considerable

/kənˈsɪdərəbl̩//kənˈsɪdərəbl̩/

معنی: مهم، عمده، قابل توجه، شایان، پر مایه
معانی دیگر: شایان ملاحظه، کرامند، فراوان، کلان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: considerably (adv.)
(1) تعریف: large in size, number, extent, or proportion.
مترادف: big, goodly, great, large, substantial
متضاد: little, nominal, paltry, slender, slight
مشابه: ample, good, heavy, numerous, sizable, tidy

- Ten miles is a considerable distance for a young child to walk.
[ترجمه گوگل] ده مایل مسافت قابل توجهی برای پیاده روی یک کودک خردسال است
[ترجمه ترگمان] ۱۰ مایل فاصله قابل توجهی برای یک کودک برای پیاده روی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was a considerable favor, and she had to think hard before she agreed to do it.
[ترجمه گوگل] این یک لطف قابل توجهی بود، و او باید قبل از اینکه قبول کند این کار را انجام دهد، خوب فکر می کرد
[ترجمه ترگمان] این لطف بزرگی بود، و قبل از این که قبول کند، سخت به فکر فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- During the battle, there were considerable losses on both sides.
[ترجمه گوگل] در جریان نبرد، تلفات قابل توجهی از دو طرف وارد شد
[ترجمه ترگمان] در طول جنگ خسارت های قابل توجهی در هر دو طرف وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: worthy of notice or respect; important.
مترادف: estimable, important, noteworthy, remarkable, respectable
متضاد: insignificant, minor, nominal
مشابه: big, distinguished, extraordinary, illustrious, notable, praiseworthy, significant, substantial

- She has a considerable reputation in this town as a civic leader.
[ترجمه گوگل] او در این شهر به عنوان یک رهبر مدنی شهرت قابل توجهی دارد
[ترجمه ترگمان] او شهرت قابل توجهی در این شهر به عنوان یک رهبر مدنی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a considerable amount of bread and potatoes
مقدار قابل ملاحظه ای نان و سیب زمینی

2. a considerable number
مقدار قابل ملاحظه

3. a considerable success
موفقیت مهم

4. a considerable of
(امریکا - محلی) تعداد زیادی (از)،مقدار زیادی (از)

5. by considerable
(امریکا - محلی) به تعداد زیاد،به مقدار زیاد

6. there is considerable scope for initiative in this job
در این شغل فرصت زیادی برای ابتکار وجود دارد.

7. a man of considerable political skill
مردی با مهارت سیاسی قابل ملاحظه

8. he brought his considerable knowledge to bear on the delegates
او نمایندگان را تحت تاثیر اطلاعات گسترده ی خود قرار داد.

9. he disposed of considerable wealth
او ثروت قابل ملاحظه ای دارد.

10. the building suffered considerable damage
به ساختمان خسارات عمده ای وارد شد.

11. a bank account of considerable size
یک حساب بانکی کلان

12. a car can be a considerable expense
اتومبیل می تواند خیلی خرج داشته باشد.

13. his investment in the company is considerable
سرمایه گذاری او در شرکت زیاد است.

14. the swiss central bank enjoys a considerable measure of autonomy
بانک مرکزی سوئیس از استقلال داخلی قابل ملاحظه ای برخوردار است.

15. today the fisherman's catch was not considerable
میزان صید امروز ماهیگیر قابل ملاحظه نبود.

16. trade from that quarter is not considerable
بازرگانی از آن طرف قابل ملاحظه نیست.

17. they did not want to use any of their considerable nuclear armory
آنها نمی خواستند هیچ یک از تسلیحات اتمی قابل ملاحظه ی خود را به کار گیرند.

18. even though it was early in the morning, there was a considerable patronage
با آنکه صبح زود بود تعداد مشتریان قابل ملاحظه بود.

19. I admired his considerable mental agility.
[ترجمه گوگل]من چابکی ذهنی قابل توجه او را تحسین کردم
[ترجمه ترگمان]من با چابکی considerable او را تحسین می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Harry had considerable success dapping with the natural fly.
[ترجمه گوگل]هری موفقیت قابل توجهی در دست زدن به مگس طبیعی داشت
[ترجمه ترگمان]هری موفق شد با آن پرواز طبیعی موفق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Modern farming methods have done considerable harm to the countryside.
[ترجمه گوگل]روش های مدرن کشاورزی آسیب قابل توجهی به روستاها وارد کرده است
[ترجمه ترگمان]روش های کشاورزی مدرن آسیب قابل توجهی به نواحی حومه ای وارد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The prison service is already under considerable strain.
[ترجمه گوگل]خدمات زندان در حال حاضر تحت فشار قابل توجهی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]خدمات زندان از قبل تحت فشار قابل توجهی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. He argued his case with considerable subtlety.
[ترجمه گوگل]او پرونده خود را با ظرافت قابل توجهی استدلال کرد
[ترجمه ترگمان]او در این مورد با زیرکی خاصی بحث می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. There is considerable dispute over the precise definition of 'social class' as a term.
[ترجمه گوگل]بر سر تعریف دقیق «طبقه اجتماعی» به عنوان یک اصطلاح، اختلافات قابل توجهی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بحث های قابل توجهی بر سر تعریف دقیق از طبقه اجتماعی به عنوان یک واژه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Communism enjoyed considerable currency in the U. S. between the World Wars.
[ترجمه گوگل]کمونیسم در بین جنگ های جهانی از ارز قابل توجهی در ایالات متحده برخوردار بود
[ترجمه ترگمان]کمونیسم از ارز قابل توجهی در ایالات متحده برخوردار بود اس بین جنگ های جهانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهم (صفت)
serious, main, principal, great, important, significant, earnest, all-important, fateful, substantial, grave, weighty, consequential, considerable, momentous, earthshaking, epochal, newsworthy, overriding, significative

عمده (صفت)
primary, main, principal, prime, important, significant, essential, head, chief, major, excellent, leading, dominant, copacetic, key, staple, predominant, considerable

قابل توجه (صفت)
significant, striking, noteworthy, substantial, considerable, remarkable, notable, noticeable

شایان (صفت)
worthy, gigantesque, considerable

پر مایه (صفت)
stiff, wise, replete, strong, considerable

انگلیسی به انگلیسی

• important; sizable, substantial
considerable means great in amount or degree.

پیشنهاد کاربران

قابل توجه، قابل تامل
مثال: The project required a considerable amount of funding.
پروژه نیاز به مبلغ قابل توجهی از منابع مالی داشت.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : consider
اسم ( noun ) : consideration
صفت ( adjective ) : considerable / considerate
قید ( adverb ) : considerably / considerately
Noticable
قابل توجه - چشمگیر
غیر قابل اغماض
large or of noticeable importance
بزرگ یا دارای اهمیت قابل توجه
قابل مشاهده
قابل توجه، زیاد
مهم،
شایان توجه
The offer constitutes a considerable step forward
important
چشمگیر
برجسته - زیاد
قابل ملاحظه - زیاد - قابل توجه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس