blow up

/ˈbloʊˈəp//bləʊʌp/

معنی: عصبانی کردن، ترکاندن، منفجر کردن
معانی دیگر: لو دادن، (تخلف کسی را) گزارش دادن، 1- باد کردن، نفخ کردن، پف دار شدن 2- ترکیدن، منفجر شدن، پکیدن 3- (در مورد توفان و غیره) شدیدتر شدن، فرارسیدن 4- (عکس و غیره را) بزرگ کردن 5- غلو کردن، (رویدادی را) بزرگ کردن 6- از جا در رفتن، بدخلق شدن، انفجار، عکس بزرگ شده، رجوع شود به:، انفجار، ترکش

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to destroy or be destroyed through an explosion.
مترادف: explode
مشابه: destroy

(2) تعریف: to inflate.
مترادف: inflate
مشابه: balloon

(3) تعریف: to enlarge, as a photograph.
مترادف: enlarge, magnify
مشابه: amplify, expand

(4) تعریف: to exaggerate, as a story.
مترادف: exaggerate, inflate, overstate
مشابه: embroider, magnify

(5) تعریف: (informal) to lose one's temper.
مترادف: explode, flare up
مشابه: burst, fly off the handle
اسم ( noun )
(1) تعریف: an explosion.
مشابه: burst, explosion

(2) تعریف: a violent outburst of temper or argument.
مشابه: explosion

(3) تعریف: an enlargement, as of a photograph.
متضاد: miniature

جمله های نمونه

1. They used five tons of dynamite to blow up the rock.
[ترجمه گوگل]آنها از پنج تن دینامیت برای منفجر کردن سنگ استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]اونا از پنج تن دینامیت استفاده کردن تا سنگ رو منفجر کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They threatened to blow up the plane if their demands were not met.
[ترجمه گوگل]آنها تهدید کردند که اگر خواسته هایشان برآورده نشود هواپیما را منفجر خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها تهدید کردند که اگر خواسته هایشان برآورده نشود، هواپیما را منفجر خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Can you help me blow up these balloons?
[ترجمه نا شناس] آیا می توانید به من کمک کنید تا این بادکنک ها را باد کنم؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانید به من کمک کنید تا این بادکنک ها را منفجر کنم؟
[ترجمه ترگمان]میتونی کم کم کنی این بادکنک ها رو منفجر کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Would you help me blow up these balloons?
[ترجمه ارشک انبوهی] آیا به من کمک میکنید تا این بادکنک ها را باد کنم؟
|
[ترجمه گوگل]آیا به من کمک می کنید این بالن ها را منفجر کنم؟
[ترجمه ترگمان]میشه کم کم کنی این بادکنک ها رو منفجر کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The army used precision - guided munitions to blow up enemy targets.
[ترجمه گوگل]ارتش از مهمات دقیق هدایت شونده برای منفجر کردن اهداف دشمن استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]ارتش از مهمات precision برای منفجر کردن اهداف دشمن استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Be sure to blow up the tyres before you drive off.
[ترجمه گوگل]قبل از حرکت حتما لاستیک ها را باد کنید
[ترجمه ترگمان]حتما قبل از حرکت، لاستیک ها را منفجر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The terrorists are threatening to blow up the hijacked airliner.
[ترجمه گوگل]تروریست ها هواپیمای ربوده شده را تهدید به منفجر کردن می کنند
[ترجمه ترگمان]تروریست ها تهدید کرده اند که هواپیمای ربوده شده را منفجر خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You need to blow up the tyres on your bike.
[ترجمه محمد] شما باید چرخ های دوچرخهء خود را باد کنید.
|
[ترجمه گوگل]شما باید لاستیک های دوچرخه خود را منفجر کنید
[ترجمه ترگمان]باید لاستیک ها را با دوچرخه منفجر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Can you blow up this balloon ?
[ترجمه mike] میتونی این بادکنک رو باد کنی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این بالون را منفجر کنید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی بالون رو منفجر کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They used plastic explosive to blow up the bridge.
[ترجمه گوگل]آنها از مواد منفجره پلاستیکی برای منفجر کردن پل استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از مواد منفجره پلاستیکی برای منفجر کردن پل استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Rebels attempted to blow up the bridge.
[ترجمه گوگل]شورشیان تلاش کردند پل را منفجر کنند
[ترجمه ترگمان]شورشی سعی کرد پل را منفجر کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It may well blow up a storm tonight.
[ترجمه گوگل]ممکن است امشب طوفانی به پا کند
[ترجمه ترگمان] امشب ممکنه یه طوفان رو منفجر کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We'll soon blow up his plan.
[ترجمه گوگل]ما به زودی نقشه او را منفجر خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]به زودی نقشه اش را منفجر خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You'll have to blow up the fire to make it burn.
[ترجمه ندوشن] باید آتش رو باد بزنید تا بسوزد
|
[ترجمه گوگل]باید آتش را منفجر کنید تا بسوزد
[ترجمه ترگمان]باید آتش رو منفجر کنی تا اون بسوزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These saboteurs threatened to blow up the factory if their demands were not met.
[ترجمه گوگل]این خرابکاران تهدید کردند که در صورت برآورده نشدن خواسته هایشان، کارخانه را منفجر خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]این خرابکاران تهدید کردند که اگر خواسته هایشان برآورده نشود، این کارخانه را منفجر خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He and Cohen appeared headed for a major blowup.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او و کوهن برای یک انفجار بزرگ پیش می روند
[ترجمه ترگمان]او و کوهن به رهبری یک blowup بزرگ ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The blowup showed a scar on the attacker's cheek.
[ترجمه گوگل]انفجار یک زخم روی گونه مهاجم نشان داد
[ترجمه ترگمان]blowup اثر زخم روی گونه مهاجم را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Do a blow-up of this corner of the negative.
[ترجمه گوگل]این گوشه از نگاتیو را یک ضربه بزنید
[ترجمه ترگمان] از این گوشه منفی ضربه بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The tensions between them ended in a big blow-up.
[ترجمه گوگل]تنش بین آنها به یک انفجار بزرگ ختم شد
[ترجمه ترگمان]تنش بین این دو در یک ضربه بزرگ به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Can you do me a blow-up of his face?
[ترجمه گوگل]می تونی صورتش رو منفجر کنی؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه ضربه به صورت من بزنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. That's enough to fill a small blow-up swimming pool in a couple of minutes.
[ترجمه گوگل]این برای پر کردن یک استخر شنای کوچک در چند دقیقه کافی است
[ترجمه ترگمان]برای پر کردن یک استخر کوچک در عرض چند دقیقه کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. But a day after the blow-up, the committee assigned to seek a compromise won a three-month reprieve.
[ترجمه گوگل]اما یک روز پس از انفجار، کمیته ای که برای دستیابی به سازش تعیین شده بود، یک مهلت سه ماهه برنده شد
[ترجمه ترگمان]اما یک روز پس از انفجار، کمیته مامور شد تا به دنبال سازش سه ماه به تعویق بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. It was a job of the utmost precision, and even a large-scale blow-up might not reveal that it was not genuine.
[ترجمه گوگل]این کار با نهایت دقت بود، و حتی یک انفجار در مقیاس بزرگ ممکن است نشان دهد که واقعی نیست
[ترجمه ترگمان]این کار بسیار دقیق بود و حتی یک ضربه بزرگ هم ممکن بود فاش نکند که واقعی نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Walls are covered with grainy blow-ups of sleek-jawed Latin athletes.
[ترجمه گوگل]دیوارها با ضربه های دانه دار ورزشکاران لاتین با آرواره های براق پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان]دیوارها با ضربات شدیدی از ورزش کاران لاتینی آرواره دار پوشیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Few of us are comfortable with confrontations because they frequently lead to full-fledged blow-ups.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از ما با رویارویی راحت هستیم زیرا اغلب منجر به انفجارهای تمام عیار می شود
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از ما با confrontations راحت هستیم چون اغلب منجر به blow تمام عیار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. I think it's a blow-up thing - you know, like a rubber ring you go swimming with.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم این یک چیز دمنده است - می‌دانی، مثل یک حلقه لاستیکی که با آن شنا می‌کنی
[ترجمه ترگمان]مثل یک حلقه پلاستیکی که با شنا میری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. It is possible to find safe harbor but nearly impossible to do so without a few blow-ups.
[ترجمه گوگل]یافتن بندر امن ممکن است، اما بدون چند انفجار تقریبا غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن بندرگاه امن ممکن است اما انجام این کار بدون چند ضربه کاری ممکن است تقریبا غیر ممکن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Kirov had used his services before, to produce false papers, touch up prints or produce blow-ups from microfilm.
[ترجمه گوگل]کیروف قبلاً از خدمات خود استفاده کرده بود، برای تولید کاغذهای دروغین، چاپ چاپ یا تولید دمیدن از میکروفیلم
[ترجمه ترگمان]Kirov قبلا از خدمات خود برای تولید کاغذهای جعلی، دست زدن به چاپ یا تولید blow از microfilm استفاده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Chapter four, Blowup of solution of semilinear wave equation differential speeds.
[ترجمه گوگل]فصل چهارم، دمیدن حل معادلات موج نیمه خطی سرعت دیفرانسیل
[ترجمه ترگمان]فصل چهارم، Blowup از معادلات دیفرانسیل گیری معادله موج semilinear
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عصبانی کردن (فعل)
fluster, annoy, flurry, funk, irritate, enrage, blow up, madden, unnerve, steam up

ترکاندن (فعل)
blast, blow up, chap, pop

منفجر کردن (فعل)
burst, blow up, puff, dynamite

تخصصی

[سینما] آگراندیسمان - بزرگ سازی
[عمران و معماری] شکم دادن - شکم دادگی
[کامپیوتر] انفجاری ؛ تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر ؛ توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواجه شدن با شرایطی از داده که نمی تواند آن را بکار گیرد.
[برق و الکترونیک] ترکیدن، باد کردن

انگلیسی به انگلیسی

• fill with air (e.g. a ballon); enlarge; exaggerate; lose one's temper; cause something to explode; explode
a blow-up is an enlargement of a photograph or picture.
burst of anger; explosion; photographic enlargement

پیشنهاد کاربران

به باد فنا دادن
Ali
از کوره در رفتن ، به شدت عصبانی شدن
باد با طوفان یا شرایط آب و هوایی تشدید شدن
باد کردن ( بادکنک و. . . )
نفخ کردن معده
منفجر شدن ، منفجر کردن
بزرگ کردن عکس
دوتا معنی کاربردی
باد کردن ( بادکنک )
منفجر کردن
1. پر کردن با یا مانند با هوا یا گاز
2. ترکیدن یا منفجر شدن
3. برخاستن و شدیدتر شدن، مانند طوفان
4. بزرگ کردن ( یک عکس )
5 - اغراق کردن ( حادثه، شایعه و. . . )
6. غیر رسمی
از دست دادن خوی یا وقار
phrasal verb of blow
1. explode
◀️ "the car blew up as soon as it hit the wall"
Similar :
explode / detonate / go off / be set off / ignite / erupt
burst apart / shatter / go bang / go boom
...
[مشاهده متن کامل]

2. lose one's temper
◀️"Mum had blown up at Dad with more than her usual vehemence"
◀️ Blow up the trash : اون آشغالو ( خطاب به فرد ) منفجر کن ( با بمب )

The local press blow it up
روزنامه های محلی آن را بزرگ کردن، غلو کردند.
گند زدن
You just blow up my case
از هم پاشیدن
خشم شدید
منفجر کردن
اغراق کردن
خاموش کردن با فوت
ناگهان بسیار عصبانی شدن . !
رویدادی رو غلو کردن و بزرگ کردن.
بینهایت شدن
در فیزیک مثلا blow up potential
یعنی بینهایت شدن پتانسیل
برای پیشرفت در کاری میشه:
ترکوندن
سروصدا بپا کردن
درخشیدن
جزء به جزء کردن، تجزیه کردن
1_بادکردن
Can you blow up this ballon?
2 - از کوره در رفتن _عصبانی شدن از دست کسی
My father always blows up at me whenever i come home late.
3 - بزرگ کردن عکس یا تصویر
۴_بزرگ شدن یا شدید شدن یک دعوا یا بحث
۵_منفجر کردن
غلو کردن حادثه یا اتفاقی ( در اخبار و تبلیغات این عمل خیلی انجام می شود )
Newspapers blew up the story.
ترکیدن - ترکاندن - منفجر کردن / از کوره در رفتن
Let's talk about carlos the man is seriously blowing up on youtube and just months of him playing gta v games with other popular youtubers
چیزی را با عصبانیت به روی کسی آوردن،
حقیقتی را به صورت کسی کوبیدن
ناگهان عصبانی شدن؛
Became very angry.
_He blows up when his children argue whith him.
منفجر کردن_ باد کردن
( عکس/تصویر ) بزرگ شده
عصبانی شدن
منفجر شدن
Blow up=zome in بزرگ کردن عکس
عصبانی کردن
become very angry
مشکل
باد کردن
از کوره در رفتن، از عصبانیت منفجر شدن
عصبانی کردن
. he blow up when his children argue with him

تغییر دادن
منفجر کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس