renew

/rəˈnuː//rɪˈnjuː/

معنی: تکرار کردن، تجدید کردن، نو کردن، بازنو کردن
معانی دیگر: از سرگرفتن، بازآغازیدن، تازه کردن، احیا کردن، (دوباره) پر کردن، فراهم کردن، عوض کردن، درازاندن، دوباره برقرار کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: renews, renewing, renewed
(1) تعریف: to restore to original or near-original condition.
مترادف: recondition, rehabilitate, restore
متضاد: deplete, wear out
مشابه: fix, refill, refresh, refurbish, regenerate, renovate, repair, replenish

- The polish will renew the wood.
[ترجمه ai] صیقل دادن، چوب رو احیا میکنه ( نو میشه )
|
[ترجمه گوگل] پولیش چوب را تجدید می کند
[ترجمه ترگمان] لهستان بیشه را نوسازی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to start again; resume.
مترادف: pick up, resume
مشابه: recommence

- We will renew our efforts.
[ترجمه گوگل] ما تلاش خود را تجدید خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان] ما تلاش های خود را تجدید خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to revive or regain (strength or spirits).
مترادف: refresh, rejuvenate, revitalize, revive
مشابه: regenerate, rehabilitate, resuscitate

- The vacation renewed her spirits.
[ترجمه گوگل] تعطیلات روحیه او را تازه کرد
[ترجمه ترگمان] تعطیلات روحیه خود را تجدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to extend for an additional period.
مترادف: extend, re-sign
مشابه: continue, maintain, prolong, recommit, repeat, retain

- The two nations renewed their trade agreement.
[ترجمه گوگل] دو کشور توافقنامه تجاری خود را تمدید کردند
[ترجمه ترگمان] دو ملت توافق تجاری خود را ازسر گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I have to renew my magazine subscription.
[ترجمه گوگل] باید اشتراک مجله ام را تمدید کنم
[ترجمه ترگمان] من باید اشتراک مجله خود را تجدید کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: renewable (adj.), renewably (adv.), renewability (n.), renewer (n.)
(1) تعریف: to make a fresh start; begin again.
مترادف: pick up, resume
مشابه: resurrect

(2) تعریف: to extend a lease, contract, or other agreement.

جمله های نمونه

1. to renew one's subscription
آبونمان خود را تجدید کردن

2. to renew water in a tank
مخزن را دوباره پراز آب کردن

3. to renew worn tires
تایرهای فرسوده را عوض کردن

4. parvin was unwilling to rise and renew her hike
پروین تمایلی به برخاستن و از سر گرفتن پیاده روی خود نداشت.

5. Quarrels of lovers but renew their love.
[ترجمه گوگل]دعوای عاشقان اما عشقشان را تازه کن
[ترجمه ترگمان]عشق عاشقان، اما عشق خود را تجدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We went to renew our monthly season ticket.
[ترجمه گوگل]رفتیم بلیط فصلی ماهانه مان را تمدید کنیم
[ترجمه ترگمان]ما رفتیم تا بلیط فصل ماهیانه خود را تجدید کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I need to renew my passport this year.
[ترجمه مارال] من نیاز دارم که امسال گذر نامه خود را تمدید کنم.
|
[ترجمه گوگل]امسال باید پاسپورتم را تمدید کنم
[ترجمه ترگمان]من باید امسال گذرنامه خود را تجدید کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We have to renew our efforts to attract young players.
[ترجمه گوگل]ما باید تلاش خود را برای جذب بازیکنان جوان تجدید کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید تلاش های خود برای جذب بازیکنان جوان را تجدید نماییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our bones normally renew themselves constantly.
[ترجمه گوگل]استخوان های ما به طور معمول خود را به طور مداوم تجدید می کنند
[ترجمه ترگمان]معمولا استخوان های ما دائما خودشان را تجدید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Remind me to renew the driver's license. It will lapse next month.
[ترجمه گوگل]به من یادآوری کن که گواهینامه رانندگی را تمدید کنم ماه آینده منقضی می شود
[ترجمه ترگمان]یادم بنداز گواهی نامه رانندگی رو تمدید کنم ماه بعد کار می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My youth is gone and can never renew.
[ترجمه Daniel] جوانی من تمام شد و دیگر بر نمیگردد یا باز نخواهم یافت
|
[ترجمه گوگل]جوانی من رفته است و هرگز نمی توانم تجدید شود
[ترجمه ترگمان]جوان من رفته است و دیگر نمی تواند تجدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The landlord refused to renew his lease .
[ترجمه گوگل]صاحبخانه از تمدید اجاره نامه خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]کاروانسرا دار از تمدید his امتناع ورزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It will be a pleasure to renew our friendship.
[ترجمه گوگل]تجدید دوستی ما باعث خوشحالی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این باعث خوشحالی است که دوستی ما را تجدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's impossible to renew one's youth.
[ترجمه گوگل]تجدید جوانی غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]باز کردن جوانی غیرممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They are going to renew their contract.
[ترجمه گوگل]آنها قرار است قرارداد خود را تمدید کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها قرار است قرارداد خود را تجدید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکرار کردن (فعل)
reiterate, repeat, replicate, reduplicate, rehearse, frequent, iterate, ingeminate, renew

تجدید کردن (فعل)
furbish, renew, redintegrate, renovate, re-edify

نو کردن (فعل)
renew, renovate

بازنو کردن (فعل)
renew

انگلیسی به انگلیسی

• restore to good condition; restart, resume; refresh, revive; extend for an additional period of time; be restored to good condition; be extended for an additional period of time
if you renew an activity or relationship, you begin it again.
when you renew something such as a licence or a contract, you extend the period of time for which it is valid.
if something that has been destroyed or lost is renewed, it comes again or is replaced.
see also renewed.

پیشنهاد کاربران

تجدید قوا
تازه کردن
بازآفرینی
از نو برنامه ریزی کردن
renew ( verb ) = revive ( verb )
به معناهای: احیا کردن، زنده کردن، سر حال آوردن، از نو شکوفا کردن، دوباره به کار گرفتن، دوباره رونق دادن، دوباره توسعه دادن، دوباره رواج دادن
احیا کردن نو کردن
احیا کردن
تمدید ( قرارداد )
Renew an agreement = تمدید توافق نامه
تمدید کردن

بپرس