enterprise

/ˈentərˌpraɪz//ˈentəpraɪz/

معنی: سرمایه گذاری، تشکیلات اقتصادی، عمل تهورامیز، امرخطیر، اقدام مهم
معانی دیگر: (کار یا طرح یا تقبل مشکل یا پرمخاطره) سیجکاری، اقدام، عمل، کاسبی (و به مخاطره اندازی سرمایه)، شرکت، بنگاه، موسسه ی بازرگانی، همت، مخاطره پذیری، عرضه، پشتکار، مانند تاسیس کارخانه وغیره، مبادرت بکاری کردن، اقدام کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an undertaking, esp. one characterized by complexity, risk, or wide scope; venture.
مترادف: venture
مشابه: adventure, concern, endeavor, operation, plan, project, scheme, task, undertaking, work

- The expedition to the south pole was a complicated enterprise.
[ترجمه بهراد] سفر به قطب جنوب یک امر خطیر بود
|
[ترجمه شان] سفر ( اکتشافی ) به قطب جنوب، اقدام تهور آمیز پیچیده ای بود.
|
[ترجمه Mina] سفر به قطب جنوب همتی پیچیده بود
|
[ترجمه گوگل] سفر به قطب جنوب کار پیچیده ای بود
[ترجمه ترگمان] سفر به قطب جنوب یک شرکت پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a business entity.
مترادف: business, company
مشابه: corporation, establishment, firm, house, industry

- Their software enterprise made huge profits last year.
[ترجمه گوگل] شرکت نرم افزاری آنها در سال گذشته سود زیادی به دست آورد
[ترجمه ترگمان] شرکت نرم افزاری آن ها سود بسیار زیادی در سال گذشته داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: initiative; ingenuity.
مترادف: boldness, ingenuity, initiative
مشابه: ambition, creativity, daring, drive, industry, spirit

- Her project showed real enterprise.
[ترجمه مینا] پروژه او نشان داد که چقدر جگر داره
|
[ترجمه علی] پروژه او خلاقیت واقعی او را نشان داد
|
[ترجمه گوگل] پروژه او شرکت واقعی را نشان داد
[ترجمه ترگمان] پروژه او شرکت واقعی را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. free enterprise capitalist system
نظام سرمایه داری با رقابت آزاد

2. free enterprise
کسب و کار آزاد (سرمایه گذاری و رقابت بازرگانی و مخاطره پذیری با حداقل دخالت دولت)

3. an old enterprise specializing in banking activities
یک شرکت قدیمی که تخصص آن در امور بانکی است

4. his new enterprise is a restaurant on shemiran avenue
کسب و کار جدید او رستورانی در خیابان شمیران است.

5. agricuiture is the principal enterprise among these people
کشاورزی فعالیت عمده ی این مردم است.

6. a man of unusual insight and enterprise
مردی دارای بینش و همت فوق العاده

7. they complained about his lack of enterprise
از بی عرضگی او شکایت می کردند.

8. Don't forget this is a commercial enterprise - we're here to make money.
[ترجمه مریم سالک زمانی] چیزی که نباید فراموش کرد این است که ما بنگاه اقتصادی هستیم و هدفمان درآمدزایی است.
|
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که این یک شرکت تجاری است - ما برای کسب درآمد اینجا هستیم
[ترجمه ترگمان]فراموش نکنید که این یک شرکت تجاری است - ما اینجاییم تا پول بدست آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Free enterprise, he argued, was compatible with Russian values and traditions.
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که سرمایه گذاری آزاد با ارزش ها و سنت های روسیه سازگار است
[ترجمه ترگمان]او مدعی بود که تجارت آزاد با ارزش ها و ارزش های روسی سازگاری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are determined to carry forward the enterprise.
[ترجمه مریم سالک زمانی] آنها عزمشان را دربارۀ پیش بردن امور موسسه جزم کرده اند.
|
[ترجمه گوگل]آنها مصمم هستند که این شرکت را به پیش ببرند
[ترجمه ترگمان]آن ها مصمم هستند که شرکت را به جلو ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I aided him in his enterprise.
[ترجمه گوگل]من در کارش به او کمک کردم
[ترجمه ترگمان]من کمکش کردم که این کار رو بکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The programme is a joint enterprise with the London Business School.
[ترجمه مریم سالک زمانی] آموزشکدۀ کسب و کار لندن در این برنامه سرمایه گذاری کرده است
|
[ترجمه گوگل]این برنامه یک شرکت مشترک با مدرسه تجارت لندن است
[ترجمه ترگمان]این برنامه یک شرکت مشترک با دانشکده تجارت لندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. State bureaucracies can tend to stifle enterprise and initiative.
[ترجمه مریم سالک زمانی] دیوان سالاری ها موجب خفه شدن ابتکار عمل و روحیۀ ابداع در نطفه می شود.
|
[ترجمه گوگل]بوروکراسی های دولتی می توانند سرمایه گذاری و ابتکار عمل را خفه کنند
[ترجمه ترگمان]بوروکراسی دولتی می تواند فعالیت ها و ابتکارات را خفه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The music festival is a new enterprise which we hope will become an annual event.
[ترجمه گوگل]جشنواره موسیقی یک شرکت جدید است که امیدواریم به یک رویداد سالانه تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]جشنواره موسیقی یک شرکت جدید است که ما امیدواریم که به یک رویداد سالیانه تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This is a private enterprise.
[ترجمه گوگل]این یک شرکت خصوصی است
[ترجمه ترگمان]این یک شرکت خصوصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I thought she showed great enterprise.
[ترجمه masome ayazi] من فکر کردم که او شرکت حفاظت از محیط زیست رانشان داد
|
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که او کار بزرگی را نشان داد
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که اون یه کار بزرگ رو انجام داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We need someone with enterprise and imagination to design a marketing strategy.
[ترجمه مریم سالک زمانی] به منظور طرح ریزی راهبرد بازاریابی، به فردی با روحیۀ ابداع و خوش فکر و برخوردار از قوۀ تخیل نیاز داریم.
|
[ترجمه گوگل]به فردی با سرمایه گذاری و تخیل برای طراحی استراتژی بازاریابی نیازمندیم
[ترجمه ترگمان]ما به فردی با شرکت و تخیل برای طراحی یک استراتژی بازاریابی نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Many hotels are showing enterprise and imagination by staging special events.
[ترجمه گوگل]بسیاری از هتل ها با برپایی رویدادهای ویژه، کار و تخیل خود را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هتل ها با برگزاری رویداده ای خاص، شرکت و نیروی تخیل را نمایش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرمایه گذاری (اسم)
finance, investiture, enterprise, investment

تشکیلات اقتصادی (اسم)
enterprise

عمل تهورامیز (اسم)
enterprise

امرخطیر (اسم)
enterprise

اقدام مهم (اسم)
expedience, expediency, enterprise

تخصصی

[حسابداری] واحد تجاری
[کامپیوتر] سازمانی که کار یا گروهی از کارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام می دهد .
[حقوق] شرکت، مؤسسه تجاری، امر خطیر
[نساجی] موسسه اقتصادی

انگلیسی به انگلیسی

• city in alabama (usa); worldwide auto rental company
initiative, boldness, adventurous spirit; undertaking, challenging project; company, firm, business
an enterprise is a company or business.
an enterprise is also something new, difficult, or important that you do or try to do.
enterprise is a system of business, especially one in a particular country.
enterprise is also willingness to try out new ways of doing and achieving things.

پیشنهاد کاربران

پروژه
بیشتر مربوط به پروژه ای که سخته و پیچیدست
روحیۀ ابداع
موسسات
کسب و کار
تلاش
مبادرت ورزیدن
مبادرت جستن
کلان برنامه
اقدام
دست یازیدن
( در علوم رایانه ) =>نسخه تجاری
A version of paid software that comes with tech support and updates. The term enterprise edition is typically used when there is also a free version for students or single users or when there is a free version maintained by the open source community
کارستان، پیشه
۱. پروژه ی سخت و پرجمعیت - ابر پروژه
۲. شرکت - سازمان - کمپانی ( میتونه به معنای کسب و کار هم باشه )
۳. ابتکار نوآورانه و مخاطره آمیز
noun
1 [count] : a project or activity that involves many people and that is often difficult
...
[مشاهده متن کامل]

◀️Moving the drilling rig offshore was a costly enterprise
◀️a criminal enterprise
Agriculture is the main economic enterprise among these◀️ people
2 [count] : a business organization
When he purchased the company it was a thriving commercial◀️ enterprise.
The new regulations are intended to encourage the growth of◀️ small, independent enterprises. [=companies]
3 [noncount] : the ability or desire to do dangerous or difficult things or to solve problems in new ways
◀️ She showed great enterprise [=initiative] as a young reporter.
He was criticized for his lack of enterprise in dealing with the crisis
◀️
Soon after, the News was out to the whole world revealing that it was the fault of a secret viral experiment conducted by the international pharmaceutical Enterprise, Umbrella

اَبَر پروژه
فعالیت
شرکت های خصوصی
بدیهیات
تخصصی، حرفه ای
مؤسسه
XYZ enterprise group : گروه مؤسسات XYZ
واحد تجاری
کار مهم
امر خطیر

همچنین یکی از وسایل و وسیله های شهربازی هم هست که تو ایران فکر نکنم نمونش باشه ( البته مطمعن نیستم هست یا نیست )
بنگاه
شرکت
تشکیلات
سازمان
تشکیلات اقتصادی
کسب و کار ( یا توانایی کسب و کار )
ابتکار عمل
امر خطیر
در امور اقتصادی، بهتر است صاحبان سرمایه، کارفرماهای اصلی ، بالادستی ها، بنگاههای اقتصادی، غول های تجاری و مانند این ها ترجمه شود
یکپارچه
عزم، اراده، شجاعت، تهور، بی باکی، روحیه
کارگزار
شاهکار ، اقدام مهم
He is a masterpiece of responsibility and valorous
شاهکار او شاهکارانه مسئولیت پذیر ودلاوراست
Smart هوشمند

پروژه ، طرح، برنامه
شاهکار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس