collecting


1- گردآوری، 2- (انگلیسی) اعانه، (گردآوری) خیرات

جمله های نمونه

1. collecting
1- گردآوری

2. stamp collecting
گردآوری تمبر

3. stamp collecting is a pleasant occupation
گردآوری تمبر پست سرگرمی خوشایندی است.

4. the collecting box was full
صندوق (یا جعبه ی) اعانه پر شده بود.

5. his main pastime is stamp collecting
سرگرمی عمده ی او گردآوری تمبر است.

6. he talked to us about stamp collecting and all that jazz
او درباره ی گرد آوری تمبر و این جور چیزها برایمان صحبت کرد.

7. after retirement, he interested himself in stamp collecting
پس از بازنشستگی خود را با گردآوری تمبر سرگرم کرد.

8. now he has gotten the bug for stamp collecting
حالا دچار خوره ی تمبر جمع کردن شده.

9. he is a teacher and his hobby is stamp- collecting
او معلم است و سرگرمی او تمبر جمع کردن می باشد.

10. They are collecting this material at the points of origin.
[ترجمه گوگل]آنها در حال جمع آوری این مواد در مبدا هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال جمع آوری این مواد در نقاط مبدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Two young girls were collecting firewood.
[ترجمه گوگل]دو دختر جوان مشغول جمع آوری هیزم بودند
[ترجمه ترگمان]دو دختر جوان هیزم جمع می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The research involves collecting data from two random samples.
[ترجمه گوگل]این تحقیق شامل جمع آوری داده ها از دو نمونه تصادفی است
[ترجمه ترگمان]این تحقیق شامل جمع آوری داده ها از دو نمونه تصادفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I go in for stamp collecting and judo.
[ترجمه گوگل]من برای جمع آوری تمبر و جودو می روم
[ترجمه ترگمان] من میرم تمبر جمع کنم و جودو بعدش عوض کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We walked along the beach collecting small crabs in a bucket.
[ترجمه گوگل]ما در امتداد ساحل قدم زدیم و خرچنگ های کوچک را در یک سطل جمع کردیم
[ترجمه ترگمان]در کنار ساحل قدم زدیم و خرچنگ کوچکی در یک سطل جمع کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He's just got a job collecting tolls at the start of the motorway.
[ترجمه گوگل]او تازه کار جمع آوری عوارض در ابتدای بزرگراه دارد
[ترجمه ترگمان]او یک کار جمع آوری عوارض را در آغاز این بزرگراه به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] گردآوری، جمع کننده

انگلیسی به انگلیسی

• taking payments; gathering together from different places
collecting is the hobby of collecting a particular type of thing.
a collecting tin or box is one that is used to collect money for charity.

پیشنهاد کاربران

سر و سامان دادن
گردآوری
جمع آوری
گالری، کُلِکسیون
سرجمع کردن یا جمع کردن
جمع آوری

بپرس