everyday


روزانه، یومیه، روزمره، عادی، معمولی، به روال، هرروز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: everydayness (n.)
(1) تعریف: pertaining to daily occurrences or routine matters.
مترادف: customary, daily, ordinary, regular, routine, standard
متضاد: exceptional, unusual
مشابه: common, familiar, frequent, habitual, quotidian, usual

(2) تعریف: ordinary; commonplace.
مترادف: commonplace, customary, normal, ordinary, routine, usual
متضاد: elegant, exceptional, extraordinary, fancy, rare, special, unusual
مشابه: accustomed, common, conventional, mundane, prosaic, quotidian, regular, simple, standard, traditional

جمله های نمونه

1. everyday shoes
کفش معمولی (در برابر کفش مهمانی و غیره)

2. an everyday occurrence
رویداد هر روزی

3. his everyday activities also include swimming and walking
فعالیت های روزانه ی او شامل شنا و پیاده روی هم می شود.

4. my everyday routine
کارهای روزانه ی من

5. the everyday problems of living in a big town
مسایل معمولی زندگی در یک شهر بزرگ

6. clothes for everyday wear
لباس معمولی،لباس برای هر روز پوشیدن

7. a story about everyday individuals
داستانی درباره ی مردم عادی

8. he practices basketball everyday
هر روز بسکتبال تمرین می کند.

9. the conduct of everyday business
اجرای امور روزمره

10. have (or take) a bath everyday
هر روز حمام بگیر.

11. my old lady made me take a bath everyday
مادرم مرا وادار می کرد هر روز حمام بگیرم

12. This handbook is a neat epitome of everyday hygiene.
[ترجمه گوگل]این کتاب راهنما تجسمی منظم از بهداشت روزمره است
[ترجمه ترگمان]این کتابچه راهنمای تمیز و تمیز از بهداشت روزمره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Your kiss still burns on my lips, everyday of mine is so beautiful.
[ترجمه گوگل]بوسه تو هنوز بر لبانم می سوزد، هر روز من خیلی زیباست
[ترجمه ترگمان]بوسه تو هنوز روی لب های من میسوزه، هر روز که مال من خیلی قشنگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Never give up your dreams. Miracles happen everyday.
[ترجمه گوگل]هرگز از آرزوهایت دست نکش معجزه ها هر روز اتفاق می افتند
[ترجمه ترگمان]هرگز رویاهای خود را رها نکنید معجزات هر روز اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The documentary offers an insight into the everyday lives of millions of ordinary Russian citizens.
[ترجمه گوگل]این مستند بینشی از زندگی روزمره میلیون ها شهروند عادی روسیه ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مستند تصویری از زندگی روزمره میلیونها شهروند عادی روسی ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Their lives consist of the humdrum activities of everyday existence.
[ترجمه گوگل]زندگی آنها متشکل از فعالیت‌های غم انگیز زندگی روزمره است
[ترجمه ترگمان]زندگی آن ها شامل فعالیت های یکنواخت زندگی روزمره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Take a piece of candy everyday and tell yourself :the day is sweet again.
[ترجمه گوگل]هر روز یک تکه آب نبات بردارید و به خود بگویید: روز دوباره شیرین است
[ترجمه ترگمان]هر روز یک تکه شیرینی بردارید و به خودتان بگویید: روز دوباره شیرین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Every day of thy life is a leaf in thy history.
[ترجمه گوگل]هر روز از زندگی شما برگی از تاریخ شماست
[ترجمه ترگمان]هر روز زندگیت یک برگ در تاریخ توست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Write it on your heart every day is the best day of the year.
[ترجمه گوگل]آن را روی قلب خود بنویسید هر روز بهترین روز سال است
[ترجمه ترگمان]هر روز آن را در قلب خود بنویسید، هر روز بهترین روز سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I wept when I was born, and every day shows why.
[ترجمه گوگل]وقتی به دنیا آمدم گریه کردم و هر روز دلیلش را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]من وقتی به دنیا آمدم اشک ریختم و هر روز نشان می دادم که چرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. To sensible men, every day is a day of reckoning.
[ترجمه گوگل]برای مردان عاقل، هر روز، روز حساب است
[ترجمه ترگمان]برای مردان عاقل، هر روز یک روز حساب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. New scientific discoveries are being made every day.
[ترجمه گوگل]اکتشافات علمی جدید هر روز در حال انجام است
[ترجمه ترگمان]اکتشافات علمی جدیدی در هر روز انجام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. I feel drowsy after lunch every day.
[ترجمه گوگل]من هر روز بعد از ناهار احساس خواب آلودگی می کنم
[ترجمه ترگمان]هر روز بعد از ناهار احساس خواب آلودگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Live every day as the last day of life.
[ترجمه گوگل]هر روز را به عنوان آخرین روز زندگی زندگی کنید
[ترجمه ترگمان]هر روز مثل روز آخر عمر زندگی کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Every day of our lives we encounter stresses of one kind or another.
[ترجمه گوگل]هر روز از زندگی ما با استرس هایی از نوع یا آن مواجه می شویم
[ترجمه ترگمان]هر روز از زندگی ما با فشار یک نوع زندگی روبرو می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. She leaves home at 7 every day.
[ترجمه گوگل]او هر روز ساعت 7 از خانه خارج می شود
[ترجمه ترگمان] هر روز ساعت ۷ میره خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. It is important for him to attend every day.
[ترجمه گوگل]حضور هر روز برای او مهم است
[ترجمه ترگمان]برای او مهم است که هر روز در آن شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. This train conveys over one thousand passengers every day.
[ترجمه گوگل]این قطار روزانه بیش از هزار مسافر را جابجا می کند
[ترجمه ترگمان]این قطار هر روز یک هزار مسافر را منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Every day is a beginning. Take a deep breath and start again.
[ترجمه گوگل]هر روز یک شروع است نفس عمیق بکشید و دوباره شروع کنید
[ترجمه ترگمان]هر روز یک شروع است نفس عمیقی بکشید و دوباره شروع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Congratulations and warmest wishes for your birthday and every day.
[ترجمه گوگل]تبریک و بهترین آرزوها برای تولد شما و هر روز
[ترجمه ترگمان]تبریک و گرم ترین آرزو برای تولدت و هر روز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• regular, common, usual
you use everyday to describe something which is part of normal life, and is not especially interesting.
you also use everyday describe something that happens or is used each day.
each day

پیشنهاد کاربران

روزمره
مثال: The song reflects the struggles of everyday life.
این آهنگ نشان دهنده مشکلات زندگی روزمره است.
واژه every day از دو کلمه ساخته شده و به معنی هر روز است و در جمله نقش قید را دارد. ( زمان را بیان می کند ) .
He goes to school every day.
واژه Everyday یک کلمه است و به معنی روزانه هست و در جمله نقش صفت را داراست. ( چیزی را توصیف می کند ) .
These chores are my everyday job.
Everyday=common
Every day= هرروز
با هم اشتباه نشوند !!!!!
Everyday : یه واژه هست با دو مفهوم
۱. روزانه - روزمره
۲. معمولی - عادی
Every Day : از دو واژه بوجود اومده و میشه
هر روز
پیش پا افتاده یا عادی، روزمره،
I'm unapologetically myself
everyday
چیزهای یا ( کارهای ) پیش پا افتاده از خودم خجالت نمیکشم
روز به روز
پیش پا افتاده
یک روز عادی _معمولی
Everyday :عادی، معمول
Every day:هر روز

هر روز و همیشه
هر روز

هر روز
هر روز . همیشه
روزمره
هروز، همیشه، روزمره، روزانه
Normal or usual
. I understand every day English
Dont confuse with everyday. Every day means each day and every day means normal
به معنی هر روز همیشه است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس