continued

/kənˈtɪnjuː//kənˈtɪnjuː/

معنی: مسلسل، لاینقطع
معانی دیگر: پیوسته ,مسلسل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: kept up; maintained.

- With continued effort, you can pass this course.
[ترجمه سما] با تلاش مداوم، شما میتوانید این دوره را پاس کنید.
|
[ترجمه گوگل] با تلاش مداوم می توانید این دوره را پشت سر بگذارید
[ترجمه ترگمان] با تلاش ادامه می دهد: البته، شما می توانید از این مسیر عبور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. continued stress may result in stomack ulcer
تنش مداوم ممکن است منجر به زخم معده بشود.

2. candidates continued to come out of the woodwork
نامزدهای انتخاباتی مرتبا ظاهر می شدند.

3. he continued his championship of the rights of foreign workers
او به جانبداری از حقوق کارگران خارجی ادامه داد.

4. he continued speaking despite the deputies' protests
باوجود پرخاش نمایندگان به صحبت ادامه داد.

5. it continued to rain
باران ادامه داشت.

6. she continued to drink to the prejudice of her health
با ادامه ی به میخوارگی به سلامتی خود صدمه زد.

7. they continued to struggle in the face of adversity
با وجود همه سختی ها به تلاش ادامه دادند.

8. the negotiations continued without any hitch or headache
مذاکرات بدون هیچگونه گیر یا دردسر ادامه یافت.

9. the war continued for eight years
جنگ هشت سال ادامه داشت.

10. the storm's rage continued for two days
شور توفان دو روز ادامه داشت.

11. we need the continued support of the labour caucus on the economic council
ما به پشتیبانی مداوم نمایندگان حزب کارگر در شورای اقتصادی نیاز داریم.

12. he coughed and then continued talking
او سرفه کرد و سپس حرف زدن را ازسر گرفت.

13. the war will be continued until the total destruction of the enemy
جنگ تا نابودی کامل دشمن ادامه خواهد داشت.

14. he ignored newspaper criticisms and continued with the reforms
او انتقادات روزنامه ها را نادیده انگاشت و به اصلاحات ادامه داد.

15. newspapers lambasted him but he continued with his work
روزنامه ها سخت بر او تاختند ولی او کار خود را پیگیری کرد.

16. finally the storm relented and we continued our journey
بالاخره توفان فرو نشست و ما به سفر خود ادامه دادیم.

17. she shrugged off all criticism and continued doing what she believed in
او به انتقادات اعتنایی نکرد و مثل سابق طبق اعتقاد خود عمل کرد.

18. he said goodbye, but lingered at the door and continued talking
او خداحافظی کرد ولی جلو در ماند و به حرف زدن ادامه داد.

19. We hope we can count on your continued cooperation and support.
[ترجمه گوگل]امیدواریم بتوانیم روی همکاری و حمایت مستمر شما حساب کنیم
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که بتوانیم بر هم کاری و پشتیبانی مداوم شما حساب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Shares continued to depreciate on the stock markets today.
[ترجمه گوگل]کاهش ارزش سهام امروز در بازارهای سهام ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]امروز سهام در بازارهای سهام کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Things continued quiet for some while.
[ترجمه گوگل]اوضاع برای مدتی آرام ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]مدتی سکوت برقرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Fearful of continued unrest, the government imposed a state of emergency.
[ترجمه گوگل]دولت از ترس ادامه ناآرامی ها وضعیت اضطراری را وضع کرد
[ترجمه ترگمان]دولت که از ناآرامی مداوم می ترسید، وضعیت اضطراری اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The story will be continued in subsequent issues of the magazine.
[ترجمه گوگل]ادامه این داستان در شماره های بعدی این مجله خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این داستان در مسائل بعدی این مجله ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسلسل (صفت)
consecutive, successive, connected, linked, catenary, continued, uninterrupted, concatenated, continuing, continuos, unceasing

لاینقطع (صفت)
incessant, continual, continued

تخصصی

[ریاضیات] پیوسته، متصل، اتصالی

انگلیسی به انگلیسی

• lasting without interruption, resumed after interruption

پیشنهاد کاربران

مداوم ، به طور مرتب ادامه دادن
همچنان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : continue
✅️ اسم ( noun ) : continuation / continuity / continuum / continuousness / continuance / continuant / continuative / continuator
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : continuous / continued / continual / continuing / continuant / continuative
✅️ قید ( adverb ) : continuously / continually / continuingly

ادامه دار
بی وقفه
پیوسته ، متداوم
ایسناوالت
تداوم
ادامه دادن . . . . . متصل بودن
Continued fighting makes travel in the area dangerous
Oxford Dictionary@
صفت . . . . ادامه دار
مداوم
به عنوان صفت میتوان گفت ادامه دار
ادامه پیدا کرد ( lasted )
همیشگی، پیوسته، دائمی، مداوم
ادامه داشتن چیزی
دائم
مستمر
ادامه دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس