلسه گفتمان سیاسی پرنشاطی برگزار شود
[ترجمه ترگمان]او امیدوار بود که در این جلسه سخنرانی سیاسی پرشوری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gates responds with a lengthy discourse on deployment strategy.
[ترجمه گوگل]گیتس با یک گفتمان طولانی در مورد استراتژی استقرار پاسخ می دهد
[ترجمه ترگمان]گیتس با یک گفتمان طولانی درباره استراتژی استقرار پاسخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She embarked on a discourse about the town's origins.
[ترجمه گوگل]او شروع به گفتمانی در مورد ریشه های شهر کرد
[ترجمه ترگمان]او شروع به سخنرانی در مورد منشا شهر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No amount of discourse is sadness for the prelude.
[ترجمه گوگل]هیچ مقداری از گفتمان برای پیش درآمد غم نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ مقدار از گفتمان برای مقدمه غم انگیز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We'll discourse on the subject tonight.
[ترجمه گوگل]امشب در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]امشب در این باره صحبت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The discourse touches many of the issues which are currently popular.
[ترجمه mey90] گفتمان، بسیاری از مسائل پرطرفدار روز را پوشش می دهد.
|
[ترجمه گوگل]این گفتمان بسیاری از موضوعاتی را که در حال حاضر رایج هستند، لمس می کند
[ترجمه ترگمان]این گفتمان بسیاری از موضوعاتی را که در حال حاضر محبوب هستند را لمس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These were now crystallized in an expanded discourse on male and female sexuality.
[ترجمه گوگل]اینها اکنون در یک گفتمان گسترده در مورد تمایلات جنسی مردانه و زنانه متبلور شدند
[ترجمه ترگمان]این ها اکنون در یک گفتمان گسترده در زمینه روابط جنسی مردانه و مردانه متبلور می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All discourse is more or less reciprocal, if only because it is based upon assumptions about receivers.
[ترجمه گوگل]همه گفتمان ها کم و بیش متقابل هستند، اگر فقط به این دلیل که مبتنی بر فرضیات در مورد گیرندگان است
[ترجمه ترگمان]هر گفتمان بیشتر یا کم تر متقابل است، اگر تنها به این دلیل است که مبتنی بر مفروضات مربوط به گیرنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is likely that in normal discourse, the context of the sentences will help to resolve these potential ambiguities.
[ترجمه گوگل]این احتمال وجود دارد که در گفتمان عادی، بافت جملات به حل این ابهامات بالقوه کمک کند
[ترجمه ترگمان]این احتمال وجود دارد که در گفتمان طبیعی، زمینه جملات به حل این ابهامات بالقوه کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These are the bright spots in this 257-page discourse.
[ترجمه گوگل]اینها نقاط روشن این گفتمان 257 صفحه ای است
[ترجمه ترگمان]اینها نقاط روشن در این گفتمان صفحه ۲۵۷ صفحه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He shot 3-for-9 and then resumed his ongoing discourse on the march to the playoffs.
[ترجمه گوگل]او 3 بر 9 شوت زد و سپس گفتمان جاری خود را در راهپیمایی به سمت پلی آف از سر گرفت
[ترجمه ترگمان]او به مدت ۳ تا ۹ دقیقه به ضرب گلوله کشته شد و سپس سخنرانی در حال پیشرفت خود را در راه دور نهایی ازسر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Subjectivity becomes contained in discourse: a solution which does not deal adequately with its complicated place in psychology and social relations.
[ترجمه گوگل]ذهنیت در گفتمان گنجانده می شود: راه حلی که به اندازه کافی به جایگاه پیچیده آن در روانشناسی و روابط اجتماعی نمی پردازد
[ترجمه ترگمان]Subjectivity در گفتمان گنجانده می شود: راه حلی که به اندازه کافی با محل پیچیده خود در روان شناسی و روابط اجتماعی سروکار نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مباحثه (اسم)
discourse, contention, debate, discussion, argument, controversy, disputation

سخن (اسم)
word, discourse, speech, utterance, oration, talk, converse, conversation, dialogue, interlocution, rune, leden, locution

قدرت استقلال (اسم)
discourse

سخنرانی کردن (فعل)
discourse, lecture, speak, lobby, converse, speechify, orate, prelect

ادا کردن (فعل)
utter, express, acquit, discourse, enounce, execute, pay, voice, pronounce

سخن گفتن (فعل)
address, discourse, speak, talk, remark, say, converse

انگلیسی به انگلیسی

• discussion, dialogue, speech, lecture
discuss, talk, converse
a discourse is something that someone says or writes in order to explain something; a formal word.
discourse is spoken or written communication between people; a formal word.

پیشنهاد کاربران

میاحثه
جروبحث
گفتمان
تو حالت noun معنی گفتمان و سخن و… میده
ولی تو حالت verb میتونه معنی با اطمینان و اعتماد درمورد موضوعی حرف زدن رو بده با حرف اضافه on
discourse: سخن
مبحث کلام
تبادل نظر
discourse ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: گفتمان
تعریف: واحد زبانی موردمطالعه در گفتمان‏شناسی
سخن ، کلام
سخن، گفتار
نطق، گفتمان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس