virtue

/ˈvɜːrt͡ʃuː//ˈvɜːt͡ʃuː/

معنی: پرهیز گاری، حسن، عفت، پاکدامنی، پرهیز کاری، تقوا، تقوی
معانی دیگر: خوبی، فضیلت، هنر (در برابر عیب)، ستودگی، هژیری، وشتی، (به ویژه در زن) پاکدامنی، نجابت، مزیت، برتری، (به ویژه دارو) خاصیت، اثر، (نادر) مردانگی، جوانمردی، نیکی، خاصیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: virtueless (adj.)
عبارات: by virtue of
(1) تعریف: moral excellence; righteousness.
مترادف: goodness, morality, rectitude, righteousness, uprightness
متضاد: iniquity, vice, wrong
مشابه: chivalry, fairness, fidelity, good, honesty, integrity, justness, loyalty, probity, worth

- The princess was seeking a man of virtue as well as valor.
[ترجمه ali] شاهزاده به دنبال مردی پاکدامن و در عین حال شجاع بود
|
[ترجمه شان] شاهزاده خانم ، در جستجوی مردی بود که به همان اندازه که پاکدامن است، شجاع ( دلیر ) نیز باشد.
|
[ترجمه گوگل] شاهزاده خانم به دنبال مردی با فضیلت و همچنین شجاع بود
[ترجمه ترگمان] شاهزاده خانم در جستجوی مردی از فضیلت و شجاعت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a specific example of moral excellence.
متضاد: iniquity, vice
مشابه: quality, right

- Kindness, humility, and patience are important virtues.
[ترجمه گوگل] مهربانی، فروتنی و بردباری از فضیلت های مهم است
[ترجمه ترگمان] مهربانی، تواضع و صبر، فضایل مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's debatable whether total honesty is always a virtue.
[ترجمه گوگل] این که آیا صداقت کامل همیشه یک فضیلت است یا خیر قابل بحث است
[ترجمه ترگمان] قابل بحث است که آیا صداقت کلی همیشه یک فضیلت است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: chastity, esp. in a female person.
متضاد: promiscuity
مشابه: celibacy, chastity, innocence, virginity

- He leapt forward with his sword to defend his sister's virtue.
[ترجمه محسن برازنده] اوبا شمشیرش به جلو خیز برداشت تا از پاکدامنی خواهرش دفاع کند.
|
[ترجمه گوگل] او با شمشیر به جلو پرید تا از فضیلت خواهرش دفاع کند
[ترجمه ترگمان] با شمشیرش به طرف جلو خیز برداشت تا از فضیلت خواهرش دفاع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an admirable trait, as in a person's character.
مترادف: merit, quality
متضاد: failing, vice
مشابه: attribute, credit, worthiness

- Punctuality is one of her many virtues as an employee.
[ترجمه شان] وقت شناسی، یکی از حسن ( فضیلت ) های پر شمار او ، به عنوان یک کارمند است.
|
[ترجمه گوگل] وقت شناسی یکی از ویژگی های بسیار او به عنوان یک کارمند است
[ترجمه ترگمان] Punctuality یکی از فضایل زیاد او به عنوان یک کارمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: power; efficacy.
مترادف: efficacy, power
مشابه: might, potency, puissance

- Her success proves the virtue of hard work.
[ترجمه گوگل] موفقیت او فضیلت کار سخت را ثابت می کند
[ترجمه ترگمان] موفقیت او فضیلت کار سخت را ثابت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his virtue is learning and humility
حسن او دانش و افتادگی است.

2. the virtue of a medicine
خاصیت یک دارو

3. the sovereign virtue of a good judge is brevity
بزرگترین حسن یک قاضی خوب ایجاز است.

4. make a virtue of necessity
ماوقع یا هر امر اجباری را با خوشرویی پذیرفتن

5. a paragon of virtue
نمونه ی کامل زهد و تقوا

6. woman of easy virtue
زن سهل الحصول

7. by (or in) virtue of
به خاطر،به واسطه ی،بنابر،طبق

8. a person of easy virtue
شخص بی ناموس

9. a woman of easy virtue
زن هرجایی (یا هرزه)

10. she was exercised in virtue
در نیکوکاری ید طولایی داشت.

11. she is the embodiment of virtue
او مظهر پاکدامنی است.

12. There is in liberty as in innocence and virtue a satisfaction one can only feel in their enjoyment and a pleasure which can cease only when lost.
[ترجمه گوگل]در آزادی نیز مانند معصومیت و فضیلت، رضایتی وجود دارد که تنها در لذت بردن آنها می توان احساس کرد و لذتی که تنها زمانی از دست می رود که از بین می رود
[ترجمه ترگمان]آزادی و فضیلت در آزادی و فضیلت می تواند تنها به لذت و لذت خود احساس لذت و لذتی را که فقط در زمان گم شدن از دست می دهد، احساس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Virtue is her (or its) own reward.
[ترجمه گوگل]فضیلت پاداش خود او (یا آن) است
[ترجمه ترگمان]تقوا او (یا خودش)پاداش خودش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Virtue flies from the heart of a mercenary man.
[ترجمه گوگل]فضیلت از دل مرد مزدور بیرون می زند
[ترجمه ترگمان]فضیلت از قلب یک سرباز مزدور پرواز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Virtue is like a rich stone, best plain set.
[ترجمه گوگل]فضیلت مانند یک سنگ غنی است، بهترین مجموعه ساده
[ترجمه ترگمان]تقوا مثل یک سنگ غنی است، بهترین مجموعه ساده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Birth is nothing where virtue is not.
[ترجمه محسن برازنده] جائیکه فضیلت نیست تولد بی معناست.
|
[ترجمه امین سیدحکیم] زاد بر هیچ است آنجا که نکویی نیست.
|
[ترجمه گوگل]تولد چیزی نیست که فضیلت نباشد
[ترجمه ترگمان]تولد چیزی نیست که فضیلت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There is no virtue that poverty destroyeth not.
[ترجمه امین سیدحکیم] هیچ نکویی وجود ندارد که فقر آن را نبلعد.
|
[ترجمه گوگل]هیچ فضیلتی نیست که فقر از بین نبرد
[ترجمه ترگمان]هیچ فضیلتی وجود ندارد که فقر مطلق باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرهیزگاری (اسم)
abstemiousness, pietism, continence, virtue

حسن (اسم)
virtue, advantage, beauty, goodness, wellness

عفت (اسم)
virtue, modesty, shamefacedness, purity, chastity, immaculacy, pudency

پاکدامنی (اسم)
continence, virtue, purity, chastity, probity

پرهیزکاری (اسم)
virtue, holiness, sanctity

تقوا (اسم)
piety, pietism, virtue

تقوی (اسم)
piety, pietism, virtue

انگلیسی به انگلیسی

• goodness; uprightness, integrity; morality (especially in sexual conduct); good quality
virtue is thinking and doing what is right, and avoiding what is wrong.
a virtue is a good quality or way of behaving.
a virtue of something is an advantage that it has.
you use by virtue of to explain why something happens or is true; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

فضیلت / صفت خوب
مثال: Honesty is considered a virtue.
راستی گویی به عنوان یک فضیلت محسوب می شود.
goodness, incorruptibility, integrity, morality, probity, rectitude, righteousness, uprightness, worth
- merit, advantage, asset, attribute, credit, good point, plus ( informal ) , strength
ویژگی مثبت، عادت خوب. فضیلت، مزیت، تقوا، پرهیزکاری، پاکدامنی، عفت، خاصیت، روانشناسی: عفت
فضیلت.
Reading Quran has many virtues♥️
ویژگی مثبت، عادت خوب
فضیلت، مزیت، تقوا، پرهیزکاری، پاکدامنی، عفت، خاصیت، روانشناسی: عفت
به وسیله
Sovereign virtue :عالیترین فضیلت - بزرگترین حسن
فضیلت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : virtue / virtuosity
✅️ صفت ( adjective ) : virtuous
✅️ قید ( adverb ) : virtuously
در فلسفه ( منزلت )
خصلت
دوستان این کلمه رو با virtual بمعنای مجازی اشتباه نگیرن
رفتار حسنه
خوبی،
اخلاق نیکو،
صفت حسنه
Among her many virtues are loyalty, courage, and truthfulness.
درس خواندن
یُمن
by virtue of = because of=thanks to=due to
به خاطر , به واسطه , طبقِ ,
فضیلت اخلاقی
خاصیت، اثر، اثرگذاری
The West has lost its ⭐virtue
( جهان ) غرب اثرگذاری خودش رو از دست داده
( دیگه در امور. . . تاثیرگذار نیست )
⭐⭐⭐
پاکدامنی ، عفت
I'm grateful to. . . the same girls. Here's my privilege. . . It's beauty, it's spring and summer. Here's a pain, it's valuable, and never lonely not here. And today, she's blunt with me
...
[مشاهده متن کامل]

So no doubt, sensitive that's my nature easily hurt
That's a ⭐virtue

پرهیزکاری . برتری
ویژگی مثبت
اثر هنری
شگرد
ویژگی بارز
in virtue of : در اثرِ
1 - حسن رفتار، راست کرداری
2 - حسن , مزیت
ویژگی مثبت ، فضیلت
A good trait
advantage
ویژگی
مزیت
حسن رفتار، راست کرداری، نیکوکاری
مجازی، غیرواقعی که خیلی به واقعیت نزدیک است
by virtue of:به واسطه، بخاطر
به واسطه
به دلیل
غیر واقعی، مجازی
ایمان، پاکی،
خاصیت
میتواند مترادف importance باشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)

بپرس