پیشنهادهای سارافرجپور (٢,٥٦٩)
پا رو از حد فراتر گذاشتن
خدا زندگی طولانی بهش بده
شاخ غول شکستن
سنگ تموم گذاشتن ، همه تلاش خود را کردن
منظورش اینه که نشنیده و درخواست اینکه دوباره تکرار کنه
در کمال تعجب
باور عمومی
حرفتو بزن
پشیمون نمیشی
چسباندن پیشوند یا پسوند
Probing questions یعنی سوال هایی که بشه باهاش بررسی کرد و راه حل ارایه داد
نفس های آخرو کشیدن یعنی خیلی کهنه ست باید تعویض شه
دراز
پی نخود سیاه فرستادن
میبایست
رسیدگی کردن
راحت بودن
یه چیز بد رو فراموش کردن
یادگاری
هرطور میل شماست
No name
قرار گذاشتن
نامرتب و شلوغ
موافقم
A watered down explanation توضیح ساده شده
در جایگاه فعل یعنی دست کم گرفتن بی اهمیت حلوه دادن در جایگاه اسم یعنی موضوع بی اهمیت
از پس چیزی برآمدن
در میان آپشن های انتخاب شده بودن
نیاز به گفتن نیست که . . . یعنی واضحه
با همه این حرفا
حداقل چیزی که بخوام راجع بهش بگم اینه که
ناگفته نماند
Changing the rules in an unfair way
آستین همت بالا زدن شروع کردن
آستین بالا زدن Pull up your socks
A short distance
کم نیاوردن اجازه ندی یه چیزی ناراحت یا اذیتت کنه
همین !
خودتو کنترل کن
کاری رو به تعویق انداختن
وقتی مدام بدبیاری میاری
خرید اولین خونه
شب تا صبح کار کردن
زندان بازپروری
منزل بین راهی هست اما وقتی میگن یه چیزی halfway house هست یعنی ویژگی های دو چیز متفاوت رو ادغام میکنه
صلاح کسی را خواستن
دلسرد نشو دست از تلاش نکش
انرژی بذاری و یه کاری انجام بدی
بجان خودم
دوام آوردن
بیست و چهاری
بیشتر اینجوری باشه تا . . .
خودتو تو دردسر انداختن
از لحظه لذت بردن
جان کندن
کارای روزمره
دست از کار کشیدن
اخراج کردن
نظر مثبت کسی را جلب کردن
ریزه کاری ها رو یاد گرفتن
سنگ تمام گذاشتن
I'm hot I feel hot
کنایه از تقصیر رو گردن یه چیز الکی انداختن
سر کسی خالی کردن
کار مهم ترین داشتن
مشغول بودن
با عواقب کاری مواجه شدن
مردمی
ساعت به ساعت
Down with dictator
Well done Good job اینا همه یعنی ایول احسنت و. . .
بدون پول چیزی به کسی دادن واگذار کردن
پلاک گردنبند
آسیب زدن
آسیب زدن به چیزی
اندام متوسط نه چاق نه لاغر
Related
بودن در لیست نهایی
سرپوش گذاشتن
بدون تجملات و حاشیه و چیز اضافه
دستشون تو یه کاسه باشه
سفارشی
لباس حاضری
لباسی که برای شما به صورت اختصاصی دوخته شده باشه
محض اطلاعت
وسیله ای که کلی خرج رو دست آدم میذاره
صدمه زدن تاثیر منفی گذاشتن
مشورت کردن نظر کسی را دانستن
با کمال تعجب
محک زدن و تجربه کردن چیزی برای بار اول
Straight A student یعنی شاگرد اول
با موفقیت گذراندن
لکچر دادن
سخت و نیازمند تلاش
Technophile خوره تکنولوژی
از روی علاقه
هم معنی استراحت کردن و خوابیدن میده هم بازنشسته شدن و کناره گیری کردن
به خوبی کسی بودن
سریع واکنش نشون دادن
از انجام دادن کارای مختلف لذت بردن
کارای خطری و هیجان انگیز کردن
خب و چل بازی درآوردن رها بودن
محتاط بودن
کسی که رایگان سفر میکنه
پیش دستی کردن
قانون جنگل
بقای اصلح
چیزی که عوض داره گله نداره
استفاده از تضعیف روحیه در رقابت ها
آسون نیست سخته
خالی از چیزی بودن
شانه خالی کردن
Think about something deeply
Unwilling
Choose one from a group
بیایید شروع کنیم و به موضوع بپردازیم
Remove
قطعی کردن
مسلح شدن آماده جنگ شدن
Start doing something A job A hobby
قطره قطره جمع گردد
متحجر
Every other day
اشتباه کسی رو به روش بیاری
هم آره هم نه تردید رو نشون میده
حالمو بد کرد
به سمت کسی یا چیزی رفتن
سازنده شکلات
از لاک خودش بیرون بیاد Get out of one's shell
انتقاد سالم از مسیولین
فی البداهه Simultaneously
جای همه چی رو پر میکنه
عقلشو از دست بده
A bit
هیچی بهتر از . . . . نیست
در عمق وجود
Go overboard Go to extremes
آدم استرسی
پای منو وسط نکش
بیشتر راه رو رفتی
شغل پر درامد
فضولی نکن😁 فضولو بردن جهنم گفت هیزمش تره
ارزش انسان ها در سختی مشخص میشود
فرد مجردی که هیچوقت نمیخواد ازدواج کنه
کارش تمومه
خواهر یا برادر پدربزرگ و مادربزرگ
امثال این
فیلم هایی که خیلی قوی نیستن اما برای وقت گذرانی خوبن
خود را مضحکه کردن به منظور خنداندن دیگران
صفت کسی که از استیج میترسه
عامه پسند
به درک واصل شو گم شو
هرچی فکر کنی
ایده یا نقشه ای برای موقع نیاز داشتن
به راحتی
دوباره بگو چی گفتی؟
احتمالش چقدره
سفرت بی خطر
قلق کاری را یاد گرفتن
نیروهای طبیعت
روز مهم و بیادمانی
در طول زندگی
سرحال بودن
دو معنی داره با up که بیاد به معنی مضطرب هست اما به معنی تبلیغات غلو آمیز هم هست
خدا نگهدارت باشه اما God bless her soul یعنی خدا رحمتش کنه
Sleep in
تولد نوزاد
وسایل جانبی اضافه کردن
زیاده روی کردن
Go to extremes زیاده روی کردن
تا اینکه بخاطر اینکه منفیش میشه So as not to
مسیولیت چیزی بعهده کسی بودن
قرعه کشیدن
راه کسی را ادامه دادم
برقراری رابطه حسنه
اقوام نزدیک
با خود قرار گذاشتن برای انجام کاری
یه جای شلوغ و پلوغ
تعداد بی سابقه ای از A record number of
جنبش های نو ظهور
اشتباه متوجه شدن
تاثیر بسزایی داشتن
درخواست ازدواج کردن Propose
بی خیال شدن بحثی رو تموم کردن
اندکی بعد
صبح خیلی زود
خیلی گرونه
حرف خود را زدن
هوای کسی را داشتن
آرامش خودتو حفظ کن
Active and noisy
Power or electricity went out
تهمت زدن
کسی که بیشتر از اینکه خوب بنظر بیاد فقط مد بودن و یا برند بودن لباس براش مهمه
دستگیر شدن
Go airing
از نمی دونم کجا
تا دندان مسلح بودن
همگام هم راستا
تفاهم داشتن دیدگاه های مشترک داشتن شبیه بودن عقاید
و اینجور حرفا
نظر خاص
کنترل کردن
من کاملا تضمینش میکنم
Just like
مقابل
انرژیک و سرحال
زود باش
به سمت چیزی رفتن مثلا ساحل
خستگی تو در کن
آماده کردن
تایپ کردن
صداقت داشتن در مورد اینکه چی تو سرته
خوش بحالت
در خدمتم
مجسمه ساز مجسمه سازی
دچار روزمرگی و کاری تکراری شدن
وقتی چیزی به کسی میدیم به معنی بفرمایید
رسیدیم اینم از این
فروشگاه های سنتی
خوش آمدگویی هست
تصمیم گیرنده بودن
دروغ گفتن
یعنی محیطش برای رشدش کافی نیست پتانسیل رشد بیشتری داره
کار بیهوده کردن
انتخاب اشتباه کردن حمایت از آدم اشتباهی کردن
در این دوران
دوران طلایی و شکوفایی
اول بزرگترها
در خواب عمیق بودن بیهوش بودن
خودکار
در بالا و پایین های زندگی
از هیچ تلاشی فروگذار نکردن
هرجور میلته
دستتو خوندم
The tea gave me a buzz. یعنی خیلی چسبید
جزء به جزء و طبق دستورالعمل انجام دادن
گذشته ها گذشته دیگه دنبالشو نگیر
زمان خریدن
تحت کنترل گرفتن
سرعت گرفتن
همه پول خود را خرج کردن
به روز ماندن در جریان بودن
پر طرفدار. High demand
چرخه مطلوب چرخه ای که افزایش یک فاکتور باعث تاثیر مثبت روی عامل دوم و. . . میشود
دور ریختن و چیزهای دورریختنی
از بین بردن. گرفتن و بردن . بیرون بر
بزن بریم
سفارش تون آماده ست
اگه همه چی خوب پیش بره
مشهور شدن و جایی برای خود باز کردن حرفی برای گفتن داشتن
آدم نوبر
در حال حاضر بیکارم
بین بد و بدتر
خاله بازی کردن
نیازمند زمان بودن
بو بردن مطلع شدن
قرص مکیدنی برای سرفه
راحت باش
مزخرف تحویل من نده
اصلا و ابدا
این ور اون ور گشت و گذار کردن
تک تک
خیال کسی را راحت کردن
سنت شکنی تغییر اساسی
نفس راحتی کشیدن استراحت کردن
اقامت گاه
خفه شو دهنتو ببند
زبان تند و تیز
قابل تنظیم طبق نظر مشتری
حیطه شغلی
بزن قدش
با این فرض که
صحاف
فشرده و شلوغ
دورهمی خانوادگی پس از مدتی دوری
نزاع خانوادگی
تیک
به افتخار
تا خرخره غرق چیزی بودن
با آرامش موضوعی را بررسی کردن
شدیدا درگیر و مشغول بودن
سریع به کاری اقدام کردن
Extremely bored
زیر آواز زدن
خندیدن
پا گذاشتن گام برداشتن کف پله
در مقطعی از زمان
اوکی با حوصله به کارت برس
آگاه شدن برخورد کردن مطلع شدن
آدم ضعیف النفس
وصله زدن حل کردن مشکلات
آشتی کردن
به معنی کار خاصی نداشتن هم معنی میده
مردد بودن
مردد بودن دو دل بودن گیج بودن
But for my part اما من شخصا
ازدواج کردن
درونی ترین عمیق ترین
بینهایت کوچک
تکثیر شدن تولید مثل کردن ضرب کردن
تلاش مصرانه
ولخرج
با قیچی بریدن
پسماند باقی مانده
با تاثیرات فراگیر در تمام دنیا
فراگیر
مدام چک کردن. پاییدن
احساس عذاب وجدان داشتن
حس نوستالژیک داشتن
احساس غرور کردن
ناگهان خشمگین شدن
ویران شدن
Cause damage
تو پول غلت خوردن
نام های اختصاری تشکیل شده از حروف اول یک عبارت
یعنی امکان نداره
عاملی که استرس آدم رو کم میکنه
Business trip
ماموریت رسالت
من برم کارامو انجام بدم
من برم ( سرکار )
راحت باش
to learn about something that is a secret
رهبری کامل کسی را بر عهده داشتن تا کاملا کاری که میخوایی رو انجام بده
تو این مایه ها
سد راه کسی شدن
به تجربه آموختن
تسکین درد
درد حاد
درد شدید
to fill the bathtub with water for a bath Would you like me
تقاضا کردن
طرف کسی بودن
دست از سر کسی برداشتن بی خیالش شدن دست از گیر دادن برداشتن
ادامه دادن به سمت موفقیت
کسی را تا جایی رساندن
کسی که آهنگهای خودش رو میخونه . آهنگ هایی که خودش نوشته
سربه سر کسی گذاشتن
اتومبیل پرسرعت
از زیر بار مسیولیت چیزی شانه خالی کردن و گردن کسی دیگه انداختن
تایید کردن ساپورت کردن
آزرده شدن برخوردن
در یک چشم به هم زدن
همون درنوردیدن بهترین معنیه
نادیده گرفتن
بی ادبانه با کسی حرف زدن
گام های اساسی برداشتن اقدامات جدی کردن
مراقبت از خطرات
پایبند بودن به چیزی در مسیری ماندن
نادیده گرفتن نصیحت کسی
Ignore someone's advice
حمایت و موافقت کسی را جلب کردن
Keep off درسته
به نصیحت کسی عمل کردن
Take someone's advice
Counter someone's criticism
Win someone's approval
آشکارا متهم کردن
به حس درونی خود توجه و اعتماد کردن
Trust one's intuition
قاطی کردن کنترل خود را از دست دادن
ریلکس باش
وارد منطقه چمن نشوید
از عهده چالش برآمدن
بهترین استفاده را از چیزی کردن
به گذشته فکر کردن
واضح قابل فهم
مجموع
باخبر مطلع آگاه
وزنه زدن وزنه برداری کردن
اول خود را در نظر گرفتن
به کسی رفتن
روی چمن ها نرید
ادعایی را اثبات کردن
سند فاش شده
به وضوح بیان کردن
عشق بزرگ
به طور علنی متهم کردن
در نگاه اول از چیزی بد آمدن
نفرت کورکورانه
شدیداً از کسی بیزار بودن
از چیزی شدیداً بیزار شدن
تاییدو موافقت کسی را جلب کردن
از کسی یا چیزی تعریف کردن به خوبی از کسی سخن گفتن
به گرمی تبریک گفتن
عملکرد یا اجرای عالی
اخم نارضایتی
جواب انتقاد کسی را دادن
شدیداً مخالف بودن
به حس درونی خود اعتماد کردن
تمام جوانب و گزینه ها را در نظر گرفتن
راهنمایی خواستن
تصمیم سخت
به توصیه کسی عمل کردن
نادیده گرفتن توصیه کسی
تصمیم ناگهانی
قضاوت منطقی و صحیح
تصمیم عاقلانه
گیاهخوار شدن
بچه دار شدن
گاو شیرده
کار پربازده
بذر حسادت
بذر امید کاشتن
شروع سختی داشتن
خشم کسی را برانگیختن
تندخو
بحث جنجالی
مکالمه را ادامه دادن
خلاقیت را حفظ کردن
امواج ناامیدی
ناگهان ناراحت یا عصبانی بنظر رسیدن
محیط یا وضعیتی را شادتر کردن
فوق العاده خوشحال بودن
منشأ مشکل
دلیل اصلی
تهوعی که در سفر و وسیله نقلیه به آدم دست میده
ذاتی درونی
ذاتی
کمیته رهبری
قابلیت ستاره شدن معروف شدن
بیکار ایستادن منتظر ایستادن
پول تو جیبی
تغییر عقیده دادن
کالسکه بچه
زندگی کردن در صلح و برادری
فالش
در مرز چیزی بودن نزدیک به چیزی بودن
سرحال و سرزنده
ویدیو چک
خلاقانه مبتکرانه
گستاخ
ابوقراضه
گستاخ خیره سر
دغل ، کسی که شوخی های مسخره می کنه
به نظر آشناست
خیلی سریع و با سرعت
چطور ممکنه چرا
مضطرب شدن
هیچ معلومه چرا
Avoid
تهش اگه همه چی به بن بست بخوره
تلفن کردن تماس گرفتن
دور دست اما در میدان دید دور اما قابل مشاهده
عمدا نادیده گرفتن چشم پوشی کردن
حمایت کسی را جلب کردن
Lose favour with someone حمایت کسی را از دست دادن
وظایف دشوار.
عجیب و غریب
طرح کلی یا طرح زدن
بخیه زدن
خیال پردازی
Pave the way
امتحان کردن چیزی
یه امتحان کردن
نفرت ناسازگاری
ریزه اندام
فرتوت شدن
محبت مادر فرزندی
کفن
مجازات کیفر
دلال اسلحه
کلاهبردار
جامعه پویا و پر جنب وجوش
پرجنب و جوش
جدی موقر
شکستن خراب شدن
شیش تیغه
ژولیده
نسبت به کسی مهر و محبت داشتن
خود بزرگ بین بودن به خود بالیدن
بنجل بی کیفیت
کوتاه مدت
جاده کمربندی
Grow apart کم کم از همه فاصله گرفتن
تعارض منافع
قانون عرفی
بمباران
اثرات متعاقب
کارکشته و وارد بودن در کاری
به حساب کسی بودن
اماده
عادت کردن از کسی یا چیزی خوش اومدن
مهربان بودن
وجدان ناراحتی داشتن
سحرخیز
سرخورده مایوس
رفتن خوابیدن
تجارت
پیشگامانه نوین
Pioneer
راه بندان
موافق بودن موافقت کردن
قول دادن قول وعده نوید
ساعات کاری که نرمال نیستن و بقیه افرادمعمولا اون ساعت کار نمیکنن .
ساعات کاری عادی و نرمال
On all fours چهار دست و پا
آدمی که آچار فرانسه ست و همه چی بلده
بزرگ کردن از لحاظ سایز و قدرت و . . .
پاییدن
روگذر
حقه کثیف سیاست بازی
به کار گیری استقرار نیروها
زودگذر
چیزهای زودگذر
Obsolete منسوخ Out dated
بی حال کرخت
رسما اعلام کردن منتشر کردن
رسیدن بیا داخل ( به صورت ندا ) رایج شدن
کمک رسانی امداد
شگون نشانه
قریب الوقوع بودن
آدم وراج
۱ ) خیریه ۲ ) سخاوتمند
موسسه خیریه
بخشنده و مهربان بودن
فرد موثر و مفید در یک موقعیت
خم و چم چیزی رو یادگرفتن
بهترین استفاده رو از موقعیت بدست اومده ببری
کاری رو درست انجام بدی
بی شک
سگ دو زدن
یه کم به کسی امان دادن . راحتش گذاشتن انقد سخت نگرفتن
شدیداً مریض بودن
کارفرمای سخت گیر که کار زیادی از کارمند ها و کارگرهاش میکشه
از هر جهت
بهبود بخشیدن
محرومیت اجتماعی
دکه خوراکی فروشی اغذیه فروشی
موقعیتی رو بدتر کردن ایجاد مشکل کردن
به مسیر نرمال و عادی و درست برگشتن
دوباره سر پا شدن
برگشتن به مسیر نرمال
با یه حساب سرانگشتی
هنوز
منفعت هر دو حالت را داشتن
موی دماغ بودن روی اعصاب بودن
چیزی را عملی کردن
سرحال و سرزنده بودن چابک و فرز بودن
خیلی زود به زودی
با دست انداز برخورد کردن
عازم جایی بودن
انجام دادن کاری که بار منفی در نظر بقیه داره . به جای بخصوصی رسیدن هم معنی میده
کل روز
از ابتدا
تحت کنترل داشتن در دسترس داشتن
Glare چشم غره I got the eye from my manager
جایگزین
مرهم
مرهم مالیدن
بی مورد بیجا
مطابق با
کله گنده غول یه آدم موفق و معروف
ترکیب شدن مخلوط شدن معاشرت کردن قاطی شدن mix
جان گرفتن فعال شدن
حواس پرت احمق گیج
فوری
دست بجنبون
نخود هر آش بودن
جواهر
کانون خانواده
کنار شومینه یا بخاری کانون گرم خانواده
Avid reader کسی که بسیار علاقه به کتاب خوندن داره
موثر بودن
از چیزی لرزیدن مثلا ترس یا سرما Shake with fear
ایمان کسی را متزلزل کردن
معنی kasra کاملا جامع وصحیح بود
سوژه خنده مضحکه
بستن لبها
خودتو به اون راه زدن عمدا نادیده گرفتن
تو خال زدن
متوسل شدن
ورشکسته بی پول
تمام مشکلات را حل کردن
به همه صداها توجه کردن
رفتار خود را بهتر کردن
در بازه زمانی کم در کوتاه مدت
حواس خود را جمع چیزی کردن
بعد از مدتی جواب نامه یا تلفن کسی را دادن
به اطراف نگاهی کردن
ترتیب کاری را دادن تعمیر کردن
لیاقت درآمد رو داشتن
بعد از هر شکست موفقیتی هست
بهرحال با این وجود در نهایت
با سرعت و مقدار زیاد
Cancel Repeal
قهرمان زندگی خودت باش
مستقل بودن
حساب سرانگشتی
مساعدت کردن همکاری کردن
حرف دهنتو بفهم
صدات در نیاد
حاضرجواب
Gistلب کلام
به خودت فشارنیار
موضوع دردسرساز
به غیرتم یا غرورم برخورد
دلخور شدن
The match ended in a draw بازی مساوی شد
به در گفتم دیوار بشنوه
حالت های چهره
سبک سنگین کردن مبادله کردن
بده بستان مصالحه
ماروپله
در راه بودن . I'm on my way توراهم
دست به دست شدن از کسی به مالک بعدی فروخته شدن
سازهای زهی
سازهای بادی
نظر خود را عوض کردن
صادق روراست
فیس و افاده ای بودن مغرور بودن
باتجربه و کارکشته
تازه وارد
About to نزدیک بودن به انجام کاری در آستانه انجام کاری بودن
پرداخت نشده عقب افتاده
عقیم کردن
صفت برای فیلم یا موزیک یا هرچیزی که جایزه برده
قهرمانانه ایثارگرانه
اتفاقی
حدس زدن
اخراج کردن با تیپا بیرون انداختن Get a kick out of something یعنی از چیزی خیلی لذت بردن
از صمیم قلبم
خودتو دست کم نگیر
شامپو ضد شوره
صندوق رو بزن
دروغ وقیحانه
هوای دونفره
حاشیه رفتن طفره رفتن
حرف دلتو بزن
چطور جرات میکنی
از همون اول دلمو بردی
دفع کردن
مقامات رسمی
احمق گیج
تغییر شکل دادن
پیش قدم شدن ابتکار عمل را بدست آوردن
خوشبخت صفت برای افرادی که ازدواج موفقی داشته اند
ازدواج پرتشویش
کودکی پرتشویش
It was supposed to be a gourmet meal, but it was nothing of the kind . قرار بود یک وعده مفصل و لذیذ باشد اما اینطور نبود
اینطور نبودن
حواس خودتو جمع کن
اینو از من داشته باش
برگرداندن
برگشتن Return
ثبات آوردن
برگرداندن صلح
صلح ناپایدار
صدمات جانبی
تلفات غیرنظامی
حمله نظامی کردن
تبعات وحشتناک جنگ
حمله کردن
استقرار نیروها
حمله بی دلیل
انبار کردن تسهیلات
اعلام جنگ کردن
دارو خوردن
به سزای عمل خود رسیدن
حواس کسی رو از موضوعی پرت کردن . مثلا از مشکلات
نسبت دادن اسناد دادن
آدم مناسب کسی و بر طبق سلیقه کسی بودن
آزاد و مستقل بودن
از قدرت نفوذ و توان خود استفاده کردن
قربانی کسی که تقصیر رو میندازن گردنش
سکوی پرتاب پله ترقی
غافلگیر شدن خلع سلاح شدن
طلسم بودن
کسی را طلسم کردن
کسی را طلسم کردن
پر از لبریز از
سواستفاده کردن بازیچه کردن
به دید خاصی به چیزی نگریستن
آب سرد کن آب خوری
آب آشامیدنی
واگن
سه معنی داره ۱ ) اتفاقی به چیزی برخوردن ۲ ) به نظر رسیدن ۳ ) واضح بودن منظور
زمین فرود آمدن
لمیدن در جای امن قرار داشتن
جوجه
تعلیم و تربیت تولید مثل
اعدام Capital punishment Execution
تنظیم کردن
اندام های تناسلی
به ندرت
اجتماعی بودن ( اسم )
قیاس کردن
توافق
ویزیت کردن
آشکار کردن
فهمیدن متوجه شدن
محض تنوع
سحرخیز باش تا کامروا باشی
دمده Old fashioned
چه برسد به
ستیزه جو، اهل بحث و جدل
رو به بهبود بودن در حال ریکاوری بودن
با چنگ و دندان
آدمی که همش حرف میزنه و اهل عمل نیست
سراپاگوش
رابطه خوبی ایجاد کردن
بعد از تعطیلات به مدرسه یا سرکار برگشتن
جسمی بدنی
واجد شرایط محدود
پس گردن
بوی بد بوی گند
For once, I agree with you این بار باهات موافقم
نوسان کردن دودل بودن
کنجد
دوباره بیان کردن
سرزنش کردن
سرسخت
چزغاله کردن
متملقانه
فوران کردن
تاثیر منفی گذاشتن متحمل زیان کردن
حدودا ارزان
مسافرت ارزان
لقاح برداشت تصور
داروهای آرام بخش
ارتفاع Height
یک دست لباس اضافی
یک دست لباس اضافی
هماهنگی
مسایل بی اهمیت
تضعیف روحیه کردن ضعیف کردن
روحیه دادن
عجله کردن یورش بردن
دور شدن به مسافرت رفتن
اشتباه پیش رفتن
تبادل افکار و ایده ها
مو سفید کردن
کچل شدن
شاهد بودن . گواه بودن
چند کلام با کسی صحبت کردن
حرفی برای گفتن داشتن
نزدیک شدن
احساس خوشایند
احساس ناخوشایند
مشغله فکری
خیلی خوشحال بودن
Coupled with Along with
مطلوب و بهینه Optimal
دق دلی و عصبانیت خودت رو سر کسی خالی کنی
Make sense
دقت زیاد برای جزییات داشتن
نظارت کردن و مراقب کسی بودن از چیزی خوشت بیاد و دوست داشته باشی داشته باشیش
ترکوندن و با موفقیت انجام دادن ناخن میخ
کنترل گری
حس بینایی
با بالا رفتن سن با پیر شدن
ناگهان
غیر منتظره یهویی
منگی
عملکرد کارایی
وفاداری پایبندی
ور رفتن با چیزی کمانچه زدن
همیشگی
محدود و دوره شده با خشکی یعنی دریا و آب دوروبرش نیست
خوشبو کننده هوا
پر کردن فرم
بدون هدف Purposeless
عارضه جانبی
Intentional Knowingly عمدا دانسته قصدا
عواقب اثرات متعاقب
جوگیر
بزنم به تخته
ضربه زدن و انداختن زمین
حماقت
گذراندن عمر در بیهودگی
پرافاده بودن
در مورد چیزی اطلاعات داشتن . البته این اصطلاح فقط در مفهوم منفی بکار می ره مثلا I don't know beans about it اطلاعی از این موضوع ندارم
ذهن کسی را از چیزی دور کردن Take your mind off your problems ذهنتو از مشکلاتت دور میکنه
ره افتادن
به خرید رفتن
برای کسی ساخته شدن This shirt has your name on it
سرو کله کسی پیدا شدن صدای چیزی را بلند کردن
نزدیک بود ( کاری را انجام دهم ) I was on the point of leaving that he came
بدشکل Has an awkward shape
پا به عرصه گذاشتن وارد عمل شدن
اجرایی شدن
از پیش تعیین شده
معین
عمیقأ در مورد چیزی فکر کردن . تاثیر خوب یا بد گذاشتن روی چیزی . Reflect well on your reputation
خواب و خیال خیال بافی
خیارشور . تنگنا . دردسر مخمصه
لذت بردن ترشی
پانسمان چاشنی غذا
وقت غذا خوردن
پرس وعده غذایی
به کسی بی احترامی و توهین کردن
محدودیت های زنان . گاها نانوشته .
بدون عذاب وجدان و احساس گناه
باوجدان شدن
با آتیش بازی کردن ریسک کردن
از صبح علی الطلوع تا دیروقت موقع تاریکی هوا
بی گناه
خیلی عمیق خوابیدن مثل خرس خوابیدن
کاری که حتما توصیه میشه انجامش بدی
یه چیزی که حتما باید امتحانش کرد . توصیه میشه
محکوم به فنا
یه کتابی که خیلی جالبه حتما باید بخونیش
یه چیزی که خیلی خوبه حتما باید ببینیش
پاره کردن دریدن
کاری را سریعا تمام کردن
Pierce سوراخ کردن
نه بابا خواهش میکنم این چه حرفیه
جسارت نشه
پیام رسانی فوری
برگه تقلب
برگه تقلب
Don't give up
بچه را تکان بدیم تا بخوابه
به کارت فشار بیاری که چیزی رو یادت بیاد
کسی رو دچار عذاب وجدان کردن Don't listen to him . He is trying to guilt trip you
مثل بید لرزیدن
مو به تن سیخ شدن . . . Gives me the goosebumps. مو به تنم سیخ می کنه . I got goosebumps. مو به تنم سیخ شد
غلط زدن تو تخت به علت بی خوابی
کله سحر
از تب و تاب افتادن
پیروی کردن . گذر زمان
دست از شوخی کردن بردار
ثبت داده ها
Skip مترادف forgo هست . صرفنظر کردن . رد کردن
قابل ارتقا بهترین کلمه برای معنی این کلمه ست
قابلیت ارتقا
آدم هایی که داوطلبانه زباله هارو از طبیعت جمع میکنن
آزادانه حرف زدن یا عمل کردن بدون محدودیت از شر کنترل و نظارت خارج کردن
چرت و پرت گفتن مزخرف گفتن
Make a point of doing something means tolerate everything to do something difficult. زحمت چیزی را به جان خریدن
رابطه خوبی داشتن
دعوا کردن قهر کردن مشاجره کردن
بی حاصل شدن
زیر پروبال کسی رو گرفتن
کمر همت بستن
چه شکلیه
تاکید کردن زیر چیزی خط کشیدن
صمیمیت و ارتباط
صعود رونق
دماغ سربالا
متهم کردن
افزایش
متهم کردن
متهم کردن
تغییر مذهب تغییر کاربری
صف رو رعایت نکردن
میانبر زدن در کاری . به قول دوستان بار منفی دارد و معنی از کار زدن است . نه صرفه جویی مثبت
برفرض که این موضوع درسته
عجیب و نامأنوس
Home country کشور مبدا
کینه ها را کنار گذاشتن آشتی کردن
آشتی کردن کینه هارو کنار گذاشتن
به شدت آزار دهنده بودن
از هر زمانی تا به امروز
متن . فضا ، بستر ، شرایط
وانمود کن ، اداشو در بیار تا بهش برسی
People from all walks of life از همه قشری
کسی را خیلی دوست داشتن نورچشمی دانستن
به سن قانونی رسیدن
آموزش جامع
افرادی از قبیل چیزایی از قبیل
خودبینی
خودخواه
خویشتن دار و صبور
مساوی دانستن
دنبال کن امیدها و آرزوهاتو
باعث این بشه که کسی خواب بد ببینه
پر از .
منطقه صنعتی
شهر ساحلی
شهامت و تحمل هنگام دشواری
راکد ساکن
شریف نجیب اشرافی
افتخار کردن
Telecommuting
کار اجباری یا همون بیگاری
لطف پسندیدن ترجیح دادن تبعیض قایل شدن به نفع کسی بودن یا فایده رساندن به کسی رفتن
جا زدن و منصرف شدن در لحظه آخر
تاخیر رشد در کودکان
در جایگاه فعل به معنای پاییدن مراقبت کردن کنترل کردن و برقراری نظم و آرامش هست
Fashion victim کسی که عاشق مده
پیشبرد پیشرفت
به بن بست رسیدن
بسیج . گردآوری مردم
دولت کارآمد
بهره گیری استفاده
بهبود یافتن ریکاوری شدن
افراد پردرآمد
کم درآمد ها
تقدس
شغل سطح پایین
کار بیهوده و بی آینده
Time consuming وقت گیر
متوجه چیزی شدن توجه کسی را جلب کردن
کسی را متوجه چیزی کردن
اخطار دادن
متوجه چیزی شدن به چیزی توجه نشان دادن
توجه کردن توجه نشان دادن
سرعت خود را با چیزی حفظ کردن . پا به پای کسی یا چیزی رفتن مطلع بودن و به روز بودن
1 ) ادامه دادن continue 2 ) به کسی رسیدن . پا به پای کسی رفتن 3 ) به روز بودن مطلع بودن Keep up with the latest news
در شرف در آستانه
در حال نابودی و فاجعه آفرینی
در خطر نابودی بودن
تلفنخانه
تلفن و خط ثابت
موسیقی یا گروه یا . . . که مستقل از جریان اصلی است
غلط املایی اشتباه نوشتاری
جوانی از دست رفته
کارهای سخت فیزیکی
دعوا و مرافعه کردن
عصبانی شدن . ناراحت شدن
با اعتدال غذا خوردن
مخلفات
لاک زدن
رنگهای روشن و زنده
موضوعی را کاملا بررسی کردن
بوی بدن
بوی تند
نادیده گرفتن توصیه های کسی
به نصیحت کسی گوش دادن و عمل کردن
ترجیح و اولویت آشکار
همیشه مورد علاقه . مثلا My all time favourite band گروه موسیقی که همیشه مورد علاقه من بوده و هست
لذت زودگذر
به چیزی علاقمند شدن
از کسی در نگاه اول و فورا خوشت نیاد
وابسته شدن
معماری
مشک آن است که ببوید نه آنکه عطار بگوید
یک گزینه است که باید مورد توجه قرار بگیرد یا بحث شود
تاریخ بشر
دیکتاتوری استبداد
Disabled Incapacitated
Disability معلولیت
فلج کردن
فلج کننده مثلا Crippling sanctions
فلج کردن زمین گیر کردن
مصنوعی . مثل دست یا پای مصنوعی . Prosthetic leg or arm
دست و یا پا
مجاز
اندام های مصنوعی
مجوز گرفتن
مرگبار
تضمین امنیت
Public
مقایسه هشداردهنده و نگران کننده
شهروند فعال و پویا
نرخ هشدار دهنده
جلوگیری کردن
اموال و دارایی مالکیت و داشتن
مالکیت دارا بودن
تیراندازی اتفاقی و تصادفی
بزهکاری نوجوانان
مجرم
بزهکار نوجوان
ارتکاب
وضع کردن مطرح کردن پیش روی کسی گذاشتن ( ایده یا . . . )
جعلی
اسکناس تقلبی
نظر مشترکی داشتن
خاطره دردناک و تکان دهنده
حافظه افتضاح
تذکر جدی
Drive one mad Drive one crazy
کلافه کردن دیوونه کردن عصبی کردن
لایه یخ دایمی کره زمین
گریز از مدرسه مدرسه گریزی
مدرسه نمونه
باند عبور مسیر
نقطه دسترسی
غیرمنطقی و دور از عقل
ناخواسته غیردوستانه بد نما و بدون کاربرد
برابر شدن دخل و خرج
بازارسنجی کردن
وظیفه چیزی را بعهده داشتن. Are tasked with یعنی وظیفه این کار بعهده شون گذاشته میشه
مستمر و بدون ضرر برای محیط زیست
خود را با آهنگ تکان دادن
قابلیت تحرک قابلیت تحرک
منطقه ناحیه
مقدمه
زاویه نود درجه
متانت کرامت وقار
به کار اومدن به درد خوردن
زمین های بایر بی استفاده
جابجا کردن از سطحی به سطح بالاتر رفتن
تحسین برانگیز بودن
شکوفا شدن گل دادن
شکوفه دادن
فروشنده سمج
قند تو دل کسی آب شدن خیلی خوشحال شدن
نفرات یک جمعیت یا گونه یا . . . دونه به دونه تا نفر آخر مردن.
در سراسر کشور هم قید هست هم صفت
عملکرد تحصیلی
اجتماعی اقتصادی Socioeconomic status
گذشتن عبور کردن ( زمان و مکان ) پاس کردن گذراندن یک کورس یا امتحان قبول کردن چیزی را به کسی دادن تصویب کردن دفع کردن اما در جایگاه اسم : کارت عب ...
Beneficiary ذینفع
در امتداد مسیر مخصوص پیاده روی به خصوص کنار ساحل
کنترل خود را از دست دادن عصبانی شدن
زنگ زدن به محل کار و اعلام بیماری کردن
Call in Sick یعنی زنگ زدن به محل کار و اعلام بیماری کردن اما call in یعنی سرزدن
پناه دادن لنگرگاه بندرگاه
به دنبالش
مقدمه معارفه معرفی
سالن غذاخوری
لنج یا کشتی مسافربر
Make a reservation
غذا خوردن
Optional اختیاری
اشتباه و خطای سهوی
کسالت ناخوشی
خوشمزه رضایت بخش
قسمت مهمی از چیزی
بخش عمده و اساسی چیزی
بدهکار بودن
فایق آمدن بر مشکلات و موانع
فضای حصارکشی شده Lion enclosure in the zoo
مساعد Conducive environment محیط مساعد
میوه دادن ثمره دادن
تصنعی
ارثی موروثی
وراثت
آزار دهنده مثل گزش یک حشره
Annoying
مطیع چیزی یا کسی بودن سرکوب شده
مطیع و تسلیم کردن سرکوب کردن
مایوس شدن جازدن کم آوردن
پیش از ازدواج مثلا : Premarital counseling Premarital agreements
به بلوغ رسیدن
ضرورت
Ardent supporter طرفدار دو آتیشه
تخفیف دادن زیرقیمت فروختن
غیرمنطقی و نامعقول Unreasonable
دزدی در روز روشن
Don't rub it in my face منت سرم نذار
دق دلی خودت رو سر کسی دیگه خالی کنی
برای تمام عمر تاابد
کاربرد کارایی
ظروف پلاستیکی یکبار مصرف
یکبار مصرف دورریختنی Disposable
بدلکاری کردن شیرین کاری کردن
حرکات نمایشی
کاسبی کردن تجارت کردن معامله کردن
حشرات موذی
Swear سوگند خوردن
تیری در تاریکی
مصیبت رنجش
سختی مشکلات مصیبت
به حد اعتدال
به وفور
عملکرد نادرست بد عمل کردن
منحل کردن Dissolve
کار نیکو کردن از پر کردن است 💪
به عبارت دیگر
اقدامات احتیاطی برای انجام کاری را انجام دادن
با یه شانس باورنکردنی و فوق العاده
حتمی و غریب الوقوع
حتمی
گام های اساسی در جهتی برداشتن
سرکوب کردن احساسات
تحقیر آمیز
متوقف شده
در حال اجرا در جریان
مربی آموزگار دبیر
Multicoloured
صرفه جویی کردن
انحصاری کردن
Ever present possibility
خسته شدن از چیزی I'm sick of them fighting
روحیه ماجراجویی
شدیداً از چیزی متنفر بودن
به خودی خود
دور از دیدرس
مهار نشدنی
احساس افتخار کردن احساس سربلندی و غرور کردن
باور عمومی
پرواز طولانی
پروازهای طولانی
محل تخلیه زباله ها
دودل بودن
کمبود پرسنل
کمبود پرسنل داشتن
در این راستا
موضوع بدتر اینکه
پیشنهاد متقابا
پیشنهاد متقابل
میزان ثروت و توانمندی
At all costs به هر قیمتی که شده
روزنامه شایعه پراکن و بی سرو ته
عملکرد بهتری داشتن سبقت گرفتن
به اعصاب خودت مسلط شدن
Consequence Repercussion
کسی رو خراب کردن . He always likes to tear others down
کند کردن . به تعویق انداختن عقب افتاده
the amount of carbon dioxide released into the atmosphere as a result of the activities of a particular individual, organization, or community.
مقدار دی اکسید کربن منتشر شده
موافق بودن
زندگی اجتماعی
وظایف شهری
زندگی مدنی
زندگی شهری
چیزی رو درک کردن یا فهمیدن
چیزی را پنهان کردن . از دیدم عموم دور نگهداشتن
انسداد گرفتگی محاصره
در حوزه در محدوده
تحریف کردن Distort
با این تفاسیر طبق نظر جمع
ناسازگاری تناقض
عقده خودبزرگ بینی
تاوان غرامت
اعمال نفوذ کردن
از خوبی کسی تعریف کردن. خوب گفتن از کسی
Excessive. فراوان بیش از حد
reduce the number of things included in a range. limit within very strict margins.
بارز مهم چشمگیر
ظاهر شکل خارجی
درونی
پوچی بیهودگی
تحسین کردن
کاربردی سودمند عملی سودمندگرا
تسهیلات خدمات رفاهی
فرار از مالیات
خط مرزی
سود بدست آوردن
تعصب نژادی
تعصبات نژادی
راه گریز مفر
رستگاری نجات
پناهندگی سیاسی
مهاجر اقتصادی کسی که به دلایل اقتصادی مهاجرت میکند
اردوگاه پناهندگان
متقاضی پناهندگی یا همون پناه جو
پناه گرفتن پناه بردن
در گفتن حقایق کم گویی کردن
متعدد فراوان
دومعنی داره . غنیمت جنگی و تاراج باسن
به اشتباه جفت کردن تناقض و مغایرت
آدم ناسازگار و ناهماهنگ با جمع و جامعه
تعیین تکلیف کردن
کم کاری کردن .
ساعات اداری
Office hours. ساعات کاری
نقطه اتصال وجه مشترک. رابط
برطرف کردن پنچری
وعده غذایی مفصل. پنچری
Get or have a blowout. یعنی پنچر شدن لاستیک
کشنده و لاعلاج. پایانه
چاپلوسی تملق
چاپلوسی کردن
چاپلوس
در جایگاه اسم نقص یا لک یا عیبی که ظاهر چیزی را خراب میکند. در جایگاه فعل، خدشه دار کردن و خراب کردن ظاهر یا کیفیت چیزی
بازی دزد و پلیس
مجموعه دسته
جور شده و سازگار . گوناگون
علم حساب
از شکل و قیافه انداختن . The strain on your backbone can deform your spine.
اصلاح پذیر
صندلی راننده جایگاه قدرت و تصمیم گیری
صندلی بغل دست راننده یا صندلی شوفر
هزینه پست یا ارسال Shipment cost
هزینه پست یا ارسال Postage
وسایل حمل و نقل مثل ترن، ماشین ، مترو یا . . .
روش های حمل و نقل
معطر با . حاکی از . The atmosphere was redolent with the smell of flowers
Devoid of any noise or pollution
روزهای فرد که البته همون طور که دوستان دیگه هم گفتن اصطلاح ایرانی هاست
هرروز
رفتن به پیاده روی های طولانی . پیاده روی کردن
برای دوچرخه سواری رفتن
Pet حیواناتی مثل گربه یا سگ
چهارپا . Four legged animals حیوانات چهارپا
اردو زدن کمپ کردن
بطری هایی که بارها میشه ازشون استفاده کردن. در مقابل بطری های یکبار مصرف که دور ریخته میشن
سلام و احوالپرسی
جامع و با جزییات عمیق
لوازم خانگی
کش اومدن
آگاه شدن
خودمونی
مضطرب شدن
اضطراب و دلشوره داشتن
کلون کردن اعضای بدن شبیه سازی کردن یک ارگان با یک سلول
دستکاری ذخیره ژنتیکی
بهانه دست آویز Excuse
نیروی محرکه
انگیزه نیروی محرکه
نیروی محرکه
خطرات و مشکلاتی که یک شغل خاص ممکن است برای کسی که در آن رشته است ایجاد کند
Nursing home Retirement home Care home Old people's home
خانواده از هم پاشیده
شکننده شدن
دنبال چیزی رفتن
موضوع . . . مطرح بودن
اصول و ارزش های بنیادی و اصلی
سفره رومیزی
آزادانه انتقاد کردن نکوهش کردن
ارزشیابی کردن تخمین زدن
Insult
ممنوع کردن قدقن کردن محکوم کردن
فانی گذرا
القا کردن تعلیم دادن
ضروری بنیادی اساسی
رشد تدریجی افزایش
لاین عوض کردن توقف کردن
فراوانی
رسوایی ننگ آبروریزی
محل ندادن
بیش از حد تحت نظر گرفتن کسی
پیگیری کردن
تجربی
متخاصمانه
مشاغل مدیریتی
غلبه کردن بر موانع
خوشحالی کردن
Politeness
سلسله مراتب اداری
جاذبه و گرانش اهمیت و جدیت یک موضوع
Do research
کشت نشده بی سواد
استعداد کشف نشده
براندازی سرنگونی
Topple سرنگون کردن
حقته
مرخصی گرفتن
وساطت کردن
برنامه نویس
شیب تند
نقش اصلی را بازی کردن
سهمی از بازار به دست آوردن
اختلاف عقیده داشتن
ترساندن مرعوب کردن
پاپوش درست کردن پرونده سازی کردن
حقه بازی فریب کاری
فایق آمدن بر یک شرایط سخت و ناخوشایند
عقلانی معقولانه
گاه و بی گاه
نوظهور نزدیک شونده
آفرینش پیدایش
Bunk off =skive Do a bunk Bunk school جیم زدن
something that you own or wear that is considered new or different, and that is intended to make other people notice you: Mobile phones make a big f ...
باعث جلب توجه شدن
راز مگو
رکن اساسی
بگو چی تو سرته.
شمشیر دولبه یه چیزی که هم می تونه نتیجه مثبت و هم منفی داشته باشه
آب ریخته جمع نمیشه
نمیشه هم خدارو بخوای هم خرما
آب رفته به جوی باز نمیگرده
خود کرده را تدبیر نیست
میتونی هر کاری رو انجام بدی اما نه همه کارهارو
جوان تنبل امروز گدای پیر فرداست
هرچقدر پول بدی آش میخوری
باید خوب و بد رو باهم پذیرفت
You win some/ you lose some You win a few/ you lose a few زندگی برد و باخت داره
آدم فقط یک بار جوونه پی باید ازش استفاده کنه
آفتابه دزد دله دزد
بیزینس های کوچک
خرجی مقرری
با ملایمت رفتار کردن سخت نگرفتن
جدی و موثر Serious
سخت گیری بیشتری کردن تحت فشار بیشتری گذاشتن Crackdown اسم
Become aware
از کشور و مملکت خود فرار کردن
قانون را حفظ کردن از قانون پاسداری کردن
کم داشتن از چیزی
به بطالت و پوچی گذراندن
سرمایه و پول به ارمغان آوردن وارد کردن
خسته و کسل شدن
تک و تعریف کردن
تک و تعریف کردن هم معنی میده
با سرعت زیاد شدن Increase rapidly
منفجر کردن اغراق کردن خاموش کردن با فوت
پنچر شدن خاموش کردن با فوت
بدنام شدن
ویژگی اکتسابی
پروسه یادگیری و اکتساب
تبادل نظر کردن Exchange views
تقلید کردن چشم و هم چشمی کردن
Work experience
رهگذر عابر
جامه عمل پوشاندن ارضا کردن عملی کردن
دروغین کذب
متناسب بودن
الگوبرداری کردن .
رشته افکار کسی را پاره کردن
Full off Replete with
اختراعات تکنولوژیکی
خلع سلاح کردن به حالت آشتی درآمدن Lay down the weapons
بهتر جلوه دادن آرمانی جلوه دادن
ویران کردن تخریب کردن
وحشی گری کردن
Drum up an idea into someone's head
عقیده خود را به کسی تحمیل کردن
Retentive memory حافظه قوی و نگهدارنده
Potent Strong Sturdy
فرمول شیرخشک
Flexible
چشمی در
قاتل تروریست
آزاد و رها بودن
تظاهر و ریا کردن
تغییر چهره دادن لاپوشانی کردن پنهان کردن
کمک در دسترس و امکان پذیر است . غریب الوقوع
Available
توانایی درسی
منشور یا مجموعه تعریف شده ای از قواعد رفتاری
مقایسه کردن شباهت دو چیز را بیان کردن
شباهت دو چیز را نشان دادن
اصرار تشویق
حل اختلافات
بی دین بی عقیده
عقیده کیش باور اعتقاد
از کنترل خارج شدن
فیلم های سینمایی
خوش قلب
وابسته به اجتماع
روند کلی خط فکری Conventional Accepted Established
سطح تحصیلات
سطح تحصیلات
Hands on training آموزش عملی
توسعه اجتماعی
تغییر اجتماعی
Cling clung clung چسبیدن Stick to
هزینه زندگی Expenditures
خواروبار فروشی
بازارچه خیریه
Satisfaction
زندانی سیاسی
رفتار مودبانه
ستودنی
ستودن
آلت دست بازیچه
جاده Road
سهل انگاری کوتاهی و غفلت . سرپرستی و نظارت
فوران انفجار
وابسته از نظر عاطفی
خشم سرکوب شده
سخت گیری کردن تخت فشار گذاشتن
سخت گیری
Face to Face One on one
مرکز شهر قلب شهر
مرتب کردن و ترو تمیز کردن. نظم دادن برنامه ریزی کردن رسیدگی کردن
سازگار تفاهم دار
Appeal جذابیت Appeal to someone جذابیت داشتن برای کسی Appeal to someone for something درخواست کردن از کسی برای چیزی
مقوا
Strong Powerful
خرد کوچک بسیار ریز
سرزنده و پرانرژی بانشاط
Lush green
Majority
تعدیل نیرو کردن کوچک کردن یک کمپانی یا . . . از نظر مقیاس و سایز
شاخص جایگزین
جانشین تعویض کردن
بی عاطفه سرد غیرشخصی
Digital native generation نسلی که با تکنولوژی و ابزار های دیجیتالی خو داره
تکمیل کردن مکمل
آینده شغلی
تشریفات اداری کاغذ بازی های اداری
مانع مشکل سد
بهترین رکورد و عملکرد هر فرد
کارهای شخصی
برگه جریمه سرعت
مملو از چیزی بودن . Abounds with. Full off . Replete with
محدودیت نژادی
ضمانت اجرایی
منزوی تک رو انزواطلب
شناختن آشنا شدن .
هتل خانوادگی. یعنی یک بیزینس خانوادگی ست که اعضای خانواده با کمک هم راه انداختن و اداره میکنن
آراسته و رسمی لباس پوشیدن
مضطرب شدن . اضطراب گرفتن
طولانی شدن . تمدید شدن
تجربه بودن در یک موقعیت شغلی اداری
پوزیشن های مدیریتی
غایب . کسی که مدتیه پیداش نیست
تماس گرفتن ارتباط گرفتن
خوش سفر . اهل سفر. بسیار سفر کرده
Further education
تک تک افراد
مفید Helpful Useful
دیده بان پیشاهنگ
Beyond Further آنسو آنطرف
Be the case . صدق کردن. درست بودن
خالی اشغال نشده خالی از سکنه
از هیچ هزینه ای مضایقه نکردن. Spare no Pains. از هیچ چیزی مضایقه نکردن
شاخ و برگ درختان
گرانبها
علاقمند به شیرینی جات بودن
Get promotion
محکم و استوار
از حاشیه امن خود خارج شدن
روز های بارانی روزهای سختی و مشکلات هم معنی میده
فراتر از بودجه یا توان خرج کردن و عمل کردن More than you can afford. To live beyond your means is to live outside of your wealth bracket
اشتباه درومدن انتظارات و پیش بینی ها
دوباره سرپا شدن بعد یه دوره ورشکستگی یا مشکلات
هرجور شده
بی پولی مصیبته
کسی که احمقانه پولاشو خراب میکنه
This is another way to say, “too little, too late. ” When someone is a day late and a dollar short, they have missed an opportunity because of tardin ...
نوش دارو بعد مرگ سهراب معناشو کاور میکنه
جلب توجه کردن . Attention seeker. توجه طلب
Self - help groups or books گروه ها و یا کتاب های که سعی بر کمک به فرد دارن که یادبگیره با اتکا به خودش مشکلاتش رو حل کنه
صدای زمخت و دورگه و خشن
باغستان
حس شنوایی
حس بویایی
نفسی تازه کردن
دوباره به عرصه موفقیت آمدن . شکست یا عقب ماندن رو جبران کردن
بی فایده بودن
شخصیت سرزنده و بشاش
تعصبات و غرض ورزی های شخصی
لوازم و وسایل شخصی
وسایل و لوازم شخصی
شخصی فردی خصوصی
منفعت شخصی
تا به حد مطلوب و استاندارد رسیدن راه زیادی هست
از ارزش بی نظیری برخوردار بودن. به نفع گروهی بودن
قدم های بلند برداشتن
در مسیر
در مسیر بهبودی
مشکل در جامعه بیماری ناخوشی
ایمیل های تبلیغاتی
بی حس کردن حساسیت زدایی کردن
شمشیر دولبه چیزی که هم می تونه منفعت داشته باشه هم ضرر
حرفه
حرفه اشغال
رسالت شغلی
close enough to hear someone call
قلق چیزی رو بدست آوردن. تو کاری وارد شدن
متداول شدن
کتاب خوان آدم علاقمند به مطالعه
Be short of money مشکل مالی و بی پولی داشتن
طول روز
در جستجو بودن
پل زدن چارچوب بندی کردن . داربست
Put right
اوضاع رو سرو سامون دادن
Go bankrupt
استفاده کردن
پیدا کردن محل کسی یا چیزی. مستقر کردن
بسیار شیک لباس پوشیدن . Dressed to kill . Dressed to the nines
کشیده شدن ماهیچه
شروع شدن و تشدید درد
ژست گرفتن
آسیب زا دارای اثر عکس و مخرب
متنفر بودن
صبر از کف دادن
پولدار مایه دار
نسخه های قدیمی تر مجله یا روزنامه
نسخه قدیمی روزنامه و مجله
مربوط به . . . ( مکانیک زمانی در گذشته )
جا افتادن به شرایط جدید عادت کردن
Put your cards on the table
ذات واقعی خود را نشان دادن
از هر دستی بدی از همون دست میگیری. یا شاید بشه گفت از ماست که بر ماست
خریدن خانه
East West home is best. هیچ جا خونه آدم نمیشه
هیچ جا خونه خود آدم نمیشه
میزبانی کردن
نفس عمیق کشیدن
در مفهومی غرق شدن
محل اقامت
کالای مصرفی
آپارتمان نشین
سواد کامپیوتری
دارای تخصص کافی برای کار با کامپیوتر
مهربان و محبت آمیز . A tender look. نرم خام پیشنهاد
من فکر میکنم که. به نظر من
وسط کشیدن
عقب انداختن به تأخیر انداختن .
Hit on the right things. به هدف زدن
خم و چم چیزی را فهمیدن . از چیزی سر درآوردن .
دکه . ناگهان متوقف شدن. ناگهان خاموش شدن موتور
مواجه شدن روبرو شدن
بعلاوه . نکته دیگه اینکه
مدیریت کردن پذیرفتن
بازار بورس
کسی که علاقه ای به ریسک کردن نداره
to shape or make something, using your hands or only a few tools. to influence and form someone’s ideas and opinions: We are all unique human being ...
درخواست دادن
خونسرد بی احساس
تحت حمایت
ظاهر شدن
به تعداد زیاد آمدن
امتناع ورزیدن رد کردن
دسیسه توطئه. سیستم . مدل
زندگی متأهلی
جانداران
زندگی مرگبار
موجودات زنده
Living things موجودات زنده
زبان زنده
High rider
از مشکلات و مسائل روزمره دور شدن و فرار کردن
Venerable قابل احترام
خاموش کردن منقرض کردن ملغی کردن
Street banners
با بی رحمی
جعل هویت کردن خود را به جای کسی جا زدن ادای کسی را درآوردن
Privacy حریم شخصی
شخصیت های معروف تلویزیون
اسمی که همه میشناسنش
در شرایط بدو نامطلوب قرار دادن
در موقعیت بهتری بودن نسبت به مثلا رقیب . برای موفقیت یک گام جلوتر بودن
در شرایط بدی بودن
توی لاک رفتن . منزوی و گوشه گیری شدن
رده سنی
ظرف هارو تو ماشین ظرفشویی گذاشتن
گردگیری کردن
مرتب کردن اتاق
درون شهری
کسی که علاقمند به سنت ها و فرهنگ و رسوم هست
کسی که مدام جلوی تلویزیون پهنه
ریلکس کردن
حامی Backer Supporter
Good deed کار خیر عمل خوب و پسندیده
فقیر Needy
ضروری اورژانسی
تجربه سخت
به دنبال چیزی آمدن رخ دادن در نتیجه و بدنبال چیزی
بی خیال چیزی شدن
بزرگسالی
Drawing class Painting class
برعهده کسی بودن مربوط به کسی بودن
پا به پای کسی رفتن
زاویه دید
نکته مهم که آخر ذکر شد
همگام بودن به روز بودن
دزدی در روز روشن
کم بودن . نایاب بودن
دوربین جلو
دوربین گریز
کسی رو دست انداختن
مفید بودن به خوبی کار کردن
وقتی موضوعی در مقابل یک موضوع مهم تر اهمیت خودش رو از دست میده این اصطلاح رو به کار میبرند. مثلا When you have children all your personal preferenc ...
نفس راحتی کشیدن
دنبال کننده اخبار . فرد علاقمند به اخبار
اخبار مهم
Realize
مصاحبت کردن
وقتی مشکلت رو با بقیه در میان بذاری نصف میشه
مواد اصلاحی و تقویتی خاک
خارج از دانشگاه . Off campus housing دانش آموزانی که در خوابگاه زندگی نمیکنند از این نوع مسکن استفاده میکنند
دانشجوی میهمان
مثل آفتاب پرست رنگ عوض کردن . حزب باد بودن
آفتاب پرست آدم حزب باد
مثل کبک سر در برف فرو بردن
روشن کردن ماشین
بیمار . ناخوش به شوخی های ناجور هم میگن Off color jokes
در میانه کار تغییر رویه دادن و تصمیم جدیدی گرفتن
حقایق و آمار و ارقام
چالش های ذهنی و فکری هم می تونه معنی بده
هواداران زیاد
برای عقب نماندن از قافله
سرگرمی آموزشی
مثلا We will reunion down the road. آخرش بهم میرسیم
کینه هارا کنار گذاشتن
تحمل بالا داشتن
شیر یا خط انداختن
روزنامه های محلی
عضو خارجی
برقرار. In place of=بجای
تمایل به بدی داشتن
درخواست ازدواج دادن
عجولانه و بی فکر فوری
ضعیف کردن ناتوان کردن Enervate Weaken
تا اندازه ای که تا حدی که
سرخوردگی. از توهم درآوردن. ناامید و سرخورده کردن .
تجربه کاری مرتبط
شرایط اقتصادی
شرایط مالی
خرده گرفتن . انتقاد جزیی . درد جزیی
خطر ایمنی
سرکشی کردن
دور زدن
جابجا شدن حرکت کردن
محدود کردن . دور چیزی خط کشیدن
سود کردن
ضرر دادن
خانواده میزبان
موی دماغ دیگران شدن موجب آزار و اذیت دیگران شدن
اشتباه سهوی
Officially end a law
ظروف فلزی سخت افزار
سخت به دست آمده A hard won success
گرفتن تصمیم نهایی بعد از بررسی گزینه ها و آپشن ها
پست پیشتاز
محکوم به چیزی بودن . مقدر شده برای چیزی I have been destined for stardom.
غذای سبک
پاپی شدن گیر دادن به کسی و کنترل کردن شدید اون شخص
پای کسی رو وسط کشیدن
شانس با ماست
زمان کافی داریم
اگر بخت یارمون باشه
دهان به دهان
نرخ ثابت
جان تازه ای بخشیدن
Board Board of directors
رشد و توسعه و تکامل انسانی
مخاطبان تجاری
عادت کردن Get used to
خصمانه
زنده نگه داشتن
جان بخشیدن زندگی دوباره دادن به هوش آوردن هم معنی میده
قرار بر چیزی بودن
زیر سایه
همه تلاش خود را کردن
کسی رو تو دردسر و هچل انداختن
گاف دادن
Make a choice
One way
سفارش کار . دستور کار
فرم درخواست کار
پیشنهاد شغلی
قفل شدن
جاده خاکی
همه موجودی یک محصول یا . . . را خریدن . to quickly buy as much of something as possible, for example land, tickets, or goods
اکتساب فراگیری
آهنگ بیاد ماندنی
شهر متروک
چه بد . چه دردسری
متناسب کردن سازگار کردن
یک حقیقتی که پذیرفته شده ست و نیازی به اثبات ندارد
این فرصتی ست برای
مرکز گردشگری
جنبش هنر و پیشه
مشغول شدن به کاری که برات مضره .
روغن های مضر
امرار معاش کردن زندگی گذراندن
فرآیند استخدام پرسنل
خرده پا آماتور بی اهمیت
نیت پنهانی
دستور جلسه . نیت و مقصود . Hidden agenda نیت پنهانی
دوران طلایی
خلاص شدن از زیر کاری در رفتن
کلی بدهی بالا آوردن
از روی اضطرار
تغییر جهت دادن
Popularize تعمیم دادن
پارو از حد درازتر کردن
آزار دهنده ناراحت کننده Distressing Annoying
توجه نکردن
تمثیلی و استعاری
قوت غالب
حرف مفت زدن دهن خود رو بی موقع باز کردن گاف دادن
همه نیرو و انرژی تو صرف یه کار نکن
تهمت زدن تهمت
تا اینجا که همه چی خوب پیش رفته
تا الان که همه چی بد پیش رفته
باقی مانده . اثر
القا کردن
زیر سوال بردن
زیر سوال بردن
کسی را مردد کردن
تاثیر داشتن. نفوذ داشتن
سرکشی کردن
تحت تاثیر قرار دادن
کانون توجه عموم
خیانت کردن از پشت خنجر زدن از پشت ضربه زدن
دعوا درست کردن
آدم دعوایی که همیشه سرجنگ داره
اهل مطالعه کتاب خوان
طبق روال همیشه . خود به خوپ
با خود آوردن
خرید کردن تا پای جون
کسی که مدام از شاخه ای به شاخه دیگه می پره چیزی نصیبش نمیشه.
چشم غره رفتن
چیزی را عملی کردن به اجرا درآوردن
با سرعت صنعتی شدن
اتفاق افتادن. رسیدن
رهانیدن خلاص کردن پاک کردن
از شر چیزی خلاص شدن
دور زدن چیزی. متقاعد کردن کسی . پخش شدن خبر
انتظارات برآورده و محقق نشده
رد کردن نفی کردن
پر از هیجان و بلاتکلیفی دور از انتظار در مورد فیلم یا داستان کتاب یا همچین چیزایی
در جریان آخرین اطلاعات به روز قرار گرفتن
هیجان آور در از بلاتکلیفی و هیجان و تعلیق
صدای کلفت
Level of education
سطح تحصیلات
طبقه درآمدی سطح درآمد
مربوط به آن وابسته به آن
فراهم کننده خدمات بهداشتی
فقدان آن
become fully effective, used, or recognized. به حد اعلای کارایی و مفید بودن خودش می رسه
کادر درمان
پوشاندن پوشش
Pomp and show یعنی با کبکبه و دبدبه با تشریفات و زرق و برق و خودنمایی
بازسازی شده ( ساختمان )
مایه An object of derision مایه تمسخر . An object of embarrassment مایه شرمساری
توزیع کردن معاف کردن . صرفنظر کردن. پیچیدن نسخه .
Get round to doing something به کارهای معوقه رسیدگی کردن.
تمام تلاش خود را کردن به آب و آتش زدن Go the whole nine yards
تمام تلاش خود را کردن
از کمک کسی بهره گرفتن
در مسیر مناسب و پیشرفت حرکت کردن
برفرض که
مایه تمسخر
هر چقدر پول بدی همونقدر آش میخوری
دهنش لقه
ابتکار عمل را در دست گرفتن
مزرعه
در موضع قدرت بودن
در حد معقول
نامنظم بی قاعده بی قانون
بی قانون
دست و پا شکسته حرف زدن
عمدا نادیده گرفتن
پولدار شدن
پا به عرصه وجود گذاشتن به وجود آمدن
Make progress Make headway پیشرفت کردن
On behalf of از طرف
امتحان کردن
سخت گیری کردن
دعوا درست شدن
وقت آزاد داشتن
ذاتا موجود بودن وجود داشتن
احتیاط شرط عقل است
بدست آوردن
خودتو به نتونستن بزنی
Latest Cutting edge
نقطه قوت چیرگی
پیشگامانه نوین Groundbreaking ceremony مراسم کلنگ زنی و افتتاحیه
محصور کردن . پوشاندن کاور کردن
از کمک کسی بهره بردن
تاثیرگذار فعال
معنی های زیادی داره . حزب کارگر. کارگر. سخت کار کردن . زایمان
عضو هیأت مدیره
کش دادن . لفت دادن
و همچنین spin out of control. یعنی اوضاع به سرعت از دست خارج بشه .
در سمت مقابل
در دروغ زندگی کردن . ناصادق بودن
جدا زندگی کردن
close enough to touch
برشته بدخلق خشن
تمشک تلفن همراه هوشمند
متنی
شخصیت حروف الفبا
و موارد مشابه
منتقل کننده
از فلان روز به بعد
طرفداران و دنبال کنندگان فیلم استار ترک
کنار گذاشتن
راستی ضمنا
مناسبت رسمی
گوشت خوار ( صفت )
غذایی که بیس و ماده اصلیش گوشت هست.
سفر با اتوبوس های بین شهری
کسی رو مشغول کردن
وحشی گری . وحشی گری کردن
هرطور شده به طریقی
Damage
عملی کردن
نظم دادن مرتب کردن
دوست صمیمی
ایمان راسخ
روش عملی .
عملی بودن
در حد توانم
تا جاییکه یادمه
سنگربندی نهادینگی
رساندن پیام یا معنی یا مفهوم خاصی به کسی
زیر سن قانونی
سن بلوغ
نفر در ساعت
به جایی نرسیدن
سرراست قابل فهم
فورا
موسسه ای که از درآمد خود برای کمک به مردم استفاده میکند
فارغ التحصیل
امتحان کردن چیزی
عایدی فروش
فرصتی برای ارایه محصول جدید به بازار
اغلب
بیش از حد ساده
Get low in something. یعنی از چیزی کم داشتن یا تموم کردن اون چیز
Be on your feet سرپا بودن
روی پا خود ایستادن
ممنوعه. Be out of bounds ممنوع است
امانتی دادن
در بهترین حالت
دوچرخه سواری کردن
where livestock is temporarily confined.
تمام روز رو صرف یه کار تفریحی کردن
حمل و نقل جاده ای
چهره یا شخصیت خبرساز و مهم
Time frame Timescale
فراگیر شدن در فضای مجازی
پیامد طبیعی
همگام و هماهنگ نبودن
کنترل اتومبیل رو از دست دادن از کنترل خارج شدن ماشین
نابینا شدن اریک چشم
خونریزی کردن
به فروش نرفتن
افتادن دندان
از دست دادن ثروت و پول
به نام کسی
To find something expedient
آرزو داشتن رویای چیزی را در سر داشتن Nursing a desire
بدخلقی ترش رویی سختی
رفتار بد و ناشایست
Sleep deprivation کمبود خواب
چرخه خواب و بیداری هر فرد
make a situation much more difficult or confusing:
پته رو به آب دادن
مسایل دینی و مذهبی
دستور دادن رییس بازی درآوردن
کوتاه کردن
جاده دو بانده
ایجاد فضا برای ساخت چیزی یا پیشرفت کسی
جای خود را به چیزی دادن
پیشنهاد
نهایت استفاده را کردن تلنگر زدن
در هر بازه زمانی مشخص شده
تردستی و شعبده بازی کردن. انجام همزمان چند فعالیت به طوری که تلاش کنی بینشون تعادل برقرار کنی
Be at a disadvantage compared with. . . در مقایسه با . . . در موضع پایین تر و ضعف بودن
طبق عرف
فاش کردن یک موضوع سکرت
اسم که باشه عرصه و گستره معنی میده. در جایگاه فعل جارو زدن و در نوردیدن
همیشگی
آشکار کردن
چتر امنیت اجتماعی
مداخله دولت
در باب موضوع
غیر حمایتی غیر پشتیبان
بر خلاف منطق و انتظار
مرزهارا جابجا کردن
در حال رشد با سرعت بالا
پس نگری . متضاد Providence و Vision به معنای آینده نگری
به نفع
اصلاح ترقی بهبود
باور کنی یا نه
طبیعت
ابزار رسیدن به اهداف مورد نظر
تیپ خفن زدن . خیلی شیک پوشیدن
خیلی شیک پوشیدن
خیلی خوشتیپ لباس پوشیدن
کسی که کاری رو تا آخر پیش می بره Terminator
the act of trying to achieve happiness
منصفانه ست که بگیم
از اهمیت چیزی کم کردن سایه افکندن
someone who is just starting to paint, act etc, and will probably be successful at it
۱ ) مژدگانی و جایزه ای که برای کشتن یا دستگیر کردن کسی میذاشتن. ۲ ) سخاوت و بخشندگی
قدمی به عقب برداشتن
یک قدم به جلو برداشتن
Job prospects
همینطور
به جلو بردن
بایست
باید قرار است انتظار میرود
باید قرار است
اولین و مهم ترین
شبکه داخلی
از هوش رفتن
فراگیر و جامع All around
تجارت سودآور کسب و کار موفق
Make a remark
خونسرد و آرام بودن در استرس و مشکلات
علاقمند شدن
سکوی پرتاب
خط زدن
گذر کردن
سرعت موج
جاندار اندامگان
تجربه کسب کردن
به وقتش سر موعد
به موقع
کناره گیری کردن
کناره گیری کردن
Make generalisation یعنی تعمیم دادن
تند رفتن نقل مکان کردن
طبقه بندی کردن مناسب بودن
نرم و انعطاف پذیر Limber Flexible
در یک روز خاصی در هرروزی که میخواد باشه
پشتیبان پشتیبانی کردن
در حال اجراست
شبکه
تاثیر مخرب داشتن
زبان داشتن عوارض داشتن اثر منفی گذاشتن
گندیده و فاسد One rotten apple spoils a barrel
تصمیماتی که مردم معمولا با شروع سال نو به عنوان هدف گذاری سال جدید میگیرن
چیزی را مسلم دانستن قدر چیزی را ندانستن
نهایتا متضاد at least
در مورد چیزی صدق کردن
زمستان را در محلی سر کردن
ناقابل
وگرنه چطور
متخصص دستور زبان
هیجان
یاوه گویی کردن وراجی کردن
به عنوان
یورتمه رفتن
از جایگاه ویژه ای برخوردار بودن
کار کمرشکن
سرعت زیاد
شخصیت نقاب جلوه
بی مسیولیت
در کل
بدون مرز
علاقمند شدن
نیازمند چیزی بودن
جواب دادن
کربن زدایی پروسه ای برای کمک به محیط زیست
کار خیلی آسون
زندگی بزرگسالان. رفتارها و سیستم زندگی انسان های بزرگسال . مثلا پرداخت هزینه ها ی زندگی یا تمیز کردن خونه و. . .
جسارتا اظهار عقیده کردن
خلسه آور محیط مادی اطراف چیزی
کم کاری کردن
طعمه آسان پول مفت شکار آسان و بدون زحمت
تنخواه گردان
واقع گرا شدن
Firm grounds
تحریم ضمانت اجرایی
سیستم های چند کاربره
ویژگی انسانی
با هم آمدن مثال Poverty and poor health go hand in hand
Go hand in hand ارتباط مستقیم داشتن
فرضیه معقول
رو آوردن به سمتی
اقوام زیستی مثلا میمون و انسان
تعهد اخلاقی وظیفه اخلاقی
پدیده ماه خونی پدیده ای است تقریبا مشابه با ماه گرفتگی
حقیقت یابی
بسترهای رسانه ای مجازی
فراگیر شدن در شبکه های اجتماعی
در فضای مجازی فراگیر شدن
سیاست گذاری های دولت در بخش مسکن
مسکن نامناسب
کارهای سخت
فرصت های شغلی. امکان شغلی
بی قدر کردن بی اعتبار کردن بی ارزش کردن
اقدامات گذشته
مناسب و مرتبط
زمان مفید
آزادی و حق انتخاب برای برگزیدن مذهب خود
آزادی فرقه های مذهبی
حق دسترسی به منابع اطلاعات
آزادی مطبوعات
کمک کردن به کسی برای پیشرفت کردن . زیر پرو بال کسی را گرفتن
در اندازه واقعی جسم
تصمیم گرفتن انتخاب کردن پس از مدتی تامل
Scrutinize موشکافی کردن
علافی کردن وقت تلف کردن
افاده ای پزپزو
کنارم I need you by my side
در آن سر دنیا
Make common cause متحد شدن دست به یکی کردن
همزاد پنداری کردن همدردی کردن
به حقیقت پی بردن به ماهیت حقیقی چیزی پی بردن
لباس جدید خریدن
یا چیزی که الزامه مثلا All staff are to wear uniform
یا شکست مواجه شدن
از پس چیزی برآمدن
قابل احترام
سرگرمی
Spare time Free time Idle hours
کارخانه گاز
با مخروط های نارنجی رنگ اعلام خطر، جاده را بستن
اتاق اجاره ای
خدمات مشاوره
قرار بودن What is to come چیزی که قراره اتفاق بیفته
آداب و رسوم حرفه ای و مربوط به شغل
صدمه ندید
عاقبتی نداشت
مورد توجه قرار دادن Take into account
نوعی از تحقیقات
گند زدن
مثل آب خوردن
فراگیر نافذ گسترده Pervasive smell
برتری مرغوبیت تعالی
فانوس دریایی
عمیقأ اندیشیدن و تامل کردن
نفس نفس زدن
قطع عضو به دلایل پزشکی
خسته و کوفته بودن
اشاره کردن
تردید پیدا کردن لکنت زبان پیدا کردن لغزیدن
نظر کسی رو عوض کردن متقاعد کردن کسی
جاده
Firstly
پاکسازی کردن حذف کردن بیرون کردن رفع اتهام کردن
اشتباه برداشت نکن
جالب طعنه آمیز
زبان طعنه آمیز
Morph into تغییر شکل دادن خودت رو به شکل چیزی درآوردن
Be over the moon
Business trip
Have a sense of control on your destiny
صداهای آرامش بخشی مثل صدای با ون
شانس چیزی را داشتن
جاهایی مثل فروشگاه ها و رستون ها که توریست ها میرن و پول خرج میکنن. و این مکان ها گران قیمت تر از حد معمول هستند
یاس و ناامیدی
سقوط کردن افت ناگهانی
پرسه زدن قدم زدن
Vile habits عادات بد Vile smell بوی ناخوشایند
خام ابتدایی مستهجن
رکیک مبتذل Crude
انجام دادن کارهای کسل کننده و بی اهمیت اداری
جذاب نبودن و کسل کننده بودن
نظر موسی کاملا جامع بود👍
کالاهای مادی
به آرامی حرکت کردن در آب یا هوا
Be overwhelmed by something
stop knowing where someone or something is
متوجه شدن فهمیدن
تقلید کردن
احیا کردن نو کردن
متفاوت گوناگون متنوع
سحرخیز
تا حد بیشتری
به همان میزان
کثیف و بهم ریخته شدن
بازخورد عمومی آوازه محبوبیت
تجویز و خوراندن دارو اجراکردن مثلا عدالت مدیریت کردن و رهبری کردن
مکان دیدنی
صدا بیان کردن
منبع شر و خباثت
سنتی . با تفکر قدیمی
ساختارشکن هنجار شکن
ایالتی بودن
محو کردن پاک کردن فراموش کردن
مدام رفتن و برگشتن یه مسیر
غیرمستقیم حالی کردن
پرداخت به موقع
انتخاب تحمیلی
مهاجرت تحمیلی
Ceasefire
خبرساز شدن
حمام رفتن در باشگاه
دور زدن قانون
استعفای رسمی
to give money to charity ( = organizations that collect money to give to poor people, ill people )
نادانسته و یهویی چیزی بگی که باعث ناراحت کردن کسی و خجالت زده کردن خودت بشه
زیر و رو کردن یک مکان یا هرچیزی یعنی کامل گشتن
عملکرد ضعیف داشتن
ساعت رو خوندن
مستقیم حرف زدن
پیشگویی
پیشرفت کردن Progress
سوال پرسیدن برای کسب دانش
معامله کردن
معامله کردن
رابطه ای را آغاز کردن
آغاز کردن دوستی با یک نفر
سزاوار تنبیه شدن
افزایش حقوق
با کسی آشنا شدن برای اولین بار
رها کردن
سخت کار کردن جان کندن
غیرقابل جعل کردن
راههای ارتباطی
Go with your gut feeling به حس درونی خودت گوش بده
یه بز گر، کله رو گر میکنه
نقش رابط را ایفا کردن همکاری کردن ارتباط برقرار کردن
بیرون کردن محروم کردن
نیروی محرکه
مطرح کردن مورد توجه قرار دادن
بومی سازی محدود کردن
تغییر مسیر دادن تغییر رویه دادن
در کاری عملکرد عالی داشتن بهتر و کارآمد تر از همه بودن
در جریان گذاشتن
کسی را در بی خبری گذاشتن
ذهن کسی را از چیزی دور نگهداشتن
کسی را لنگ در هوا و معطل گذاشتن
در کنار کسی ماندن خصوصا در سختی ها
رابطه عاشقانه
تقریب زدن نزدیک کردن
خزانه اندوخته مجموعه آثار
صدای بچه گونه درآوردن و حرف زدن
شیرین
گلوله توپ شیرجه با پا
سفرنامه
از دسترس خارج شدن
تمام شدن عشق به کسی
کاربرد نداشتن از دور خارج شدن
ارزونه
Period Timescale Timeframe Space of time
صاحبخانه
حکایت داشتن خبر دادن
میانبر
نقش مکمل Leading role نقش اول
مخاطبین مورد نظر و هدف
رویداد های ورزشی
آماده
Spar
سقط شدن جنین
پس گرفتن دوباره بدست آوردن بازیابی کردن برگرداندن
مقصر بودن
نامتعارف و نامعقول
درخواست های نامتعارف و نامعقول
مزاحمت های مجازی
کلاهبرداری آنلاین
مشکل رفتاری
مشکلات رفتاری
شکاف اجتماعی
آموزش مسائل اجتماعی
کشمکش های اجتماعی
توافقات و قرارداد های اجتماعی
محدوده ارتباطات
محبوبیت و مقبولیت اجتماعی
ثبات اجتماعی
Source country
وسایل نقلیه مسافربری
Emulate Imitate
آدم مزخرف ، ناصادق و به درد نخور
اقدام الزامی و اجباری
رشد شناختی
در نظر گرفته شده
ممنوعه
الزامی
برای نگاه میتونیم بگیم نگاه برافروخته اما در اشتباه میشه اشتباه فاحش
بخشیدن اهدا کردن
آستانه درد
گیج کننده سرگردان
انگیختگی و تحریک
نهر
بیکار بودن وقت آزاد داشتن
پشتیبانی سرپرستی
ارزانی داشتن به
بی فایده ست
دوستی به درد همین ها میخوره
در حد بودجه خرج کردن
از اون موقع
تا بحال
به پایان رساندن چیزی
کسی را شناختن آشنا شدن با کسی
نیروی کار تازه نفس
Generational gap شکاف بین نسل ها
نسلی بین نسل ها
الگوهای رفتاری
درست بودن صدق کردن
زنان
قسر در رفتن جان سالم به در بردن
کمک کردن به کسی برای پیشرفت
شکرخدا
در ازای
به جای
مالت رو سفت بگیر همسایه تو دزد نکن اشاره به privacy همسایه ها می کنه
هارت و پورت الکیه منظور اینه که آدم بدی نیست فقط هارت و پورت الکی می کنه وگرنه چیزی تو دلش نیست
ضررش از فایده اش بیشتره
اوقات خوش داشتن خوش گذشتن Have a whale of time
سخت گیری بیشتر شدت عمل بیشتر
غوطه ور شدن در یک فرهنگ
مشتی از خروار برای نمونه
قیافه آویزون به خودت گرفتن
ریسک حساب شده
تبدیل به عادت کردن چیزی
خطر کردن ریسک کردن
ارزش خود را در طول زمان حفظ کردن و نشان دادن
دکمه ای که زنگ بیدار باش ساعت رو خاموش میکنه
دندان قروچه کردن
هزینه چیزی شدن هزینه چیزی را طلب کردن
نان ةور و سرپرست خانواده بودن
هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد
خیال پردازی کردن
اطلاع رسانی
با هدف به منظور
Be fined جریمه شدن
انجام چند کار باهم
Drive me mad یعنی دیوانه ام می کنه خیلی اذیتم میکنه
حواس پرت کننده
با تهویه مناسب
Telecommuting
ناخوش بودن مریض بودن
از چیزی سر درآوردن
خسته شدن از پا درآمدن
آشکار از خود بروز دادن
لذت گرایانه
دور زدن مانع یا مشکل
دری به تخته بخوره
Significant
دشوار سخت
Logical Reasonable معقول منطقی
Speed up Accelerate تسریع کردن
با ملاحظه محتاط Cautious
مجزا جداگانه
ترساندن مأیوس کردن ته دل کسی را خالی کردن
Show off پزدادن کلاس گذاشتن فخرفروشی کردن
Deceive
Overstate اغراق کردن
بزرگ کردن از نظر اندازه ، قدرت یا ثروت
مناسب شایسته درخور در جایگاه فعل هم به معنای تصاحب کردنه
آشفته پریشان
پرهیزگار
Flee Escape
فروکش کردن
آغازین ابتدایی
سوت زدن
رنگ های موافق
زنگ تفریح فرجه تعطیلی موقتی
درجا زدن از پیشرفت جاماندن
آرمانهای جمعی
اقدام گروهی و جمعی
توافق جمعی
Impossible
زندگی شهری
زندگی شهری
مربوط به آب مثلا waterborne disease یعنی بیماری هایی که با آب حمل میشن
معذرت خواهی کردن با تم خود حقیر کردن
مکمل غذایی
فهرست غلط های کتاب غلط نامه
خوش خیم بی آزار
کینه ای
همدیگر را قطع کردن
کینه Spite Bad blood
چهارراه
مسکن موقتی مسکن کرایه ای
سرود
دوقلوهای ناهمسان Identical twins دوقلوهای همسان
از مکانی دور . از راه دور
مرخصی تعطیلات
اهرم فشار قدرت نفوذ
کسی که شغلش آزاده
دورکاری
موارد نادر
دوستانه برادرانه
جایزالخطا
Essence
قرار ملاقات
خرخون
در سطح جهانی
ایست متوقف کردن
تسکین دادن آرام کردن
اتاق زیرشیروانی
طلاق با کشمش و مشکلات طلاقی که باعث مشکلات زیاد برای هردو طرف میشه و پروسه اش طولانی میشه متضاد mutual divorce
تا کارآمد بی کفایت
صدای گوش خراش
بدنام کردن Vilify Defame Slander
داستان کلیشه ای و تکراری
معمولی و پیش پا افتاده
سکون وقفه بلاتکلیفی
عادتهای خرج کردن
شناخت تشخیص پذیرش قدردانی
نقش اساسی داشتن
ناحیه نا آرام مکان های دارای وضعیت هشدار
در خانه بمان
ایمن بمانید
کمک رسانی امداد رسانی
استتار و استتار کردن هم فعله هم اسم
عقب افتاده انجام نشده تلنبار شده
میهمان ناخوانده
عقب نشینی پس روی
بزرگداشت یک رویداد
در طولانی مدت
نامساعد
ساعت های خارج از ساعت های کار
رواج دادن یک چیز جدید
ناهنجاری آنرمالی
آنرمال ناهنجار
شوم بدیمن تهدید آمیز
متفاوت اما تفاوت های خیلی ظریف
مختصر . موجز
خرکاری کار سخت بی مزد
بی هدف گشتن ول گشتن
Oncoming Upcoming
پیش رو آتی مثلا انتخابات پیش رو یا کتابی که آماده چاپ هست
استخراج و استنباط کردن بیرون کشیدن اطلاعات
تناقض ناهماهنگی
بدلکاری کردن شیرین کاری کردن
مالکیت حصول اکتساب
براق مثلا Sleek black hair موی براق مشکی
دامداری
دفینه
آمار غلط
استدلال غلط
به معنای رشته هست . همچنین ساحل و به گل نشستن هم معنی میده .
سوالات بی جواب
حشره شناسی
پیر سالخورده
پیری
Go down
خودآگاه
آینده نگر کسی که مدام به اتفاقات نیفتاده فکر میکنه
کسی که نگاهش به گذشته ست و مدام در گذشته سیر می کنه
نشانه بارز مشخصه
جلب توجه کردن Make fashion statement
فراهم کردن مطمین
Aliment یعنی غذا با غذا دادن Ailment یعنی بیماری دلارام جان اشتباه نوشتن
رویکرد هدفمند
هدف گرا
فرآیند گرا در مقابل هدف گرا
آرام بخش و کاهنده استرس
برگشتن به وضع اولیه مثلا تلاش کنی لاغر شی اگه مراقب نباشی ممکنه برگرده .
کم آوردن خسته شدن
ترک یک عادت به صورت ناگهانی و یکهو Go cold turkey
همیشه بهار همیشه سبز
خدمات عمومی مثل آب و برق و گاز
استراتژی های پیشرفته و مدرن
Leading Latest
خراب کردن، از دست دادن
گیر افتادن گیر کردن مثلا توی ترافیک یا چاله Get stuck in یعنی با عزم و اراده شروع کردن
ثابت و فیکس
بی خیال شدن
مرتب کردن تخت
معامله شیرین کردن خرید خوبی کردن
کمک مالی کردن
تعریف از خود کردن
همچنین Blow your own horn خودستایی کردن تعریف از خود کردن
خاشاک
اتاق پایاپای
چاره نداشتن مجبور بودن
تحت کنترل
بچه هایی که توی مدرسه ضعیفن و مشکل دارن
Streamed یکدست Unstreamed غیر یکدست در مورد مدرسه وقتی بچه های همسطح رو از بچه های باهوش تر یا کمتر باهوش ها جدا می کنند
نفس راحتی کشیدن
پزشک اطفال
تعداد زیادی
گروه سنی
در معرض چیزی بودن مثل be exposed to میمونه
تقدس
Soft shoulder شانه خاکی جاده است اما Hard shoulder قسمت های آسفالت شده ای هست که برای ایستادن خودروها در نظر میگیرند
شانه خاکی
جاودانه کردن خصوصا یک بیعت نادرست و باوری غلط to make a situation, attitude etc, especially a bad one, continue to exist for a long time
Pejorative توهین آمیز
مهم نیست
ریزه کاری های ظریف
صفت ، عادت یا هرچیزی که نهادینه ست و عوض کردنش دشواره
تم اصلی یک داستان یا فیلم
ربط داشتن به
تشکیل شدن از
تلاش کردن تا حد اعلا
رهبری کردن
تمام تلاش خود را کردن
اعمال قدرت و نفوذ
شکلی به خود گرفتن مثال It can take various forms. می تونه شکل های مختلفی به خودش بگیره
Get things right کارهارو درست انجام دادن
سازمان اصلی که بقیه شعب از آن منتج میشوند
Root اصل و نسب ، ریشه
پیکر بندی کردن چیدن
پیکربندی
کانون توجه مثلا Let's put the spotlight on something. یعنی در مورد فلان مسیله صحبت کنیم و توجه کنیم بهش.
عملی کردن اجرا کردن
نابود کردن جنگل ها و اراضی با بریدن درخت ها و. . .
تکمیل شده
حلقه های متحدالمرکز ساقه درختان
جایگزین نایب
کوررنگی عاری از تعصبات رنگی و نژادی
محدودیت نژادی
Cattle breeding دامپروری
تحت تاثیر در معرض Yet humanity has been at the mercy of climate change. ( Cambridge 8 )
شهروند خوبی برای جامعه بودن
Oppose
ارسال کالا برای فروش . کسی رو در موقعیت بد قرار دادن
Full faced
پاره پوره
خیلی نزدیک در حدی که میشه پیاده رفت
to be extremely easy new smartphones and applications have made the navigation a breeze.
Working capital Cash flow
اواخر
برآورده نشده Unmet needs نیازهای برآورده نشده
بی موقع
معتاد به خرید
Conflagration Huge fire
شبانه روزی
شرایط سختی که طولانی شده و امکان بهبود هم وجود نداره
تقاضا کردن چیزی به همراه هیاهو و سروصدا به نوعی میشه گفت demand
ماده ماهیت و ساختار و استحکام
نگاه اجمالی کردن
ناهار بسته بندی شده برای بردن سرکار یا مدرسه
غذای گرم
مومشکی
دختر شاه پریون
یعنی فقط مسیله زمان مطرحه وگرنه قطعیه
میتواند از ارزش فوق العاده ای برخوردار باشد
باور غلط
سعادت و خوشی خانوادگی
Nutritious food
کالاهای مصرفی.
غیرقابل توزیع
به غریزه ات اعتماد کن
سر تایم انجام دادن پروژه
ورود به یک کشور برای زندگی
اسیر عادتی بشی که نتونی ترکش کنی . هیپنوتیزم شدن
قوی و مقاوم ناهموار
صخره ناهموار
حرفی بزن چیزی بگو
Consider Take into account
پناه گرفتن Take or seek refugee
هم به معنای پادری هست هم انسان پست و بی شخصیت که هیچ اعتراضی به اعمال تحقیر آمیز دیگران به خودش نمیکنه . Treat someone like a doormat رفتار تحقیر ...
دربان
سرزنش کردن Don't beat yourself up خودتو سرزنش نکن
It looks good to you بهت میاد
تناقضات
کمک کردن
به کسی خیر رسوندن به کسی کمک کردن
مجازات کردن و تنبیه کردن برای ادارات و یا سازمان های متخلف به کار می ره که به این طریق یک سری از حقوق و امتیازات رو ازشون میگیرن
روح اجتماعی علاقمندی به اجتماع خود
بازار را دردست گرفتن
پرورش ماهی
دامداری صنعتی
مرغداری
پوشش پوشاک رخت از کلمه لباس فرمال تر هست
شأن و مقام دادن
Get your own way
تغییر کاربری شده
Change in use تغییر کاربری دادن
فکر میکنم فعل repurpose و Change in use معنی رو برسونه
دویدن فرار کردن اجرا کردن اجرا
در امتداد
سمت مقابل روبرو
به سوی جنوب
شرقی مربوط به شرق
شمالی مربوط به شمال
قابل تجویز
نسخه
راه باز کردن
Put your word in a chair
مراقبت از خود
اظهارنظر محترمانه و ملاحظه گرانه
بهترین معنی فروپاشی می تونه باشه
بی ارزش کردن
کارهای زیادی را همزمان به عهده گرفتن و درگیر چندین کار شدن
فعالیت های محیط زیستی
Add up to Lead to Bring about Contribute to Cause ختم شدن باعث چیزی شدن
بی ربط و ناجور
از کار افتاده
نامتعادل و ناموزون
آگاهی عمومی
قدم گذاشتن به جایی
گذراندن متحمل شدن رد کردن
رفتن و آوردن
وظیفه شهروندی Public duty کارهایی مثل رای دادن
ول معطل نشستن
انتصاب خویشاوندان در موقعیت های شغلی و اجتماعی برای افراد مشهور و قدرتمند
Welfare services
جمعیتی، آماری مربوط به سرشماری نفوس
So far تاکنون
کسی که ماه عسلشه
قطعی برق
Make someone laugh کسی را خنداندن
به معنی خواب عمیق هست . زود خوابیدن معنا نمیده
۱ ) رسیدن ۲ ) شانس انجام کاری را داشتن ۳ ) شروع کردن
نقدینگی گردش مالی Capital turnover
گناه خودت رو گردن کسی دیگه بندازی به ناحق
Apiculture
مرغداری
تلاش بیهوده Vain attempt. Futile attempt.
نیروی ویژه پلیس
سلاح سرد . Firearm سلاح گرم
سلاح گرم
عبور و مرور مجاز
Dedicated متعهد
Tutor معلم خصوصی یا کمکی یا پشتیبان
تخفیف مالیاتی
افرادی که سر کار هستن
به حاشیه راندن Mrginalize
پایین آوردن مثلا قیمت ، اعتماد بنفس یا هرچیز دیگه
ریشه ای دیرینه
Fit Fitness رو فرم ، خوش هیکل
مقدار غذای مصرفی
In fact
جیب خالی
دست خالی
با شکم خالی
در ازای در عوض In return for.
اشتغال زایی 👌
کمک به توسعه
بالارتبه
محقق شدن به واقعیت بدل شدن
Relaxation تمدد اعصاب کردن تخلیه کردن
کلنجار رفتن در کشمکش بودن، زجر کشیدن
پرت بودن تو باغ نبودن تو هپروت بودن
بدهکار نبودن
دوستان forego رو با forgo اشتباه گرفتن Forgo یعنی صرف نظر کردن، چشم پوشی کردن ، رها کردن اما Forego یعنی مقدم بودن و قبل از چیزی آمدن
اندوخته و پس انداز
اوقات شرعی
بی اهمیت و کم ارزش جلوه دادن چیزی
Contingent on something مشروط به چیزی
بیان کردن اظهار کردن ادا کردن
پرستار مراقب
مجادله
کالبد
شلوغ پلوغی همهمه
نوری که از منبعی به غیر از خورشید یا سایر منابع طبیعی ساطع میشود
با مشخصه
جنبه خاصی برای چیزی قایل شدن مشخص کردن چیزی با جزییات
بی آبرو . Don't make me lose face. یعنی بی آبروم نکن
ایجاد شدن و باب شدن یک اصطلاح جدید برای بار اول در میان مردم
بخور و نمیر
Grind در جایگاه فعل معنی چرخ کردن یا سابیدن میده اما grinding یعنی سخت و طاقت فرسا
Coupled with As well as Besides
ساختار
I'm not in this position or I don't have this right to do this
Reactionسریع داشتن
دریاکنار
Jump the queue جلوی کسی افتادن
انتخابات ریاست جمهوری
Instruction دستورالعمل
استقلال مالی
در مقایسه با Compared with
روان درمانی
واکنش بدن به استرس
فرصت طلبانه Adverb
Adjective هست فرصت طلبانه معنی میده
فرهنگ مصرفی
Groundwater
Population increase Overpopulation
چالش های هوشمندانه
مکاتبات تشابه و تطابق
ادعا کردن ، اظهار کردن، رقابت کردن، مبارزه کردن
ذینفع ، سهام دار،
ضربه نفس گیر
خرده گرفتن
علف های خشک که برای آتش گرفتن خیلی مساعد هستن . به لری بهشون میگیم چخچیله 😅
پیاده روی در طبیعت
معانی زیادی داره اما در کل drop انداختن معنی میده اما drop off تحویل دادن ، مردن، دور ریختن معنی میده
حیوانات آزمایشگاهی
قیم
کاربرد داشتن
از اون کلماتی هست که توی هر جمله ممکنه یه معنی داشته باشه . اما عمدتا اگه اسم باشه :حیطه و حوزه، قطب نما و پرگار و اگه فعل باشه فهمیدن، محدود و محصو ...
به زبون لری بهش میگیم سزرکه🤪 یه لرزشی که بعضی موقع ها از سرما، بعضی وقتا از حس چندش آور بودن چیزی یا حتی از ذوق به آدم دست میده
این از کلمات واقعا پرکاربرد انگلیسی هست . اما بنظر من مهم ترین معنی هاش ایناست: ضربه زدن اعتصاب کردن به ذهن خطور کردن به نظر آمدن برانگیختن
زمانبندی صحیح تره بنظرم
طرح ساده شده
By themselves. Single handedly به تنهایی
قبض های آب و برق و تلفن و سایر خدمات شهری
عرف پوشش یا قوانین پوشش در یک مکان خاص مثلا اداره یا سازمان . There is a strict dress code in our company
تقسیم کار
نقص کار کسی را پوشش دادن . جور بقیه رو کشیدن
Be in harmony هماهنگ بودن
بچه مثبت Nerd خرخون
خرخون Goody goody بچه مثبت
با توجه به Regarding درباره
Be of paramount importance =Be extremely important
Growing در حال رشد
به عنوان اسم ایده پردازی فوری . به عنوان فعل همفکری کردن
لیست افراد یا اقلامی که باید از بین بروند.
دشمن فرضی
تودوزی
مجهز شده آراسته شده The garret where Johnson worked as fitted up like a counting house.
مواجه شدن، روبرو شدن با چالش ، به چالش کشیدن
تقسیم کار در خانواده یا جامعه
گردآوری جمع آوری
امیدوارم اینطوری بشه . معمولا در جواب کسی گفته میشه که مثلا برای شما دعا می کنه که همه چی خوب پیش بره و شما اینو میگین.
My loved ones عزیزانم Their loved ones عزیزانشان
سرمایه گذاری عاقلانه و بافکر
Planing Scheduling
Train station ایستگاه قطار
The cornerstone of something قسمت برجسته هر چیزی
برداشت آب از منابع
dysentery اسهال خونی Diarrhea اسهال معمولی
بهتر از این نمیشه
دو معنی در دو جایگاه مختلف داره. ۱ ) بدون چون و چرا چیزی رو پذیرفتن و مسلم دونستن ۲ ) ارزش چیزی رو دست کم گرفتن و بی توجهی کردن به اون نعمت یا مسیله
از این به بعد. آخرت
آموزش های فنی و حرفه ای برای یافتن یک شغل
از نزدیک
چیزی که از دور خیلی با ارزش و زیبا بنظر میرسه ، در ظاهر ممکنه بی ارزش و نازیبا باشه.
یکی برای همه، همه برای یکی. نشون دهنده اینه که مثلا اعضای یک گروه باید برای هدف مشترک بجنگند و اون هدف مشترک در آخر به نفع همه هست .
عادت کردن به انجام کاری
ترک عادت موجب مرض است
با چیزی درگیر بودن در تضاد و جدل بودن
از سر خشم و دعوا به کسی نگاه کردن
سازش کردن Reach a compromise
دامن زدن تشدید کردن Deteriorate Worsen
گرفتار حریق شدن
Fee fraud
شغل دولتی
ماشینی که دنده معمولی یا دستی داره و اتوماتیک نیست
ریشه ای دیرینه Deep seated problems مشکلات دیرینه
تجزیه شدن متلاشی شدن تخریب شدن Decay Rot Fall apart
فرسایش ( مثلا در مورد خاک ) تنزل رتبه ( در مورد انسان )
Huge fire
آتش سوزی مراتع Huge fire conflagration
نرم کننده
کود
علف کش Pesticides آفت کش
ارگانیک فاقد مواد شیمیایی
شیرابه زباله ها
Coal mine معدن زغال سنگ
واحه ، آبادی