hardware

/ˈhɑːrˌdwer//ˈhɑːdweə/

معنی: ظروف فلزی، فلز الات
معانی دیگر: (ابزار و اشیای فلزی مانند دیگ و میخ و چکش) فلزآلات، چیلان، ایخشت گان، (کامپیوتر و فضاناو و غیره) سخت افزار، اهن الات، افزار، ظروف فلزی مثل دیگ وقابلمه وغیره، فلز الات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: tools and equipment made chiefly of metal.

(2) تعریف: machines, equipment, or weapons used in industrial and military operations.

(3) تعریف: the mechanical and electronic parts of a computer. (Cf. software.)

جمله های نمونه

1. hardware check
بازبینی سخت افزاری

2. a hardware store
فروشگاه ابزار فلزی

3. network hardware
سخت افزار شبکه

4. The company deals in both hardware and software.
[ترجمه گوگل]این شرکت در زمینه سخت افزار و نرم افزار فعالیت می کند
[ترجمه ترگمان]شرکت در هر دو سخت افزار و نرم افزار سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hardware stores have sold out of water pumps and tarpaulins.
[ترجمه گوگل]فروشگاه های سخت افزار پمپ های آب و برزنت ها را به فروش رسانده اند
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های سخت افزار از پمپ های آب و tarpaulins ها فروخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He bought a pot and other hardware at the store.
[ترجمه گوگل]او یک گلدان و سایر وسایل سخت افزاری را از فروشگاه خرید
[ترجمه ترگمان]او یک قابلمه و دیگر سخت افزار را در فروشگاه خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We deal in hardware but not software.
[ترجمه گوگل]ما با سخت افزار سروکار داریم اما نه نرم افزار
[ترجمه ترگمان]ما به سخت افزار سر و کار داریم اما نرم افزار نیستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He deals in hardware.
[ترجمه گوگل]او به سخت افزار می پردازد
[ترجمه ترگمان]او به سخت افزار سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Father deals in hardware.
[ترجمه گوگل]پدر با سخت افزار معامله می کند
[ترجمه ترگمان]پدر به سخت افزار سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That family has carried on a hardware business for five generations.
[ترجمه گوگل]آن خانواده برای پنج نسل تجارت سخت افزاری را انجام داده اند
[ترجمه ترگمان]این خانواده برای پنج نسل یک کار سخت افزار انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It may be beyond the capability of the hardware to process the input.
[ترجمه گوگل]ممکن است پردازش ورودی فراتر از توانایی سخت افزار باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است فراتر از توانایی سخت افزار برای پردازش ورودی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hardware is the mechanical components of a computer.
[ترجمه گوگل]سخت افزار اجزای مکانیکی یک کامپیوتر است
[ترجمه ترگمان]سخت افزار اجزای مکانیکی یک کامپیوتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This application runs on a wide variety of hardware platforms.
[ترجمه گوگل]این نرم افزار بر روی انواع مختلفی از پلتفرم های سخت افزاری اجرا می شود
[ترجمه ترگمان]این برنامه بر روی طیف گسترده ای از بس ترهای سخت افزاری اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Designed for hardware implementation, its operation is relatively fast and works well for large bulk documents or encryption.
[ترجمه گوگل]برای پیاده سازی سخت افزاری طراحی شده است، عملکرد آن نسبتا سریع است و برای اسناد انبوه بزرگ یا رمزگذاری به خوبی کار می کند
[ترجمه ترگمان]این عملیات برای پیاده سازی سخت افزار طراحی شده است، عملکرد آن نسبتا سریع بوده و برای اسناد بزرگ و یا رمزگذاری به خوبی کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظروف فلزی (اسم)
hardware

فلز الات (اسم)
hardware, ironware

تخصصی

[حسابداری] سخت افزار
[عمران و معماری] سخت افزار - یراق آلات
[کامپیوتر] سخت افزار .
[برق و الکترونیک] سخت افزار، تجهیزات
[زمین شناسی] سخت افزار، قطعات فیزیکی یا جانبی سیستم رایانهای(سخت افزار)
[ریاضیات] ابزارآلات، سخت افزار
[] آهن آلات
[کامپیوتر] سخت افزار اجرای فیزیکی یک سیستم کامپیوتری، تجهیزات کامپیوتری . بر خلاف software .

انگلیسی به انگلیسی

• tools and other small objects made of metal; weapons; mechanical equipment; mechanical and electronic elements of a computer
hardware is tools and equipment for use in the home and garden.
military hardware is machinery that is used in war, for example, tanks, aircrafts, or missiles.
computer hardware is the machinery of a computer as opposed to the programs that are written for it.

پیشنهاد کاربران

واحد پردازنده مرکزی
hardware ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: سخت‏افزار
تعریف: تمامی اجزای فیزیکی سامانۀ رایانه‏ای از قبیل بخش های الکترونیکی و الکترومکانیکی، مانند تخته‏مدار و دستگاه های جانبی و ورودی و خروجی
ظروف فلزی
سخت افزار
تجهیزات
سخت افزار
ابزار فلزی
تجهیزات
تجهیزات مکانیکی
[ کامپیوتر ] سخت افزار
سخت افزار،
ابزار آلات
a hardware store فروشگاه ابزارآلات
مصالح

بپرس