same

/ˈseɪm//seɪm/

معنی: یکسان، شبیه، همان، یک نواخت، همان کار، همان چیز، همان جور، عینا مثل هم، بهمان اندازه
معانی دیگر: همین، همان قدر، هم -، همان طور، همان گونه، یک جور، همانند، به یک درجه، به یک میزان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: being one identical thing or person and not a new or different thing or person.
مترادف: identical, selfsame, very
متضاد: different, other
مشابه: even, level, like, one, synonymous

- We must have spoken to the same person at different times.
[ترجمه گوگل] ما باید در زمان های مختلف با یک نفر صحبت کرده باشیم
[ترجمه ترگمان] ما باید در زمان های مختلف با یک شخص صحبت کرده باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This is the same bed that your father slept in when he was a child.
[ترجمه گلناز] این همان بستری است که پدرت زمانی که بچه بود در آن خوابیده بود
|
[ترجمه سوسن] این همان تختخوابی است که پدرت در کودکی در آن می خوابیده است.
|
[ترجمه سوسن] این همان تختخوابی است که وقتی پدرت بچه بود در آن می خوابید.
|
[ترجمه mn] این همان تختی است که پدرت وقتی بچه بود روی آن میخوابید
|
[ترجمه گوگل] این همان تختی است که پدرت در کودکی در آن می خوابید
[ترجمه ترگمان] این همان رختخوابی است که پدرت وقتی بچه بود خوابیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: perfectly alike or equal; not at all different.
مترادف: duplicate, equal, equivalent, identical, like
متضاد: contrary, different, opposite
مشابه: alike, analogous, close, commensurate, comparable, correspondent, corresponding, even, indistinguishable, interchangeable, kindred, level, near, parallel, similar, twin

- He gets me the same gift every year--soap.
[ترجمه گوگل] او هر سال همان هدیه را برای من می گیرد - صابون
[ترجمه ترگمان] هر سال یه هدیه مشابه بهم میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She and her friend were wearing the same hats at the party.
[ترجمه عارف] او و دوستش کلاه های شبیه به هم پوشیده بودند.
|
[ترجمه الناز] اوو دوستش کلاههای مشابهی در مهمانی پوشیده بودند
|
[ترجمه ملیکا] اوو دوستش کلاههای شبیه به هم در مهمانی پوشیده بودند
|
[ترجمه آریا] اون و رفیقش یه جور کلاه/همون کلاه پوشیده بودن تویِ مهمونی
|
[ترجمه گوگل] او و دوستش در مهمانی کلاه مشابهی بر سر داشتند
[ترجمه ترگمان] او و دوستش هم همان کلاه های مهمانی را پوشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This cheese is the same price as the cheese on the counter.
[ترجمه گوگل] این پنیر هم قیمت پنیر روی پیشخوان است
[ترجمه ترگمان] این پنیر هم همان قیمت پنیر روی پیشخوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's going to be the same temperature this afternoon as yesterday.
[ترجمه الناز] قرار است دمای بعدازظهر همانند دیروز باشد
|
[ترجمه گوگل] دمای هوا امروز بعدازظهر مثل دیروز خواهد بود
[ترجمه ترگمان] امروز بعد از ظهر همان دما خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: not changed; being as before.
مترادف: unaltered, unchanged
متضاد: different
مشابه: abiding, changeless, constant, enduring, identical, immutable, invariable, selfsame, unchangeable

- After twenty years, my feelings about her were the same.
[ترجمه گوگل] بعد از بیست سال، احساس من نسبت به او یکسان بود
[ترجمه ترگمان] بعد از بیست سال، احساس من نسبت به او مثل سابق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
ضمیر ( pronoun )
عبارات: all the same, the same
• : تعریف: something or someone exactly as previously mentioned.

- She said she was willing to go, and I said the same.
[ترجمه گوگل] او گفت که حاضر است برود و من هم همین را گفتم
[ترجمه ترگمان] گفت که مایل است برود و من هم همین را گفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. that same saam is the son of nariman . . .
همان سام پور نریمان بود . . .

2. the same day
همان روز

3. the same politics was followed by his successors
جانشینان او نیز از همان سیاست پیروی کردند.

4. the same standards used in steel must in justice be applied to other industries
همان معیارهایی که در پولادسازی به کار گرفته می شود باید با بی غرضی در مورد صنایع دیگر هم اعمال شود.

5. the same old story
1- همان آش و همان کاسه 2- چیز مکرر

6. much the same as the other students
کمابیش مانند دیگر دانشجویان

7. the very same ring
عینا همان انگشتر

8. (it's the) same difference
(امریکا - خودمانی) فرقی ندارد،توفیر نمی کند

9. all the same
1- در هر حال،با این همه

10. at the same time
1- همزمان،باهم

11. at the same time
1- در همان زمان،در همان هنگام 2- به هرحال،با این وجود،در عین حال

12. by the same token
به همین طریق،به همین دلیل،همین طور

13. by the same token
به همین دلیل،بنابراین،همین طور

14. in the same boat
در وضعیت مشابه،دچار همان مخمصه

15. in the same breath
در آن واحد،در یک دم،در همان لحظه

16. in the same breath
بلافاصله

17. in the same class (as)
هم درجه،همجور،از یک نوع یا طبقه،هم رده،هم ردیف

18. just the same (as)
1- درست همان،عینا 2- با این حال،معهذا

19. speak the same (or someone's) language
عقاید و سنت ها (و غیره ی) مشترک داشتن،هم زبان و همدل بودن

20. he covered the same ground he had covered yesterday
همان مطلب دیروزی خود را تکرار کرد.

21. he repeated the same answer
همان پاسخ پیشین را تکرار کرد.

22. he shows the same craftiness as his father
او همان نیرنگ بازی های پدرش را دارد.

23. i eat the same food as you do
من همان خوراکی را می خورم که تو می خوری.

24. i have the same taste as you do
من با شما هم سلیقه هستم.

25. it's all the same to me
برای من فرقی نمی کند.

26. men of the same breed
مردانی همگون

27. she has the same age as her husband
او همسن شوهرش است.

28. to rehash the same old arguments
همان استدلال های کهنه را تکرار کردن

29. be of the same mind about something (or someone)
درباره ی چیزی (یا کسی) هم عقیده بودن

30. one and the same
عینا یک جور،همان

31. tarred with the same brush
دارای عیوب و نواقص مشابه،از یک قماش

32. he is the very same man who came last night
این درست همان مردی است که دیشب هم آمد.

33. he trotted out the same old excuses
همان بهانه های قبلی را تکرار کرد.

34. i feel much the same as i did yesterday
حالم کمابیش مثل دیروز است.

35. they are basically the same
آنان اصولا مشابه هستند.

36. they are both the same to me
هر دو برایم یکسان هستند.

37. they lived under the same roof for many years
آنان سال ها باهم در زیر یک سقف زندگی کردند.

38. this liquid has the same ingredients as mother's milk
این آبگونه دارای همان اجزایی است که در شیر مادر وجود دارد.

39. words that have the same meanings with different nuances
واژه هایی که هم معنی هستند ولی از نظر فحوا با هم فرق دارند.

40. two sides of the same coin
دو جنبه ی مختلف چیز بخصوص

41. boys who are all the same size
پسرانی که همه یک اندازه هستند

42. conventionality is not always the same as morality
پیروی از عرف همیشه با پیروی از اخلاقیات یکی نیست.

43. each box is just the same as the other
هر قوطی درست مانند قوطی دیگر است.

44. he is ever making the same mistake
او پیوسته همین اشتباه را می کند.

45. he too wrote in the same romantic vein characteristic of his generation
او هم به همان سبک رومانتیک که ویژه ی معاصران او بود نگارش می کرد.

46. iraj and i have the same kind of car
اتومبیل های ایرج و من یک جورند.

47. mother and daughter have the same black eyes
مادر و دختر چشمان سیاه یک جور دارند.

48. the twins had exactly the same facial features
اسباب صورت دوقلوها کاملا یک جور بود.

49. the two are just the same
آن دو یکی هستند.

50. they are all in the same class
آنها همه در یک کلاس هستند.

51. water and ice are the same substance in different forms
آب و یخ دو شکل مختلف ماده ی واحدی هستند.

52. . . . for they are created of the same essence
. . . که در آفرینش ز یک گوهرند

53. don't speak to me at the same time
همزمان با من حرف نزنید.

54. he is tired but all the same he will come
او خسته است ولی با این همه می آید.

55. the soldiers had rifles of the same caliber
سربازان تفنگ های هم کالیبر داشتند.

56. to dwell for years in the same town
سال ها در یک شهر زندگی کردن

57. lightning never strikes twice in the same place
هیچ رویدادی به همان شکل سابق تکرار نمی شود

58. pay a person back in the same coin
معامله ی به مثل کردن،اقدام متقابل کردن،تقاص گرفتن

59. all men are (like) organs of the same body
بنی آدم اعضای یکدیگرند

60. anywhere you go, the sky is the same color
به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است.

61. he and his wife are on the same wavelength
او و زنش طرز فکرشان یکجور است.

62. he has become an automaton, repeating the same dull things over and over
او مانند یک آدم ماشینی همان حرف های کسل کننده را بارها تکرار می کند.

63. i hope he keeps from making the same mistake!
امیدوارم همین اشتباه را تکرار نکند!

64. several prisoners were cooped up in the same cell
چندین زندانی در یک سلول کوچک حبس شده بودند.

65. the occuption of two offices at the same time is illegal
تصدی دو شغل در آن واحد غیر قانونی است.

66. the two projects are very much the same
آن دو طرح تا حد زیادی شبیه به هم هستند.

67. they are both in love with the same girl
هر دو عاشق یک دختر هستند.

68. those two rivers disembogue themselves into the same lake
آن دو رودخانه به یک دریاچه می ریزند.

69. "labor" and "labour" are variants with exactly the same meaning
"labor" و "labour" واجگونه های کاملا هم معنی هستند.

70. his mother was weeping and smiling at the same time
مادرش اشک می ریخت و در عین حال لبخند بر لب داشت

مترادف ها

یکسان (صفت)
similar, identical, identic, equal, alike, akin, same, uniform, invariant

شبیه (صفت)
similar, equal, alike, rival, like, same, analogous, quasi, papilionaceous, semblable

همان (صفت)
very, identical, identic, same, idem, selfsame

یک نواخت (صفت)
level, singsong, same, uniform, unisonant, unisonous, monotonous, invariable, steady, monotone, monotonic

همان کار (صفت)
same

همان چیز (صفت)
same

همان جور (صفت)
same

عینا مثل هم (صفت)
same

بهمان اندازه (صفت)
same

تخصصی

[فوتبال] مشابه-یکنواخت
[ریاضیات] همان، همانند، همسان، یکسان

انگلیسی به انگلیسی

• identical; similar, alike; equal, equivalent; aforesaid, previously mentioned
alike, identically; similarly, correspondingly
identical thing; aforesaid item, previously mentioned thing
if two things are the same or if one thing is the same as another, the two are exactly like each other in some way.
if two things have the same quality, they both have that quality.
you use same to indicate that you are referring to only one thing, and not to different ones.
something that is still the same has not changed in any way.
you also use same to refer to something that has already been mentioned.
you say all the same or just the same to indicate that a situation or your opinion has not changed, in spite of what has happened or been said.

پیشنهاد کاربران

همان
مثال: They have the same taste in music.
آن ها سلیقه یکسانی در موسیقی دارند.
It is all the same to me
به حال من فرقی نمیکنه
مشترک
Same = Me too منم همینطور
واحد
Be of the same mind about something or someone
درباره چیزی یا کسی هم عقیده بودن
حقوق:مهم
شاید این جمله رو خیلیاتون دیده باشین
"وای سیم"
یعنی وای دقیقا
وای منم همینطور
و از این قبیل جمله ها
صفت same به معنای همان، یکسان، مثل هم
صفت same در مفهوم همان، یکسان و مثل هم به معنای چیزی یا چیزهایی و یا عملی است که دقیقا مشابه آن چیزی است که از قبل به آن اشاره شده است ( در ابتدای یک جمله ) و هیچ تفاوتی با هم ندارند. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. she was wearing exactly the same dress as i was ( او دقیقا لباسی یکسان با آن که من پوشیده بودم، پوشیده بود. )
. she brought up her children in just the same way her mother did ( او بچه هایش را همان طور که مادرش ( آنها را ) تربیت کرده بود تربیت کرد. )
منبع: سایت بیاموز

We are the same
ما همه مثل هم هستیم.
گاهی باید چیزی مثل
( یکتا و مشخص و ثابت ) ترجمه اش کنیم البته با همان معنایِ ( مشابه، همسان و یکسان ) !!!
برای مثال:
The same word can serve as either a noun or a verb " rain, " for example
...
[مشاهده متن کامل]

یک واژه یکتا و مشخص ( متفاوت از دیگر واژه ها ) مثلِ rain که می تواند هم به عنوان اسم و هم به عنوان فعل در جملات نقش آفرینی کند.
یعنی همان دو واژه ی همسانِ rainو rain.
یکتا=یگانه=بی تا =بی مانند ( خدا )
همتا=همسان=یکسان=هم مانند ( ۳، ۲. . . تا چیز )
کاری به واژه هایِ هم آوا ، هم املا و. . . ندارم!!!

توی فضای مجازی وقتی یه نفر میگه مثلا من از فلانی متنفرم، بعدش یه کاربر دیگه میاد ریپلای میکنه و میگه : same. . .
معادل هم
واژه ی انگلیسی same با واژه ی فارسی مثل هم ریشه هستند . زیرا هردو از سمل ( سم=هم/پسوند ال ) در عربی کهن به دست آمده اند .
این واژه ی عربی هم از لغت هندواروپایی sem به معنایlike همریشه با same در انگلیسی و هم در ایرانی ساخته شده است. در ترکی این واژه به سانکی تغییر کرده به معنی گویی و مثل اینکه معنی می دهد .
...
[مشاهده متن کامل]


مشابه
در معادل فارسی معانی متفاوتی با توجه به ساختار دارد مهم ترین هاشو مینوسیم🙂
She is the same age as me
او هم سن من است
They are the same
انها مثل هم هستند
He and I have the same nose
او و من دماغی یکسان داریم ( دماغی یجور )
هم زمان
یکسان
پیشوند هم -
of the same age = هم سال
of the same size = هم اندازه
of the same color = هم رنگ
به معنای شبیه ، مثل مثال:same jobمعنی:شبیه شغل، کار

برابرند
مثل هم اند
شکل هم اند
جفت هم اند

یکسان، برابر
همسان
یکی
to the same : نسبت به
مشترک

- ( درست ) مثل، شبیه، همانند مانند ( قبل )
- همانطور، همانگونه همینگونه، همان جور، ( مثلِ قبل )
- عوض نشده - تغییر نکرده ( بی تفاوت )
How can life be the same without Shams !
...
[مشاهده متن کامل]

زندگی بدون شمس چه جوری میشه ( مثله قبل و بی تفاوت ) باشه؟!
Life ain't the same without you
زندگی بدون تو همانند قبل نیست.
I wish every thing was the same
دلم می خواست همه چی همانطور مثل قبل بود.
Everything will be the same.
همه چیز همین جوری می مانه!
هیچی تغیر نمیکنه.

برابر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس