castrate

/ˈkæˌstret//kæˈstreɪt/

معنی: تضعیف کردن، اخته کردن، عقیم کردن
معانی دیگر: تخم ها را کشیدن، بی خایه کردن، از مردی انداختن، (نادر) تخمدان های زن را در آوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: castrates, castrating, castrated
مشتقات: castration (n.), castrator (n.)
(1) تعریف: to remove the sexual organs of, esp. the testicles; geld.
مشابه: fix

(2) تعریف: to remove the potent elements of; emasculate.

جمله های نمونه

1. Then castrate him to render him docile.
[ترجمه گوگل]سپس او را اخته کنید تا او را مطیع کنید
[ترجمه ترگمان]سپس او را تضعیف کند تا او را مطیع و مطیع سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The farmer may castrate the excess bulls, creating steers, or slaughter them.
[ترجمه گوگل]کشاورز ممکن است گاوهای اضافی را اخته کند، گاوها ایجاد کند یا آنها را سلاخی کند
[ترجمه ترگمان]این مزرعه دار ممکن است به گاو نر زیاده روی کند، گاوها را ایجاد کند، یا آن ها را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In many such cases, vets often castrate the apparent aggressor, but this invariably makes matter a lot worse.
[ترجمه گوگل]در بسیاری از این موارد، دامپزشکان غالباً متجاوز ظاهری را اخته می کنند، اما این موضوع همیشه باعث بدتر شدن موضوع می شود
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از این موارد، دامپزشکان غالبا متجاوز از این متجاوز محسوب می شوند، اما این مساله همواره باعث بدتر شدن اوضاع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yet why should you castrate yourself To be rid of them both?
[ترجمه گوگل]اما چرا باید خود را اخته کنید تا از شر هر دو خلاص شوید؟
[ترجمه ترگمان]با این حال، چرا خودت را مجبور می کنی که هر دو را از شر آن ها خلاص کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is no better way on earth to castrate collectivised protest than to have everyone sitting in their bedroom, atomised and alienated, doing things they want to do in private.
[ترجمه گوگل]هیچ راهی روی زمین برای اخته کردن اعتراض جمعی بهتر از این نیست که همه در اتاق خواب خود بنشینند، اتمی و بیگانه شده و کارهایی را که می خواهند در خلوت انجام دهند
[ترجمه ترگمان]هیچ راه بهتری برای اعتراض earth وجود ندارد تا اینکه همه کسانی که در اتاق خوابشان نشسته اند، atomised و alienated، کارهایی را که می خواهند در بخش خصوصی انجام دهند انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To castrate ( a horse, for example ).
[ترجمه گوگل]اخته کردن (مثلاً یک اسب)
[ترجمه ترگمان]برای مثال (به عنوان مثال یک اسب)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I am a proactive eunuch, I castrate myself even before the surgeon raises his scalpel.
[ترجمه گوگل]من یک خواجه فعال هستم، حتی قبل از اینکه جراح چاقوی جراحی خود را بلند کند، خودم را اخته می کنم
[ترجمه ترگمان]من یک کاردار ارشد هستم، و حتی قبل از اینکه جراحی چاقوی جراحی رو بالا ببره خودم رو آخته می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Please castrate me, I can be healthier like this.
[ترجمه گوگل]لطفا مرا اخته کنید، من می توانم اینطور سالم تر باشم
[ترجمه ترگمان]، لطفا منو تضعیف کنین من می تونم اینطوری سالم تر باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mrs. White doesn't know how to castrate the cattle.
[ترجمه گوگل]خانم وایت نمی داند چگونه گاوها را اخته کند
[ترجمه ترگمان]خانم وایت نمی داند چطور گاوها را تضعیف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Step no. it is the best to castrate a bull to start when it's a calf.
[ترجمه گوگل]مرحله شماره بهترین کار اخته کردن یک گاو نر برای شروع زمانی است که گاو گوساله است
[ترجمه ترگمان] قدم سوم، نه بهترین راه اینه که یک گاو را تضعیف کنیم وقتی که یک گوساله باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Castrate: To remove the testicles of a male; geld or emasculate.
[ترجمه گوگل]اخته کردن: برای برداشتن بیضه های مرد; ژل یا ضایع کردن
[ترجمه ترگمان]برای اینکه بیضه نر و یا emasculate را از خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Do I castrate anyone important.
[ترجمه گوگل]آیا من شخص مهمی را اخته می کنم؟
[ترجمه ترگمان]من کسی رو آخته می کنم که مهم باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the ancient world, it was probably rare to castrate a dog or cat.
[ترجمه گوگل]در دنیای باستان، اخته کردن سگ یا گربه احتمالاً نادر بود
[ترجمه ترگمان]در دنیای باستان، احتمالا برای castrate یک سگ یا گربه نادر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tesco manager Bernard Andrews handed over £5000 to the men who threatened to castrate his teenage sons.
[ترجمه گوگل]برنارد اندروز، مدیر تسکو، 5000 پوند را به مردانی که پسران نوجوان او را تهدید به اخته کردن کردند، سپرد
[ترجمه ترگمان]مدیر تسکو، برنارد اندروز، ۵۰۰۰ پوند را به مردانی که تهدید می کردند پسران نوجوان خود را محکوم می کنند، تحویل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تضعیف کردن (فعل)
attenuate, weaken, castrate, debilitate, demoralize, unbrace

اخته کردن (فعل)
neuter, castrate, caponize, emasculate, geld, mutilate

عقیم کردن (فعل)
frustrate, castrate, mock, spay, sterilize, narrow down

انگلیسی به انگلیسی

• emasculate, sterilize, remove the male glands
when a male animal is castrated, its testicles are removed.

پیشنهاد کاربران

خصی کردن. [ خ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برآوردن خایه های حیوانی یا انسانی و جز آن تا حالت نر بودن بشود. خواجه کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : بازرگانان ، فرزندان ایشان را بدزدند و بیاورند و آنجا خصی کنند و بمصر او را هزار چوب آرند و بفروشند. ( حدود العالم ) . امیر گفت : بزنند و خصی کرد اگر بمیرد و قصاص کرده باشند. ( تاریخ بیهقی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

گرنه بهرنسل بودی ای وصی
آدم از ننگش بکردی خود خصی.
مولوی.

to remove the testicles of a male animal or human
عقیم/ اخته کردن یک مرد یا حیوان نر
Compare
spay
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/castrate?q=castrating
خواجهیدن/خواجِهاندن.
عقیم کردن
اَختِهیدَن = اخته شدن.
اَختِهاندَن = اخته کردن.

بپرس