misfit

/ˈmɪsˌfɪt//ˈmɪsfɪt/

معنی: ناجور، غیر متجانس با محیط
معانی دیگر: (آدم) نامتجانس، وصله ی ناجور، ناتو، بی سلوک، غیرقابل معاشرت، نامناسب برای شغل خود، نابرازنده (به ویژه جامه ای که به پوشنده نمی آید)، بدجفت کردن، وصله ی ناجور زدن، ناجور کردن یا شدن، نخاله

جمله های نمونه

1. I was a bit of a social misfit at college because I didn't like going out in the evenings.
[ترجمه گوگل]من در کالج کمی ناسازگار اجتماعی بودم، زیرا دوست نداشتم عصرها بیرون بروم
[ترجمه ترگمان]من به خاطر این که شب ها از بیرون رفتن خوشم نمی اومد، من یه bit
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He always feel a bit of a misfit in the business world.
[ترجمه گوگل]او همیشه در دنیای تجارت کمی احساس ناسازگاری می کند
[ترجمه ترگمان]او همیشه کمی ناجور در دنیای کسب وکار احساس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He always felt a bit of a misfit in the business world.
[ترجمه گوگل]او همیشه در دنیای تجارت کمی احساس ناسازگاری می کرد
[ترجمه ترگمان]او همیشه کمی ناجور در دنیای کسب وکار احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was very conscious of being a misfit at school.
[ترجمه گوگل]من خیلی آگاه بودم که در مدرسه نامناسب هستم
[ترجمه ترگمان]من کاملا هوشیار بودم که یه مریض تو مدرسه باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. However, as they say, once a misfit, always a misfit!
[ترجمه گوگل]با این حال، همانطور که می گویند، یک بار نامناسب، همیشه نامناسب!
[ترجمه ترگمان]با این حال، همانطور که آن ها می گویند، یک فرد ناجور، همیشه ناجور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The trousers misfit her.
[ترجمه گوگل]شلوار براش مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]شلوارش از تنش جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ostensibly a social misfit, he is most at home with his new books, old records and middle-aged pet Labrador.
[ترجمه گوگل]او که ظاهراً اجتماعی نامناسب است، با کتاب‌های جدید، رکوردهای قدیمی و لابرادور حیوان خانگی میانسالش بیشتر در خانه است
[ترجمه ترگمان]او که از نظر اجتماعی متفاوت است، در خانه با کتاب های جدیدش، سوابق قدیمی و لابرادور (aged pet)مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was conscious of being a misfit, and that was a great understatement.
[ترجمه گوگل]او آگاه بود که نامناسب است، و این یک دست کم گرفتن بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]او می دانست که او با عقل جور در می اید، و این به حد کافی دست کم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I was a social misfit at school.
[ترجمه گوگل]من در مدرسه یک نامناسب اجتماعی بودم
[ترجمه ترگمان]من یه misfit تو مدرسه بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What did the misfit of science do now?
[ترجمه گوگل]حال ناهماهنگی علم چه کرد؟
[ترجمه ترگمان]the علمی دیگه چی کار کرده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their misfit coats were heavy with melted snow and turned up at the collars.
[ترجمه گوگل]کتهای نامناسب آنها با برف آب شده سنگین شده بود و به سمت یقه چرخیده بود
[ترجمه ترگمان]coats با برف آب شده از برف آب شده بودند و به یقه ها نگاه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the case of considering the misfit dislocation, relaxed lattice mismatch, the radius of curvature and density of misfit dislocation were calculated.
[ترجمه گوگل]در صورت در نظر گرفتن نابجایی ناهماهنگی، عدم تطابق شبکه شل، شعاع انحنا و چگالی نابجایی نامتناسب محاسبه شد
[ترجمه ترگمان]در مورد در نظر گرفتن جابجایی ناجور، عدم انطباق شبکه، شعاع انحنای و چگالی نابجایی ناجور محاسبه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I didn't really know anyone at the party, so I felt a bit of a misfit.
[ترجمه گوگل]من واقعاً کسی را در مهمانی نمی‌شناختم، بنابراین کمی احساس ناهماهنگی می‌کردم
[ترجمه ترگمان]من واقعا کسی رو توی مهمونی نمی شناختم واسه همین یه کم گیج شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have been made to feel a social and psychological misfit for not wanting children.
[ترجمه گوگل]من به خاطر بچه نخواستن احساس ناسازگاری اجتماعی و روانی دارم
[ترجمه ترگمان]من ایجاد یک فرد اجتماعی و روانی برای عدم تمایل کودکان کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hall gives a funny and moving account of the misfit schoolchild latching on to the new arrival.
[ترجمه گوگل]هال گزارش خنده‌دار و تکان‌دهنده‌ای از دانش‌آموز نامناسبی ارائه می‌دهد که به تازه وارد می‌چسبد
[ترجمه ترگمان]به محض ورود تازه وارد، هال یک گزارش خنده دار و تکان دهنده را از افراد مختلف ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناجور (صفت)
incompatible, dissonant, inept, foreign, incorrect, inappropriate, dissimilar, uneven, piebald, squally, sorry, cockeyed, inconvenient, disparate, inconsistent, misfit, heterogeneous, unfit, ill-sorted, inapplicable, inconsonant

غیر متجانس با محیط (صفت)
misfit

انگلیسی به انگلیسی

• someone not suitable for a given position or environment; someone dressed inappropriately; incompatibility; someone who will not succeed
a misfit is a person who is not easily accepted by other people, often because their behaviour is very different from everyone else's.

پیشنهاد کاربران

A misfit is someone who does not fit in or conform to the norms or expectations of a particular group or society. It suggests that the person feels like they don’t belong or are different from others.
...
[مشاهده متن کامل]

ناسازگار کسی است که با هنجارها یا انتظارات یک گروه یا جامعه خاص همخوانی ندارد یا مطابقت ندارد. این نشان می دهد که فرد احساس می کند به دیگران تعلق ندارد یا با دیگران متفاوت است.
وصله ناجور
For instance, “He always felt like a misfit in his family, with different interests and values. ”
In a conversation about diversity, one might say, “Misfits often bring unique perspectives and ideas to a group. ”
A person embracing their individuality might say, “I used to feel like a misfit, but now I celebrate my uniqueness. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-loser/
noun
[count] : a person who is different from other people and who does not seem to belong in a particular group or situation
◀️ a social misfit
MISFITS / plural
◀️ He was slightly strange. I wouldn't say he was a misfit, i think that's probably a bit too pejorative but i think he wasn't necessarily sure exactly where he fitted in
...
[مشاهده متن کامل]

بیگانه نما - غریبه مانند - ناجور با محیط

آدم نامتجانس
آدم ناسازگار و ناهماهنگ با جمع و جامعه
ناسازگار
آدم نخاله
عدم برازش
مثل دیگران نبودن

بپرس