counterproductive

/ˌkaʊntəprəˈdʌktɪv//ˌkaʊntəprəˈdʌktɪv/

(دارای نتایج یا تاثیر خلاف انتظار) زیانبخش، گزندآور، آسیب آور، پادفرآور

جمله های نمونه

1. Sending young offenders to prison can be counterproductive.
[ترجمه گوگل]فرستادن مجرمان جوان به زندان می تواند نتیجه معکوس داشته باشد
[ترجمه ترگمان]فرستادن مجرمین جوان به زندان می تواند نتیجه معکوس داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Increases in taxation would be counterproductive.
[ترجمه FM] افزایش مالیات می تواند زیانبار باشد
|
[ترجمه گوگل]افزایش مالیات نتیجه معکوس خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]افزایش مالیات معکوس خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Improved safety measures in cars can be counterproductive as they encourage people to drive faster.
[ترجمه گوگل]اقدامات ایمنی بهبود یافته در خودروها می تواند معکوس باشد زیرا مردم را به رانندگی سریع تر تشویق می کند
[ترجمه ترگمان]افزایش اقدامات ایمنی در ماشین ها می تواند نتیجه معکوس داشته باشد چون آن ها مردم را تشویق می کنند که سریع تر حرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Such clock-punching may in fact be counterproductive.
[ترجمه گوگل]چنین ضربات ساعتی ممکن است در واقع نتیجه معکوس داشته باشد
[ترجمه ترگمان]چنین ضربه ای ممکن است نتیجه ای معکوس داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It would be counterproductive to do otherwise.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت عمل معکوس خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت این کار نتیجه ای معکوس نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A confrontation is really going to be counterproductive for everyone.
[ترجمه گوگل]یک رویارویی واقعاً برای همه نتیجه معکوس خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]رویارویی واقعا برای همه معکوس خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the counterproductive nature of this policy gesture can not escape attention.
[ترجمه گوگل]اما ماهیت معکوس این ژست سیاستی نمی تواند از توجه دور بماند
[ترجمه ترگمان]اما ماهیت معکوس این ژست سیاسی نمی تواند از توجه فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is counterproductive to be derogatory about hairstyle, clothing, or current countercultural heroes.
[ترجمه گوگل]تحقیر کردن مدل مو، لباس یا قهرمانان ضدفرهنگ کنونی مضر است
[ترجمه ترگمان]منفی است که درباره مدل مو، لباس و یا قهرمانان هاکی فعلی شان بگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Being too available can be counterproductive.
[ترجمه Mahsa] بیش از حد در دسترس بودن می تواند منفی باشد.
|
[ترجمه گوگل]در دسترس بودن بیش از حد می تواند نتیجه معکوس داشته باشد
[ترجمه ترگمان]بودن بیش از حد ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Although such inhibition might seem counterproductive, it is actually crucial. Normal brain function depends on both excitatory and inhibitory neurotransmitters.
[ترجمه گوگل]اگرچه ممکن است چنین مهاری غیرمولد به نظر برسد، اما در واقع بسیار مهم است عملکرد طبیعی مغز به هر دو انتقال دهنده عصبی تحریکی و مهاری بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]اگر چه چنین مهار ممکن است معکوس به نظر برسد، اما در حقیقت حیاتی است عملکرد مغز عادی به انتقال دهنده های عصبی برانگیزاننده و بازدارنده بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is a false and counterproductive approach; it is to true open-mindedness what glib moral relativism is to genuine tolerance.
[ترجمه گوگل]این یک رویکرد نادرست و معکوس است برای نگرش باز واقعی، نسبی گرایی اخلاقی ناچیز در برابر تساهل واقعی چیست
[ترجمه ترگمان]این یک رویکرد اشتباه و معکوس است؛ این یک رویکرد باز درست است؛ تفکر نسبی گرایی اخلاقی یک تحمل واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When I suggested that oversized shirts were therefore counterproductive, he shut me up with a reminder of my previous bad taste.
[ترجمه گوگل]وقتی پیشنهاد کردم که پیراهن های سایز بزرگ نتیجه معکوس دارند، او با یادآوری سلیقه بد قبلی من را ساکت کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی که من پیشنهاد کردم که این پیراهن oversized به نتیجه برسد، او مرا با یادآوری مزه بد قبلی خود بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Constant correction by a teacher is often counterproductive, as the student may become afraid to speak at all.
[ترجمه گوگل]اصلاح مداوم توسط معلم اغلب نتیجه معکوس دارد، زیرا ممکن است دانش آموز از صحبت کردن بترسد
[ترجمه ترگمان]تصحیح ثابت توسط یک معلم، اغلب نتیجه معکوس دارد، چرا که دانش آموز ممکن است از صحبت کردن با همه نگران شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Moreover, strike action could be counterproductive.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اقدام اعتصابی می تواند معکوس باشد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، اقدام به اعتصاب می تواند نتیجه معکوس داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Putting very young offenders in prison can be counterproductive.
[ترجمه گوگل]زندانی کردن مجرمان بسیار جوان می تواند نتیجه معکوس داشته باشد
[ترجمه ترگمان]قرار دادن مجرمین جوان در زندان می تواند نتیجه معکوس داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• nonadvantageous, hindering the attainment of a goal, impeding progress
something that is counter-productive has the opposite effect from what you intend.

پیشنهاد کاربران

دارای نتیجه منفی. دارای نتیجه معکوس
مثال:
Sending young offenders to prison can be counterproductive.
فرستادن خلافکاران جوان به زندان می تواند دارای نتیجه منفی {دارای نتیجه معکوس} باشد.
counter - productive = backfire
به نظرم برابر فارسی
پادبازده
واژه مناسبی است، یعنی مخالف بازدهی و فرآوری و سوددهی
● دارای نتیجه معکوس ( نسبت به آنچه میخواستی یا انتظار داشتی )
غیر مولد
مضر
ضدّتولید
ضد مولد
پیامد معکوس
آسیب زا
دارای اثر عکس و مخرب
ناقض غرض، نقض کنندۀ غرض، نقض غرض
بیهوده/ بی اثر/ ناموثر
اثر معکوس/متقابل
بی ثمر
آسیب زا
زیان دهنده
زیان دِه
ضرر دهنده
زیانبار
تولید کننده ی نتیجه ی معکوس
نتیجه عکس
نتیجه خلاف انتظار
نتیجه معکوس

غیرسازنده
ایجادکننده تقابل
بی فایده و بی ارزش
نتایج منفی

نتیجه معکوس دادن
نتیجه عکس
دور از انتظار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس