hotel

/hoʊˈtel//həʊˈtel/

معنی: هتل، مسافرخانه، مهمانخانه
معانی دیگر: مهمانسرا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a commercial establishment that provides overnight lodging, meals, and other services.
مشابه: hostel, hostelry, inn, lodge, motel, pension, tavern

جمله های نمونه

1. a hotel ten stories high
یک هتل به بلندی ده طبقه

2. a hotel with approachable staff
هتلی با کارکنان خوش برخورد

3. our hotel honors most credit cards
هتل ما اغلب کارت های اعتباری را می پذیرد.

4. that hotel is clean yet economical
آن هتل تمیز و با این حال ارزان است.

5. the hotel bus meets all the trains
اتوبوس هتل،هنگام ورود همه ی ترن ها حضور دارد.

6. the hotel employees were very courteous
کارکنان هتل خیلی مودب بودند.

7. the hotel industry
صنعت هتل داری

8. the hotel is equipped with the latest means of comfort
هتل به جدیدترین وسایل راحتی مجهز شده است.

9. the hotel maid brought me some extra towels
خدمتکار هتل برایم حوله ی اضافی آورد.

10. the hotel provides transportation to and from the airport
رفت و آمد از فرودگاه به عهده ی هتل است.

11. the hotel room was lively and homey
اتاق هتل دلباز و دنج بود.

12. the hotel staff
کارکنان هتل

13. this hotel did not accommodate the guests well
این هتل از مهمانان به خوبی پذیرایی نکرد.

14. this hotel has accommodations for five hundred guests
این هتل ظرفیت پذیرایی پانصد نفر را دارد.

15. this hotel is equipped with every imaginable amenity
این هتل همه گونه وسیله ی راحتی قابل تصور را دارد.

16. this hotel offers the latest facilities
این هتل دارای آخرین تسهیلات می باشد.

17. a deluxe hotel
هتل مجلل

18. a flash hotel
هتل شیک

19. a luxury hotel
هتل تجملی (لوکس)

20. a posh hotel
هتل مجلل

21. a residential hotel
هتلی که مشتریان آن ماندگار هستند (مانند پانسیون)

22. a sleazy hotel
یک هتل کثیف و رنگ و رو رفته

23. a swell hotel
یک هتل شیک

24. an exclusive hotel
هتل پولدارها

25. call the hotel desk and . . . .
به اطلاعات هتل زنگ بزن و . . . .

26. finding no hotel rooms, my brothers and i roosted on the platform of a shop
چون اتاق هتل گیرمان نیامد،من و برادرانم روی سکوی یک دکان بیتوته کردیم.

27. a flaring resort hotel
هتل توریستی پر زرق و برق

28. to engage a hotel room
اتاق هتل را پیش گزین (رزرو) کردن

29. a well - staffed hotel
هتلی که دارای کارمندان خوب است

30. the confirmation of a hotel reservation
تایید پیش گزینی (رزرو کردن) جا در هتل

31. this is the identical hotel we stayed in last year
این همان هتلی است که پارسال هم در آن اقامت کردیم.

32. those found loitering in the hotel lobby will be kicked out
کسانی که در سرسرای هتل می پلکند اخراج خواهند شد.

33. travel expenses, e. g. ticket and hotel costs, will be paid by the company
هزینه سفر - برای مثال پول بلیط و هتل - توسط شرکت پرداخت خواهد شد.

34. you will have the whole hotel at your command
همه ی هتل زیر فرمان (در اختیار) تو خواهد بود.

35. book in (or into) a hotel (etc. )
در دفتر هتل ثبت نام کردن و جا گرفتن

36. i'll wait for you in the hotel lounge
در سالن انتظار هتل منتظرت خواهم شد.

37. rich ladies were prancing in the hotel lobby
خانم های پولدار در سرسرای هتل می خرامیدند.

38. she is not registered in our hotel
در هتل ما نام نویسی نکرده است.

39. the bus line comes near the hotel
خط اتوبوس تا نزدیکی هتل ادامه دارد (می آید).

40. the new arrivals went to the hotel
تازه واردین به هتل رفتند.

41. the thief was caught by the hotel dick
کارآگاه هتل دزد را دستگیر کرد.

42. he and his companions went to the hotel
او و همراهانش به هتل رفتند.

43. i like the homelike atmosphere of this hotel
از محیط خانه مانند این هتل خوشم می آید.

44. several listening devices were planted in our hotel room
چندین دستگاه استراق سمع در اتاق هتل،تعبیه شده بود.

45. the bellboy rooms the guests at the hotel
پیشخدمت مهمانان هتل را به اتاقشان راهنمایی می کند.

46. the reservation of a room in a hotel
پیشگرفت (رزرو) اتاق در هتل

47. they asked me to repair to the hotel lobby immediately
از من خواستند فورا به سرسرای هتل بروم.

48. a number of celebrities have stayed at this hotel
شماری از مشاهیر در این هتل اقامت کرده اند.

49. i met him in the lobby of the hotel
در سرسرای هتل او را ملاقات کردم.

50. if i'm not in, leave a message at the hotel dask
اگر نبودم در دفتر هتل پیام بگذارید.

51. i got lost in the winding passages of the old hotel
در راهروهای پرپیچ و خم آن هتل قدیمی گم شدم.

مترادف ها

هتل (اسم)
hostel, hotel

مسافرخانه (اسم)
inn, hotel, motel, lodging house

مهمانخانه (اسم)
inn, public house, hotel, lodging house

انگلیسی به انگلیسی

• place which provides overnight lodging and other services
a hotel is a building where people stay, for example when they are on holiday, and pay for their rooms and meals.

پیشنهاد کاربران

هتل
مثال: They stayed in a luxurious hotel during their vacation.
آن ها در تعطیلات خود در یک هتل لوکس اقامت داشتند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
یادآوری از واژه ایرمان!
( ( ایرمان سَرا، در شاهنامه فردوسی بزرگ و دیگر شاعران: مهمان خانه، مهمانسرا، مسافرخانه
پس به جای واژه فرانسوی هُتِل ( hotel ) می توان از واژه:
"ایرمان سَرا" بهره برد! ) )
hotel ( n ) ( hoʊˈtɛl ) =a building where people stay, usually for a short time, paying for their rooms and sometimes meals, e. g. We stayed at ( in ) a hotel.
hotel
صاحب هتل - هتل داران
A place where people can stay in there
واژه hotel به معنای هتل
واژه hotel به ساختمان بزرگی گفته می شود که دارای اتاق های فراوان است و مردم معمولا به صورت موقت در آن اقامت می کنند و پول اتاق و غذای خود را می پردازند. مثلا:
a five - star hotel ( یک هتل پنج ستاره )
a luxury hotel ( یک هتل لوکس )
منبع: سایت بیاموز
hotel ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: مهمان خانه
تعریف: مکانی برای اقامت مسافران و مهمانان و پذیرایی از آنها|||متـ . هتل
هتل ، مسافر خانه ، مهمانسرا، مهمانخانه
تلفظ: همون هُتِل
تلفظ حرف H در سازمان بین المللی هوانوردی غیرنظامی
Carol's father has a hotel in New York
پدر کارل یک هتل در نیویورک دارد 💤

بپرس