dialogue

/ˈdaɪəˌlɒɡ//ˈdaɪəlɒɡ/

معنی: گفتگو، محاوره، صحبت، سخن، گفت و شنود، هم سخنی، مکالمهء دو نفری، مکالمات ادبی و دراماتیک، صحبت دونفری
معانی دیگر: (به ویژه در آثار هنری مانند نمایش و رمان) گفتگو، مکالمه، همگویی، همکلامی، تبادل نظر، کنکاش، (نمایش و رمان و غیره) بخش حاوی گفتگو، (ادبیات) به صورت گفتگو بیان کردن

جمله های نمونه

1. the dialogue of the two countrie's leaders was very useful
تبادل نظر سران دو کشور بسیار سودمند بود.

2. a crisp dialogue
گفت و شنود پرحرارت

3. the lifelike dialogue in that movie
مکالمه ی طبیعی در آن فیلم

4. i liked the satirical dialogue in this film
من از گفتگوی طنزآمیز این فیلم خوشم آمد.

5. the story is unfolded through dialogue
داستان از طریق گفتگو برملا می شود.

6. the story begins with a long dialogue by two brothers
داستان با گفت و شنودی طولانی میان دو برادر آغاز می شود.

7. They were substituting violence for dialogue.
[ترجمه گوگل]آنها خشونت را جایگزین گفتگو می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها جایگزین خشونت برای گفتگو شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most plays are written in dialogue.
[ترجمه گوگل]بیشتر نمایشنامه ها به صورت دیالوگ نوشته می شوند
[ترجمه ترگمان]اغلب نمایش ها در گفتگو نوشته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The music and the dialogue spoken by the German and French were dubbed in afterwards.
[ترجمه گوگل]موسیقی و دیالوگ های آلمانی و فرانسوی پس از آن دوبله شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن موسیقی و گفتگویی که از سوی آلمانی و فرانسوی بر زبان آمد، بعدا به آن لقب داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The novel contains too much dialogue and not enough narrative.
[ترجمه گوگل]رمان حاوی دیالوگ بیش از حد است و روایت کافی نیست
[ترجمه ترگمان]این رمان شامل مکالمات بسیار زیاد و روایت کافی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Managers are willing to hold a dialogue with union leaders.
[ترجمه گوگل]مدیران مایل به گفتگو با رهبران اتحادیه هستند
[ترجمه ترگمان]مدیران خواهان برگزاری گفتگو با رهبران اتحادیه ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The censors changed some names and dialogue and, not infrequently, banned controversial films completely.
[ترجمه گوگل]سانسور برخی از نام ها و دیالوگ ها را تغییر داد و به ندرت فیلم های جنجالی را به طور کامل توقیف کرد
[ترجمه ترگمان]سانسور چندین نام و گفت و گو را تغییر داد و به ندرت، فیلم های جنجالی را به طور کامل ممنوع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The dialogue was unconvincing, partly because it was American actors trying to speak London English.
[ترجمه گوگل]دیالوگ قانع کننده نبود، تا حدی به این دلیل که بازیگران آمریکایی تلاش می کردند به انگلیسی لندن صحبت کنند
[ترجمه ترگمان]این مکالمه متقاعد کننده نبود، تا حدودی به این دلیل که بازیگران آمریکایی تلاش می کردند انگلیسی را انگلیسی صحبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The head encourages a climate of open dialogue among the teachers.
[ترجمه گوگل]رئیس فضای گفتگوی باز را بین معلمان تشویق می کند
[ترجمه ترگمان]این رئیس آب و هوای آزاد گفتگو بین معلمان را تشویق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The dialogue was worked out by actors in rehearsal.
[ترجمه گوگل]دیالوگ توسط بازیگران در تمرین کار شده است
[ترجمه ترگمان]این گفت و گوها توسط بازیگران در تمرین اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The play was full of slangy dialogue.
[ترجمه گوگل]نمایش پر از دیالوگ های عامیانه بود
[ترجمه ترگمان]نمایش پر از گفتگوی slangy بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The consulate will carryon a political dialogue with Indonesia.
[ترجمه گوگل]کنسولگری گفت و گوی سیاسی با اندونزی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]کنسولگری یک گفتگوی سیاسی با اندونزی برگزار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گفتگو (اسم)
talk, discussion, converse, parley, chit-chat, conversation, dialogue, dialog, conference, colloquy, parlance, tractate

محاوره (اسم)
conversation, dialogue, colloquium, conference, interlocution, colloquy, duologue

صحبت (اسم)
speech, talk, converse, confabulation, conversation, dialogue, colloquy

سخن (اسم)
word, discourse, speech, utterance, oration, talk, converse, conversation, dialogue, interlocution, rune, leden, locution

گفت و شنود (اسم)
dialogue

هم سخنی (اسم)
dialogue

مکالمهء دو نفری (اسم)
dialogue

مکالمات ادبی و دراماتیک (اسم)
dialogue

صحبت دونفری (اسم)
dialogue, duologue

تخصصی

[حسابداری] گفتگو
[سینما] گفت و گوها - مکالمه - مکالمات - گویش انسانی - گفت و شنود - گفتگوی اشخاص بازی - گفتگو - گفتگو (دیالوگ )

انگلیسی به انگلیسی

• conversation, discussion, talk
dialogue is communication or discussion between groups.
a dialogue is a conversation.

پیشنهاد کاربران

گفتگو
مثال: They engaged in a meaningful dialogue about the future of the company.
آنها در یک گفتگوی معنی دار درباره آینده شرکت شرکت کردند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
تبادل /ارتباط
dialogue: گفتگو میان دو یا چند کس
برابر فارسی: دُگویی
این واژه از یونانی dia - logos درست شده
dia : دو
logos: سُخَنیدن، حرف زدن، گفتن ( گوییدن )
واژه های هم الگوی آن:
monologue: تَکگویی: زمانی که در گفتگو، تنها یک نفر سخن بگوید
...
[مشاهده متن کامل]

trialogue: سِگویی
quadrilogue: چهارگویی
این واژه ها تنها به شمار سخنورانِ گفتگو اشاره میکنند نه شنوندگان، برای نمونه اگر در جمع ده نفره تنها سه کَس به گفتگو بپردازند آنگاه سه گویی دارد رخ میدهد.
نمونه: رضا همیشه توی جمع تکگویی میکند و به دیگران اجازه ی گفتگو نمیدهد

منابع• https://www.etymonline.com/word/dialogue
dialogue ( دیالوگ ) با مصدر ترکی گفتن" دئمک" سنجیدنی است . دئمَکلی یا دئمَلی در ترکی به معنی گفتنی . آنچه نیاز به گفتن و گفتار دو طرفه دارد . معادل دیالوگ در ترکی دئمَکلی می باشد .
گفت و شنود

گفتگوى دو نفره
مکالمه - مصاحبه

بپرس