garlic

/ˈɡɑːrlɪk//ˈɡɑːlɪk/

معنی: سیر
معانی دیگر: (گیاه شناسی) سیر (allium sativum)، پیاز سیر (که در خوراک مصرف می شود)

جمله های نمونه

1. a relish of garlic in the soup
طعم سیر در آبگوشت

2. a rope of garlic
یک رشته سیر،سیر به نخ کشیده

3. a touch of garlic in the salad
یک خرده سیر در سالاد

4. the whiff of garlic
بوی سیر

5. healing properties attributed to garlic
خاصیت های شفابخشی که به سیر نسبت داده می شود

6. the salad tastes of garlic
سالاد طعم سیر دارد.

7. your mouth smells of garlic
دهانت بوی سیر می دهد.

8. a restaurant that reeks of garlic
رستورانی که بوی سیر می دهد

9. add only a smell of garlic to the fish
فقط یک ذره سیر به ماهی بزن.

10. i abhor the smell of garlic
من از بوی سیر بیزارم.

11. to savor the soup with garlic
سوپ را دارای مزه ی سیر کردن

12. a cheese with the tang of garlic
پنیری با بوی سیر

13. he could not tolerate the smell of garlic without a feeling of disgust
بدون احساس بیزاری نمی توانست بوی سیر را تحمل کند.

14. Garlic is believed to have medicinal properties .
[ترجمه Yeganeh] اعتقاد بر این است که سیر خواص دارویی دارد
|
[ترجمه Parisa] سیر دارای خواص بسیار دارویی است
|
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که سیر دارای خواص دارویی است
[ترجمه ترگمان]سیر معتقدند که سیر دارای خواص دارویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mince the meat up with some onion and garlic.
[ترجمه گوگل]گوشت را با مقداری پیاز و سیر چرخ کنید
[ترجمه ترگمان]گوشت را با کمی پیاز و سیر بپوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Don't go so heavy on the garlic.
[ترجمه Mi] روس سیر به خاطر سنگینی نرو
|
[ترجمه گوگل]اینقدر سیر را سنگین نکنید
[ترجمه ترگمان]زیاد روی سیر نرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This dish is flavoured with lemon grass and garlic.
[ترجمه گوگل]این غذا با علف لیمو و سیر مزه دار می شود
[ترجمه ترگمان]این بشقاب با علف لیمو و سیر تهیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Arrange the peppers, garlic and tomatoes in layers.
[ترجمه گوگل]فلفل، سیر و گوجه فرنگی را لایه لایه بچینید
[ترجمه ترگمان]فلفل، سیر و گوجه فرنگی را در چند لایه مرتب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. This dish needs a touch more garlic.
[ترجمه گوگل]این غذا به سیر بیشتری نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این غذا نیاز به سیر سیر بیشتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Toast the bread, rub with garlic and drizzle over a little olive oil.
[ترجمه گوگل]نان را برشته کنید، با سیر بمالید و روی کمی روغن زیتون بپاشید
[ترجمه ترگمان]نان را باز کنید، سیر را با سیر و باران مخلوط کنید و کمی روغن زیتون بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیر (اسم)
development, process, go, movement, motion, travel, excursion, passage, walk, promenade, tour, garlic, sightseeing

انگلیسی به انگلیسی

• type of pungent-smelling bulb used in cooking and medicine
garlic is the small round white bulb of an onion-like plant with a very strong smell and taste.

پیشنهاد کاربران

garlic ( n ) ( ɡɑrlɪk ) =a vegetable of the onion family with a very strong taste and smell, e. g. a clove of garlic ( one section of it ) . garlicky ( adj ) e. g. garlicky breath.
garlic
سیر Garlic
نام علمی Allium sativum
اسامی سبزیجات به انگلیسی:
asparagus = مارچوبه
bell pepper ( American ) / pepper ( British ) / sweet pepper ( both Am & Br ) = فلفل دلمه ای 🫑
chilli ( British ) / chili ( American ) = فلفل تند 🌶 ( که یا قرمز است یا سبز ولی تند است )
...
[مشاهده متن کامل]

cabbage = کلم
broccoli = کلم بروکلی 🥦
cauliflower = گل کلم
Brussels sprouts = کلم بروکسل، کلم فندقی
celery = کرفس
lettuce = کاهو 🥬
leek = تره فرنگی
chives = تره
basil = ریحان
dill = شوید
cress = شاهی، ترتیزک
coriander = گشنیز
mushroom = قارچ
onion = پیاز 🧅
spring onion ( British ) / scallion ( American ) / green onion ( American ) = پیازچه
garlic = سیر 🧄
shallot = نوعی پیاز کوچک
pea = نخود فرنگی
pumpkin = کدو تنبل 🎃
spinach = اسفناج
thyme = آویشن
fennel = رازیانه، بادیان
parsley = جعفری
mint = نعنا
green bean ( British ) / French bean ( British ) / runner bean / string bean = لوبیا سبز
turnip = شلغم
oregano = پونه کوهی
sage = مریم گلی
radish = تربچه
tarragon = ترخون
beetroot ( British ) / beet ( American ) = چغندر
zucchini ( American ) / courgette ( British ) = کدو سبز
okra = بامیه ( نوعی گیاه )
eggplant ( American ) / aubergine ( British ) = بادنجان 🍆
sweet potato = سیب زمینی شیرین
yam = سیب زمینی هندی
corn on the cob = بلال کامل 🌽
parsnip = هویج وحشی
broad bean ( British ) / fava bean ( American ) = باقلا

( گارلیک ) Garlic ( garlik )
به معنی سیر
مثال :
Garlic bread = garlic bread
یعنی نون با طمع سیر
Sentences with garlic :
I don't like garlic, becuse it is smell and_1 taste is bad
2_ we made dinner with garlic
سیر 🧄🧄
a small onion but has a bad smell

A kind of vegetable like a small onion
سیر
a kind of vegetable like a small onion
نوعی میوه که مثل پیاز است اما کوچک تر از آن
سیر . بوی بدی دارد
نوعی پیاز که بسیار مفید بوده و بوی بدی دارد
سیر
a kind of vegetable like a small

اسب روشن
سیر بی طمع
سیر با طمع
سیر خوشمزه
A kind of vegetable like a small onion
سیر طعم دار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس