educational

/ˌedʒəˈkeɪʃn̩əl//ˌedʒʊˈkeɪʃn̩əl/

آموزشی، وابسته به آموزش و پرورش، تعلیمی، تحصیلی، فرهیختانه، آموزنده، معارفی، فرهنگی، وابسته به تعلیم وتربیت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: educationally (adv.)
(1) تعریف: of or relating to education.

(2) تعریف: tending to inform, instruct, or educate.

جمله های نمونه

1. educational films as opposed to commercial films
فیلم آموزشی در مقایسه با فیلم تبلیغاتی

2. educational institutions
موسسات آموزشی

3. educational laboratory
آزمایشگاه آموزشی

4. educational visits
بازدیدهای آموزشی

5. an educational film
فیلم آموزنده

6. an educational program
برنامه ی آموزشی

7. his educational career lasted many years
زندگی تحصیلی او چندین سال طول کشید.

8. progressive educational methodes
روش های آموزشی پیشرو

9. the educational system
نظام آموزشی

10. more effective educational methods
روش های آموزشی موثرتر

11. we must maximize educational opportunities for all
ما باید فرصت های تحصیلی همگان را به حداکثر برسانیم.

12. a varied program, both educational and entertaing
یک برنامه ای متنوع،هم آموزشی و هم سرگرم کننده

13. savage cuts in the educational budget
کاهش های دردآور بودجه ی آموزشی

14. she works at an educational establishment
او در یک موسسه ی آموزشی کار می کند.

15. their policy had no educational bias
سیاست آنها گرایش آموزشی نداشت.

16. the improvement in the country's educational system
اصلاح نظام آموزشی کشور

17. we should not allow our educational standards to become diluted
نباید اجازه دهیم معیارهای آموزشی ما دچار ضعف شوند.

18. he falsified the details of his educational background
او درباره ی جزییات سابقه ی تحصیلی خود دروغ پردازی کرد.

19. they are trying to equalize everyone's educational opportunity
آنان می کوشند فرصت های آموزشی مساوی در اختیار همه قرار دهند.

20. we must resist the lowering of educational standards
بایستی با پایین آوردن معیارهای آموزشی مخالفت کنیم.

21. She confined her activities in educational circles.
[ترجمه گوگل]او فعالیت خود را در محافل آموزشی محدود کرد
[ترجمه ترگمان]او فعالیت های خود را در محافل آموزشی محدود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Their educational policies are due for revision.
[ترجمه گوگل]سیاست های آموزشی آنها باید بازنگری شود
[ترجمه ترگمان]سیاست های آموزشی آن ها به خاطر بازبینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. He devoted his life to the educational cause of the motherland.
[ترجمه گوگل]او زندگی خود را وقف امر تربیتی میهن کرد
[ترجمه ترگمان]او زندگی خود را وقف اهداف آموزشی سرزمین مادری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. An assessment by an independent educational psychologist was essential.
[ترجمه گوگل]ارزیابی توسط یک روانشناس آموزشی مستقل ضروری بود
[ترجمه ترگمان]ارزیابی توسط یک روانشناس آموزشی مستقل ضروری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Watching television can be very educational.
[ترجمه به توچه] تماشای تلوزیون میتواند . اموزنده واموزشی باشد
|
[ترجمه گوگل]تماشای تلویزیون می تواند بسیار آموزشی باشد
[ترجمه ترگمان]تماشای تلویزیون می تواند بسیار آموزنده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Send for an educational video post-free.
[ترجمه گوگل]برای فیلم آموزشی به صورت رایگان ارسال کنید
[ترجمه ترگمان]ارسال یک ویدیو آموزشی رایگان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. It is important to have a broad educational background.
[ترجمه گوگل]داشتن پیشینه آموزشی گسترده مهم است
[ترجمه ترگمان]داشتن یک سابقه آموزشی گسترده مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Educational standards are degenerating year by year because of a lack of funds.
[ترجمه گوگل]استانداردهای آموزشی به دلیل کمبود بودجه سال به سال رو به انحطاط است
[ترجمه ترگمان]امسال به دلیل فقدان سرمایه، استانداردهای آموزشی در سال رو به کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to education, instructive, used in the educational process
educational means concerned with and related to education.

پیشنهاد کاربران

آموزشی
مثال: They provide educational resources for children.
آن ها منابع آموزشی را برای کودکان فراهم می کنند.
educational: آموزشی
education: آموزش
educate: تعلیم وتربیت
educational:آموزشی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : educate
اسم ( noun ) : education
صفت ( adjective ) : educational / educative / educated
قید ( adverb ) : educationally
اموزنده
پرورشی یا تربیتی

بپرس