samir_8203
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
alan isakov١٢:٠٨ - ١٤٠١/٠٢/١٣گرگوری آلن ایزاکوف خواننده و ترانه سرای متولد آفریقای جنوبی است که در حال حاضر در بولدر، کلرادو مستقر است. او و خانواده اش در سال 1986 به ایالات متحد ... گزارش
5 | 0
deezer١٢:٠٥ - ١٤٠١/٠٢/١٣دیزر رسانه جاری موسیقی و پادکست مبتنی بر اینترنت است. این سرویس در اوت ۲۰۰۷ در پاریس فرانسه پایه گذاری شد. تا تاریخ ۳ آوریل ۲۰۱۸، ۱۴ میلیون کاربر ماه ... گزارش
5 | 0
سوگند٠٧:٣٦ - ١٣٩٩/١١/٢٠سوگند سوگند. [ س َ / س ُ گ َ ] ( اِ ) در اوستا �ونت سوکنتا� ( گوگردمند ) ، دارای گوگرد. ( از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) . اقرار و اعترافی که شخص از ... گزارش
55 | 3
drive٠٩:٥٨ - ١٣٩٩/١١/١٥راندن محرک تحریک کننده گاهی حتی مشت زدن معنی میشه ( خودمم نمیدونم چه ربطی داره ولی دیدم جملاتی که با معانی قبلی مفهومی نداره! )گزارش
32 | 1
description٠٨:١٩ - ١٣٩٩/١١/١٥شرح توصیف داخل بعضی برنامه ها با هیچ کدوم از این دوتا معنی نمیده :| - پس چی میشه؟ میشه توضیحات مثلا چیتر ( متقلب ) های عزیزی که با نرم افزار cheat en ... گزارش
30 | 1
qualifying٠٨:١٣ - ١٣٩٩/١١/١٥صلاحیت کسی که شرایط مطلوب را داشته باشد بازی و ورزش: رفتن به مرحله بعدگزارش
25 | 0
wastes٠٧:٥٦ - ١٣٩٩/١١/١٥ضایعات هر چیز اضافی به درد نخور بعضی وقتا هم تلف کردن معنی میشه مثل ( wasting time ) که میشه ( وقت تلف کردن )گزارش
28 | 0
married٠٧:٤٢ - ١٣٩٩/١١/١٥متاهل گاهی اوقات ازدواج کردن معنی میشه مثلا تو جمله ی ( we married ) نمیگیم ( ما متاهل شدیم ) میگیم ( ما ازدواج کردیم )گزارش
25 | 0
advertise٢١:٢٠ - ١٣٩٩/١١/٠٧آگهی پخش کردن تبلیغات کردن بعضی وقتا به رخ کسی کشیدن هم معنی میشهگزارش
46 | 1
c#٢٠:١٢ - ١٣٩٩/١١/٠٧سی شارپ که یکی از معروف ترین زبان های کد نویسی است زبانی مخصوص برنامه نویسی که اغلب برنامه های PC اندروید و IOS باهاش ساخته میشنگزارش
23 | 0
cmd٢٠:٠٧ - ١٣٩٩/١١/٠٧نرم افزار بیس اصلی کامپیوتر نرم افزاری از کامپیوتر که با دستور دادن بهش با کد های خاصش کار هاتون رو سریع تر میتونین انجام بدین که ایجاد پوشه انجام مح ... گزارش
25 | 0
fork١٩:٣٠ - ١٣٩٩/١١/٠٧چنگال گاهی پنجه بوکس ( تو دعوا ها استفاده میشه ) فرمون یا دوشاخه دوچرخه یا موتورگزارش
25 | 1
jackal١١:٥٢ - ١٣٩٩/١١/٠٣شغال سگسانان کوچک که حتی سگ هم باهاشون مشکل داره : ) فحش مورد علاقه ایرانی ها :|گزارش
32 | 1
opal١١:٣٧ - ١٣٩٩/١١/٠٣نوعی گوهر دارای سیلیس معروف به اوپال گرانبها که درخشش رنگین کمانی داردگزارش
32 | 0
looking back١١:٣٢ - ١٣٩٩/١١/٠٣مرور کردن زندگی به یاد آوردن یاد ایام گذشته looking back to my life = اتفاقات زندگیم رو مرور میکنم ( میتونیم به جای "زندگیم" از "گذشتم"استفاده کنیم )گزارش
41 | 0
pair١١:٠٧ - ١٣٩٩/١١/٠٣جفت زوج مترادف couple ( دو تایی/مثنی ) در امتحانات زبان انگلیسی دو به دو ( مثال:pair up these phrases = این عبارات را به هم وصل کنید )گزارش
30 | 0
bill١٠:٥٤ - ١٣٩٩/١١/٠٣نوعی نیزه که هر دو سر آن پیکان داشته باشد ( پیکان به معنی تیغ نه ماشینش : ) )گزارش
34 | 1
garbage١٠:٣٨ - ١٣٩٩/١١/٠٣آشغال زباله چیز به درد نخور و دور انداختنی کیسه زباله هم معنی میشه ( طبیعتا منظورم کیسه خالیش نیس : ) )گزارش
41 | 1
conversation١٠:٣٤ - ١٣٩٩/١١/٠٣گفت و گوی دو طرفه صحبت کردن تعاملی دو یا چند نفر قبلا روش زندگی هم معنی میشد : )گزارش
37 | 1
فهرست جمله های ترجمه شده
comparative٠٧:٣٩ - ١٤٠١/٠٢/٢٧
• The words "better" and "faster" are comparatives.
کلمات "better" و "faster" صفت های تفضیلی اند2 | 1
comparative٠٧:٣٧ - ١٤٠١/٠٢/٢٧
• Although she has been training for five years, she is a comparative beginner.
هرچند اون پنج سال تمرین میکرده ( هنوز ) نسبت به بقیه یه مبتدیه0 | 1
comparative٠٧:٣٣ - ١٤٠١/٠٢/٢٧
• From a comparative point of view, he's doing very well--much better than last year--but he needs to work much harder.
اون به نسبت یلی خوب داره پیش میره ( نسبت به سال پیش ) ولی باید خیلی سخت تر کار کنه0 | 1
prompt٠٩:١١ - ١٤٠٠/١١/١١
• Prompt service is expected in a fast food restaurant.
معنی سلیس تر: از این رستوران فست فودی انتظار میرود خدمات سریع ارائه دهند12 | 1
pattern٢٣:٥٩ - ١٣٩٩/١١/٠٧
• Both dresses were made from the same pattern.
هر دو لباس از روی یک الگو ساخته ( یا دوخته ) شده23 | 1
garbage١٠:٤٣ - ١٣٩٩/١١/٠٣
• Don't put metal cans in the garbage; they can be recycled.
قوطی های فلزی را در سطل آشغال نیندازید آنها میتوانند بازیافت شوند ( میتونیم "آنها قابل بازیافت هستند" ترجمه کنیم )34 | 1
garbage١٠:٤٠ - ١٣٩٩/١١/٠٣
• There was a lot of garbage in the streets after the festival.
بعد جشن خیلی آشغال کف خیابون ریخته شده بود44 | 3
passive١٠:٣٠ - ١٣٩٩/١١/٠٣
• She was surprisingly passive when she was told the news of her husband's accident.
او وقتی خبر تصادف شوهرش به گوشش رسید به طرز عجیبی بی حال شده بود30 | 1
therefor١٠:١٠ - ١٣٩٩/١١/٠٣
• The Primary action should therefor be bigger than the Secondary action.
به همین خاطر است که اقدام اولیه باید بزرگتر ( میشه "بهتر" هم معنی کرد ) از اقدام ثانویه باشد12 | 0
rely١٨:٠٤ - ١٣٩٩/٠٥/١٩
• I hope I can rely on your confidentiality in this matter.
امیدوارم بتوانم در این باره به راز داری شما متکی باشم ( همون حساب باز کنم عامیانه خودمون هم میشه )30 | 1
sibling١٨:٠٤ - ١٣٩٩/٠٣/٣٠
• As all her siblings were much older, she often had no one to play with as a child.
چون تمام خواهر برادر هایش از او بزرگتر بودند او اغلب کسی را به عنوان کودک برای بازی ( میتونه همبازی بودن معنی شه ) نداشت37 | 1
discourse١٦:٤٦ - ١٣٩٨/١٠/٠٧
• Sweet discourse makes short days and nights.
سخنرانی جالب روز ها و شب های کوتاهی می سازد34 | 1
already٢٣:٠٣ - ١٣٩٨/٠٩/٠٥
• I already have a good coat, so I don't need another one.
یه کت خوب از قبل دارم نیازی به ( خریدن ) یکی دیگه نیست62 | 2
already٢٣:٠١ - ١٣٩٨/٠٩/٠٥
• By the time I reached the station, the train had already left.
قطار قبل از اینکه من به ایستگاه برسم رفته بود57 | 3
already٢٣:٠٠ - ١٣٩٨/٠٩/٠٥
• I don't feel like watching that movie because I've already seen it.
حسش نیست این فیلم رو ببینم چون قبلا دیدم136 | 8
tough guy٢٢:٥٣ - ١٣٩٨/٠٩/٠٥
• Fujimori knows a fellow tough guy when he sees one.
فوجی موری وقتی کسی را میبیند به او به عنوان یک فرد خشن نگاه میکند28 | 1
consider٢١:٥٥ - ١٣٩٨/٠٦/٠٨
• Have you considered what the rest of us should do?
به این که بقیه قرار است چه کار کنند فکر کرده ای؟83 | 2
consider٢١:٥٤ - ١٣٩٨/٠٦/٠٨
• I need time to consider the matter before making a decision.
قبل از تصمیم گیری به وقت بیشتری ( برای برسی بیشتر ) نیاز دارم60 | 3
shape٢١:٤٨ - ١٣٩٨/٠٦/٠٨
• The child sorted the blocks by shape and by color.
کودک بلوک ها ( ی بازی اش ) را با توجه به شکل و رنگ مرتب کرد83 | 3