self directed

/ˈselfdɪˈrektəd//selfdɪˈrektɪd/

بهدایت نفس خود، پیش خودی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of directed.

پیشنهاد کاربران

خود رهبر، خودگردان
وابسته به خود ( و نه دیگران other directed! )
راجع به خود ( مثلاً فکری که راجع به خودمان است، نه دیگران ) ، بیشتر در متونِ روانشناسی و زبانشناسی این معنا را دارد.
متکی به نفس، مستقل
خوداتکایی
خودهادی
مستقل
خودکار
آگاهانه
فرد خودکار
Virtual learning suits the self - motivated and self - directed students.
آموزش راه دور برای دانش آموزان خودکار و دارای انگیزه مناسب است.
This gives learners guidance in their self - directed learning.
...
[مشاهده متن کامل]

این به دانشجویان در یادگیری خودکار خود راهنمایی می دهد.
نکته: برای مناسب بودن می توانید از لغت suit استفاده کنید.

خود فرمان
خود راهبری
خود هدایت شده
خود - هدایتی
در مورد شخصی یعنی مستقل
خود محور، خود هدایت شده
خودخوان
خود - پیش بَرَنده
خود راهبری
خود راهبر
خودگردان
خودراهبر، خودهدایتگر
خود محور
خودجهت یافته، خود هدایت یافته،
خودجهتمندی، خودجهت دهی
خود رهنمود دهنده، خودرهنمود ده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس