degradation

/ˌdeɡrəˈdeɪʃn̩//ˌdeɡrəˈdeɪʃn̩/

معنی: تنزل، پستی، تنزل رتبه
معانی دیگر: تنزل (رتبه یا شان یا وضع)، فروزینگی، فروداشت، خواری، خفت، دونی، فساد، ضلالت، گمراهی، دژخویی، (زمین شناسی) فروسایی، فروسایش، نهشت بری (کم شدن بلندی زمین در اثر فرسایش)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of degrading, or the condition of being degraded.
متضاد: advancement, elevation, exaltation

- Marriage to this man, an actor, brought about her degradation in the eyes of her aristocratic family.
[ترجمه مهدی ملکی] ازدواج با یک مرد هنرپیشه او را از چشم خانواده انداخت
|
[ترجمه گوگل] ازدواج با این مرد که یک هنرپیشه بود باعث انحطاط او در نزد خانواده اشرافی اش شد
[ترجمه ترگمان] ازدواج با این مرد، بازیگری که در چشمان خانواده اشرافی خود تنزل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in geology, the wearing away of land surfaces by erosion.
مشابه: rot

جمله های نمونه

1. the bestiality and degradation of war
ددخویی و پستی ناشی از جنگ

2. gambling led to his degradation
قمار موجب گمراهی او شد.

3. bribery eventually caused that employee's degradation
رشوه خواری بالاخره موجب تنزل مقام آن کارمند شد.

4. Gambling is always coupled with degradation.
[ترجمه گوگل]قمار همیشه با تنزل همراه است
[ترجمه ترگمان]قماربازی همواره با خفت توام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Being sent to prison was the final degradation.
[ترجمه گوگل]فرستادن به زندان آخرین تحقیر بود
[ترجمه ترگمان]چون به زندان محکوم شدند، آخرین خفت و خواری محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Whatever the degradation, the human spirit can be indestructible.
[ترجمه ...] چیز ههای ساده هم حتی میتوانند روح انسان را خراب کنند
|
[ترجمه گوگل]انحطاط هر چه باشد، روح انسان می تواند نابود نشدنی باشد
[ترجمه ترگمان]هر چه پست باشد، روح انسان از آن فنا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I feel this signals the degradation of American culture.
[ترجمه گوگل]من احساس می‌کنم این نشانه‌ای از تنزل فرهنگ آمریکایی است
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که این نشانه تجزیه و تحلیل فرهنگ آمریکایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Vallejo told the intimate story of the degradation that Royce had deplored only from the outside.
[ترجمه گوگل]والخو داستان صمیمی انحطاطی را که رویس فقط از بیرون ابراز تاسف کرده بود، گفت
[ترجمه ترگمان]vallejo داستان intimate را که رویس تنها از بیرون از آن شرمنده بود، تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The next major phase of land degradation came after the abolition of slavery in 1838 and the rise of peasant agriculture.
[ترجمه گوگل]مرحله عمده بعدی تخریب زمین پس از لغو برده داری در سال 1838 و ظهور کشاورزی دهقانی رخ داد
[ترجمه ترگمان]دومین مرحله تجزیه زمین پس از لغو برده داری در ۱۸۳۸ و افزایش کشاورزی روستایی صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Compounding scarcity is the growing problem of water degradation caused by saltwater intrusions, chemical pollutants, and human sewage.
[ترجمه گوگل]کمبود مرکب مشکل فزاینده تخریب آب ناشی از نفوذ آب شور، آلاینده های شیمیایی و فاضلاب انسانی است
[ترجمه ترگمان]کمیابی Compounding مشکل رو به رشد نابودی آب است که ناشی از نفوذ آب شور، آلاینده های شیمیایی و فاضلاب انسانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The simple association of degradation and aggradation of beaches with wave type needs some modification.
[ترجمه گوگل]ارتباط ساده تخریب و تراکم سواحل با نوع موج نیاز به اصلاح دارد
[ترجمه ترگمان]ارتباط ساده تجزیه و تحلیل سواحل با نوع موج نیاز به اصلاح دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These include global inequality, human-rights abuses and environmental degradation.
[ترجمه گوگل]اینها شامل نابرابری جهانی، نقض حقوق بشر و تخریب محیط زیست است
[ترجمه ترگمان]این ها شامل نابرابری جهانی، نقض حقوق بشر و تخریب محیط زیست می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Environmental degradation is a genuine case of passing the muck.
[ترجمه گوگل]تخریب محیط زیست یک مورد واقعی از عبور از لجن است
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل محیطی یک مورد واقعی برای عبور از گل ولای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What path of audio-visual degradation are you happily leading me down this time?
[ترجمه گوگل]این بار با خوشحالی مرا به سمت پایین هدایت می کنید؟
[ترجمه ترگمان]چه مسیری از تخریب بصری - بصری در این زمان مرا به سمت پایین هدایت می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنزل (اسم)
abatement, degradation, decay, depreciation, depression, decadence, setback

پستی (اسم)
poverty, abjection, degradation, baseness, meanness, inferiority, debasement, dishonor, turpitude, ignobility, villainy, lowness, humility, lousiness, vulgarism, vulgarity

تنزل رتبه (اسم)
degradation, demotion

تخصصی

[علوم دامی] تفکیک - تجزیه - تنزل رتبه
[شیمی] تخریب
[سینما] فرسایش
[عمران و معماری] نزول کیفیت - از بین رفتن - فروسایی - تلاش و فروریختگی - فروسایش
[کامپیوتر] تنزل
[برق و الکترونیک] تنزل یافتن
[صنایع غذایی] تجزیه تدریجی : به فساد شیمیایی ناشی از تجزیه گویند
[زمین شناسی] فروسایی فرآیندی که تمایل دارد سطح زمین را سایش دهد معمولا به یک رودخانه اطلاق می شود و متضمن عمیق کردن دره رودخانه بوسیله رودخانه موردنظر است
[نساجی] تخریب - پوسیدگی منسوج در اثر عوامل رنگرزی و سفیدگری و تکمیل و سایر عملیات شیمیایی - افت کیفی
[خاک شناسی] تخریب
[پلیمر] تخریب، افت کیفی، از هم پاشیدگی
[آب و خاک] افت، تخریب، قهقرائی، 'پایین رفتن ترازبستر

انگلیسی به انگلیسی

• humiliation, dishonor, disgrace; reduction (in size, amount, etc.); breaking down (chemistry)
degradation is a state of poverty and dirt.

پیشنهاد کاربران

ناچیز انگاری، پست شماری
degradation ( n )
/ˌdeɡ. rəˈdeɪ. ʃən/
degradable ( adj )
/dɪˈɡreɪ. də. bəl/
degrade ( v )
/dɪˈɡreɪd/
biodegradable ( adj )
/ˌbaɪ. oʊ. dɪˈɡreɪ. də. bəl
biodegrade ( v )
/ˌbaɪ. oʊ. dɪˈɡreɪd/
افت، کاهش
حالت بد یا حالت ناجوری که برای چیزی اتفاق می افتد
یا به عبارتی معنیش میشه: انحطاط - به پستی گراییدن
poverty brings with it degradation
فقر با خودش انحطاط میاره
قهقرا، تنزل
از هم پاشیدگی
فرومایگی - پستی - تحقیر
تنزل کاهش
فروکاهی ، فروکاهش
انحطاط
تخریب ، آسیب
degradation ( خوردگی )
واژه مصوب: تخریب 1
تعریف: تغییر زیان آور در خواص فیزیکی و شیمیایی مادۀ غیرفلزی
تنزل مقام
[زمین شناسی]
پایین رَفتگیِ فرسایشی ، پایین آمدگی فرسایشی
فرورفتگی فرسایشی
تخریب، تجزیه ( شیمی )
فرسایش ( مثلا در مورد خاک )
تنزل رتبه ( در مورد انسان )

خواری . خفت
( حسِ )
حقارت - تحقیر
خفت و خواری
پستی - ذلّت
( هوش مصنوعی ) ( پردازش تصویر )
کاهشِ کیفیتِ تصویر - تنزل کیفیت تصویر
Degrade: تحقیر کردن - خوار و خفیف کردن - خورد کردن - تجزیه کردن ( شیمی ) - از دست رفتن - رو به زوال رفتن
Degradation : تحقیر - آبروریزی - تخریب - افت - تجزیه ( شیمی ) - تنزل - زوال - از دست روی
( Personality degradation ( destruction : تخریب شخصیتی - له کردن یه فرد مثلا از لحاظ جایگاه اجتماعی
...
[مشاهده متن کامل]

( Personality Assassination ( Terror : ترور شخصیتی

خفت و خواری
a life of poverty and degradation
تخریب شده، بدتر شده، خراب شده
{مهندسی برق} کاهش
نرخ کاهش degradation rate
آسیب
فروکاست
اضمحلال
فاسد شدن
تخریب
[مهندسی آب] رسوب زدایی، کف کنی
فرسایش. فروپایگی. خرابی. فروسایی. از بین رفتن .
در معماری و مرمت بنا
[مهندسی مکانیک و مواد] افت خواص
زوال
تجزیه
استهلاک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس