unmet

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of met.

جمله های نمونه

1. The demand for more information has remained largely unmet.
[ترجمه بتسابه نجف] دیده نشده، از قلم افتاده، مورد توجه قرار نگرفته
|
[ترجمه گوگل]تقاضا برای اطلاعات بیشتر تا حد زیادی برآورده نشده است
[ترجمه ترگمان]تقاضا برای اطلاعات بیشتر تا حد زیادی برآورده نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Expectations that go unmet often fester and lead to frustration.
[ترجمه گوگل]توقعاتی که برآورده نشده اند، اغلب تباه می شوند و منجر به ناامیدی می شوند
[ترجمه ترگمان]انتظارات که برآورده نمی شوند، اغلب چرکین می شوند و منجر به سرخوردگی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The vendor-minded employee must develop an eye for unmet needs.
[ترجمه گوگل]کارمند فروشنده باید به نیازهای برآورده نشده توجه کند
[ترجمه ترگمان]کارمند دارای ذهن فروشنده باید مراقب نیازهای برآوردهنشده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Local authorities are legally obliged to record unmet needs and disclose details of these.
[ترجمه گوگل]مقامات محلی قانوناً موظف به ثبت نیازهای برآورده نشده و افشای جزئیات آن هستند
[ترجمه ترگمان]مقامات محلی از نظر قانونی موظف به ثبت نیازهای برآوردهنشده و افشای جزئیات این ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Change creates unmet needs by introducing new technological or economic possibilities waiting to be capitalized on.
[ترجمه گوگل]تغییر نیازهای برآورده نشده را با معرفی امکانات جدید تکنولوژیکی یا اقتصادی در انتظار سرمایه گذاری ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]تغییر نیازهای برآوردهنشده را با معرفی امکانات تکنولوژیکی یا اقتصادی جدید در انتظار سرمایه گذاری ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This need routinely goes unmet.
[ترجمه گوگل]این نیاز به طور معمول برآورده نمی شود
[ترجمه ترگمان]این نیاز به طور معمول برآورده نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So where are the unmet needs in and around your own organization?
[ترجمه گوگل]پس نیازهای برآورده نشده در سازمان شما و اطراف آن کجاست؟
[ترجمه ترگمان]پس نیازهای برآورده نشده درون و اطراف سازمان خودتان کجا هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fixares says an unmet publishing schedule led to the omission of some information.
[ترجمه گوگل]فیکسارس می‌گوید یک برنامه زمان‌بندی منتشر نشده منجر به حذف برخی اطلاعات شد
[ترجمه ترگمان]Fixares می گوید که یک برنامه چاپ که برآورده نشده است منجر به حذف برخی اطلاعات شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Change creates unmet needs by creating new interfaces.
[ترجمه گوگل]تغییر با ایجاد رابط های جدید نیازهای برآورده نشده را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]تغییر نیازهای برآوردهنشده را با ایجاد رابط های جدید ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their study also highlights unmet needs similar to those mentioned in other reports.
[ترجمه گوگل]مطالعه آنها همچنین نیازهای برآورده نشده مشابه موارد ذکر شده در گزارش های دیگر را برجسته می کند
[ترجمه ترگمان]مطالعه آن ها نیازهای برآورده نشده مشابه آن هایی که در گزارش ها دیگر ذکر شده اند را برجسته می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. a report on the unmet needs of elderly people.
[ترجمه گوگل]گزارشی از نیازهای برآورده نشده سالمندان
[ترجمه ترگمان]گزارشی درباره نیازهای برآورده نشده افراد مسن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unmet need in pulmonary arterial hypertension management . 1
[ترجمه گوگل]نیاز برآورده نشده در مدیریت فشار خون شریانی ریوی 1
[ترجمه ترگمان]Unmet به مدیریت فشار خون شریانی ریوی نیاز دارند ۱
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The dependency requirements of these packages will be unmet after the install is complete.
[ترجمه گوگل]الزامات وابستگی این بسته ها پس از اتمام نصب برآورده نمی شود
[ترجمه ترگمان]الزامات وابستگی این بسته ها پس از تکمیل نصب اجرا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Gardening? whether backyard or balcony? fills a heretofore unmet need.
[ترجمه گوگل]باغبانی؟ حیاط خلوت یا بالکن؟ نیازی را که تاکنون برآورده نشده است، پر می کند
[ترجمه ترگمان]باغبانی؟ آیا حیاط پشتی یا بالکن؟ یک نیاز unmet را پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They tend to gather on the edges where unmet needs intersect with unexploited capabilities.
[ترجمه گوگل]آنها تمایل دارند در لبه هایی جمع شوند که نیازهای برآورده نشده با قابلیت های بهره برداری نشده تلاقی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل دارند روی لبه ها جمع شوند که نیازهای برآورده نشده با قابلیت های بهره برداری نشده برخورد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not fulfilled satisfactorily

پیشنهاد کاربران

نرسیده؛ نارسیده؛ دست نیافته؛ دست نایافته؛ فراهم نشده؛ فراهم ناشده
تأمین نشده
ناراضی , تحقق نیافته , برآورده نشده
برآورده نشده
Unmet needs
نیازهای برآورده نشده
رفع نشده، برطرف نشده
وصول نشده، بدست نیامده
براورده نشده
بدست نیامده
برآورده نشدن
ناخواسته

بپرس