boyfriend

/ˈbɔɪ.frend//ˈbɔɪˌfrɛnd/

معنی: دوست
معانی دیگر: دوست (پسر)، رفیق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) a male with whom one has a romantic relationship.
مترادف: beau, man
مشابه: beloved, companion, escort, flame, old man, suitor, sweetheart, truelove

- This is my mother's first boyfriend since my dad died four years ago.
[ترجمه elena_sh] این اولین دوست پسر مادرم است از وقتی که ۴ سال پیش پدرم مرد
|
[ترجمه ???] این دوست پسر مادر من است وقتی پدرم ۴ سال پیش فوت کرد
|
[ترجمه Nazi] این اولین دوست پسر مادرم از زمان درگذشت چهار سال پیش پدرم است
|
[ترجمه گوگل] این اولین دوست پسر مادرم از زمان فوت پدرم چهار سال پیش است
[ترجمه ترگمان] این اولین دوست پسر من است، از وقتی که پدر من چهار سال پیش مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one's friend who is a boy.
مشابه: associate, buddy, chum, companion, comrade, friend, pal

- Her little boyfriend came over to play today.
[ترجمه Amanallh] Amanallh
|
[ترجمه Nazi] دوست پسر کوچکش امروز برای بازی کردن آمده بود.
|
[ترجمه گوگل] دوست پسر کوچکش امروز برای بازی آمد
[ترجمه ترگمان] دوست پسرش امروز اومده بود بازی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she chucked her boyfriend
او دوست پسر خود را ول کرد.

2. she ditched her boyfriend and married her cousin
او دوست پسر خود را ترک کرد و زن پسر عمویش شد.

مترادف ها

دوست (اسم)
patron, ally, fellow, friend, mate, boyfriend, bosom friend, chum, schoolmate

انگلیسی به انگلیسی

• beau, male companion; male friend
someone's boyfriend is the man with whom they are having a romantic or sexual relationship.
boy that one dates regularly

پیشنهاد کاربران

دوست پسر
مثال: She introduced her boyfriend to her parents.
او دوست پسرش را به والدینش معرفی کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
لباس بزرگ و گشاد زنانه
یه سوال داشتم .
میتونه معنی رفیق ولی بدون هیچ رابطه عاطفی رو هم بده ؟
مثلا یه پسری به رفیقه پسرش اینو بگه؟
Why do the rest of the boyfriend go to see them? I do not have a boyfriend
Mecca my boyfriend, mu does not love me!
نو بای فرند
دوس پسر
دوست پسر

بپرس