celebration

/ˌseləˈbreɪʃn̩//ˌselɪˈbreɪʃn̩/

معنی: جشن، تجلیل، برگزاری جشن
معانی دیگر: بزرگداشت، بزم، برگزاری، عید، برگزاشت، شادیانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of celebrating.
مترادف: commemoration, festivity, merrymaking, rejoicing
مشابه: festival, jubilation, jubilee, observance, occasion, revels

- In the middle of the raucous celebration, somebody lit off firecrackers.
[ترجمه گوگل] در وسط جشن پر شور، شخصی ترقه ها را روشن کرد
[ترجمه ترگمان] در وسط جشن raucous، کسی firecrackers را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The celebration of the winter solstice goes back hundreds of years.
[ترجمه گوگل] جشن انقلاب زمستانی به صدها سال پیش برمی گردد
[ترجمه ترگمان] جشن انقلاب زمستانی به صدها سال پیش باز می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: anything that is planned or done in order to celebrate something.
مترادف: ceremony, commemoration, feast, festival, festivity, holiday, merrymaking, occasion, party, revel, rite, ritual, worship
مشابه: anniversary, bash, birthday, event, fete, gala, jamboree, jubilee, revelry, shindig

- Their anniversary celebration will be held at their favorite restaurant.
[ترجمه گوگل] جشن سالگرد آنها در رستوران مورد علاقه آنها برگزار می شود
[ترجمه ترگمان] جشن سالگرد آن ها در رستوران مورد علاقه آن ها برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the celebration of ferdowsi's birthday
بزرگداشت زاد روز فردوسی

2. the centennial celebration of his birth
جشن صدمین سال تولد او

3. your success calls for celebration
موفقیت شما سور می طلبد.

4. nowrooz is the great national celebration of iran
نوروز جشن ملی بزرگ ایران است.

5. the city was illuminated in celebration of victory
شهر را به بزرگداشت پیروزی چراغانی کردند.

6. the illumination of the city in celebration of victory
چراغانی شهر به مناسبت پیروزی

7. The celebration of Christmas is a custom.
[ترجمه گوگل]جشن کریسمس یک رسم است
[ترجمه ترگمان]جشن کریسمس یک رسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. May your birthday be a celebration of the life. Wish you all happiness,health and prosperity with many returns of the day.
[ترجمه گوگل]باشد که تولد شما جشن زندگی باشد برای همه شما آرزوی خوشبختی، سلامتی و بهروزی همراه با بازگشت روز افزون دارم
[ترجمه ترگمان]ممکن است جشن تولد شما جشن زندگی باشد برای شما آرزوی خوشبختی، سلامت و کامیابی را با بازگشت بسیاری از روزه ای آن روز برایتان آرزو می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A wedding is a joyful celebration of love.
[ترجمه گوگل]عروسی جشن شادی عشق است
[ترجمه ترگمان]عروسی یک جشن شاد از عشق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The heavy expenses involved in his marriage celebration cancelled out the possible pleasure he'd have.
[ترجمه گوگل]هزینه های سنگین مربوط به جشن ازدواج او، لذت احتمالی او را از بین برد
[ترجمه ترگمان]هزینه های سنگینی که در جشن ازدواج او دخالت داشت، لذت احتمالی او را لغو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The service was a celebration of his life .
[ترجمه گوگل]این خدمت جشن زندگی او بود
[ترجمه ترگمان]این مراسم جشنی برای زندگی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If ever there was a cause for celebration, this peace treaty was it.
[ترجمه گوگل]اگر زمانی دلیلی برای جشن وجود داشت، این پیمان صلح بود
[ترجمه ترگمان]اگر روزی برای جشن و جشن وجود داشت، این پیمان صلح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They have painted the city up for the celebration.
[ترجمه گوگل]آنها شهر را برای جشن رنگ آمیزی کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها شهر را برای جشن نقاشی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Another celebration had drawn to its close.
[ترجمه گوگل]جشن دیگری به پایان خود نزدیک شده بود
[ترجمه ترگمان]جشن دیگری به پایان رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Does she accept to hostess my birthday celebration?
[ترجمه گوگل]آیا او می پذیرد که میزبان جشن تولد من باشد؟
[ترجمه ترگمان]اون جشن تولدم رو قبول میکنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She wanted the celebration to be a simple family affair.
[ترجمه گوگل]او می خواست این جشن یک امر ساده خانوادگی باشد
[ترجمه ترگمان]اون می خواست که جشن یه رابطه خانوادگی ساده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Let's buy some champagne in celebration of her safe arrival.
[ترجمه گوگل]بیایید برای جشن ورود سالم او مقداری شامپاین بخریم
[ترجمه ترگمان]بیا یه کم شامپاین برای ورود safe بخریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جشن (اسم)
jubilation, jubilee, feast, carnival, celebration, ceremony, fiesta, fete

تجلیل (اسم)
homage, celebration, glorification, exaltation, kudos, magnification

برگزاری جشن (اسم)
celebration

تخصصی

[فوتبال] جشن-خوشحالی بعد از گل

انگلیسی به انگلیسی

• festival, festivities
a celebration is a special event that is organized so that people can enjoy themselves, for example on a birthday or anniversary.
the celebration of someone or something is praise and appreciation which is given to them; a formal use.

پیشنهاد کاربران

Thank you so much for coming to sing at our celebrations
به نظرم یه جاهایی بسته به متن معنی "به مناسبت" هم میده🤔
پاسداشت/ستایش
( مجازاً ) اهتمام، توجه، اهمیت دادن، ارزش نهادن، ارج نهادن، برجسته نمودن
. . . Ruskin’s celebration of ornament
اهمیتی که راسکین به تزئینات می داد. . .
جشن ویژه
جشن 🎉🎉🎉
celebration = Festival
گرامی داشت
تجلیل
Celebration canceled
جشن لغو شد جشن کنسل شد
Each girl wants a celebration marvelous
هر دختری میخواهد جشن فوق العاده جذابی داشته باشد
جشن فوق العاده
Each maiden girl wants a celebration marvelous
جشن
برگزاری جشن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس