be bound to

پیشنهاد کاربران

Be bound to or be bound for are used to express an unavoidable action. Be bound to is followed by a verb, be bound for by a noun.
When you're driving recklessly, an accident is bound to happen ✅ هنگامی که با بی دقتی رانندگی می کنید، یک حادثه بی برو برگرد اتفاق می افتد.
...
[مشاهده متن کامل]

🔻 Given his track record, he's bound to succeed. ✅ با توجه به سابقه او، قطع به یقین موفق میشود

میبایست
مجبور بودن، ناگزیر بودن
In the absence of a training dataset, the algorithm is bound to learn from its experience
در صورت فقدان مجموعه داده های آموزشی، الگوریتم ناگزیر به یادگیری از تجربیات خودش است.
قریب به یقین ، به احتمال خیلی زیاد
مثال
I broke down dad's car
?what do you think dad will say about it
he is boud to be angry.
من ماشین پدر رو خراب کردم. به نظرت پدر در این باره چی میگه؟قریب به یقین عصبانی میشه

به احتمال زیاد، به احتمال قوی، مقرر است که،
1. Be bound to do something: محتمله که انجام بشه/ بده
مثال: If you wear his jacket, he's bound to find out
اگر ژاکتشو بپوشی، احتمال قوی میفهمه
2. Be bound to be: بایدم اینجور باشه
مثال:
A: It's too cold
B: it's bound to be! The hitter has turned off

بپرس