turn up

/ˈtɜːrnˈəp//tɜːnʌp/

معنی: رخ دادن، خیش کشیدن
معانی دیگر: 1- دولا کردن، بالا زدن و دوختن، تو گرفتن، کوتاه کردن (لباس) 2- نمودار کردن، کشف کردن، پدیدار کردن 3- (جریان یا صدای چیزی را) زیاد کردن، بلند کردن، 4- (در جاده ی فرعی) پیچیدن 5- سیر صعودی داشتن، بالا رفتن 6- روی دادن 7- یافت شدن 8- پدیدار شدن، سررسیدن، ر  دادن، ظهور، ظاهر شدن، هر چیز تا شده یا تو گذاشته شده یا برگردان شده (به سوی بالا)، پیچدار

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to increase the power, volume, temperature, or brightness of, as by turning a dial.
متضاد: dim, lower, turn down

- I turned up the volume on the TV.
[ترجمه Mohaddese T] من صدای تلویزیون را بالا بردم
|
[ترجمه امین جهانگرد] صدای تلویزیون و زیاد کردم
|
[ترجمه دانیال آسیایی] من حجم صدای تلویزیون را بالا بردم ( زیاد کردم ) .
|
[ترجمه گوگل] صدای تلویزیون را زیاد کردم
[ترجمه ترگمان] من حجم تلویزیون را بالا بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He turns up the air conditioning when we leave.
[ترجمه زینب سرآمد] او تهویه هوا را وقتی که ما آنجا را ترک میکنیم روشن می کند.
|
[ترجمه گوگل] وقتی ما رفتیم تهویه هوا را روشن می کند
[ترجمه ترگمان] وقتی از اینجا میریم تهویه هوا رو روشن میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to appear or arrive.

- The guest of honor finally turned up one hour late.
[ترجمه صادق] مهمان افتخاری در نهایت با یک ساعت تاخیر رسید.
|
[ترجمه امین جهانگرد] مهمان افتخاری بالاخره بعد از یک ساعت تاخیر سر و کلش پیدا شد.
|
[ترجمه گوگل] مهمان افتخاری بالاخره با یک ساعت تاخیر آمد
[ترجمه ترگمان] مهمون افتخاری، بالاخره یه ساعت دیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to find or be found.

- The archivist turned up a valuable manuscript.
[ترجمه امین جهانگرد] مسئول بایگانی یک دست نوشته ارزشمند پیدا کرد.
|
[ترجمه گوگل] آرشیودار یک دست نوشته ارزشمند پیدا کرد
[ترجمه ترگمان] کار manuscript با خطی ارزشمند رو به رو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My car keys turned up two days later.
[ترجمه سید محمد هاشمی] سوئیچ ماشینم دو روز بعد پیدا شد.
|
[ترجمه گوگل] دو روز بعد کلید ماشینم پیدا شد
[ترجمه ترگمان] سوئیچ ماشینم دو روز بعد روشن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British) the bottom of a trouser leg that is turned up or folded back onto itself; cuff.
اسم ( noun )
• : تعریف: something turned up or able to be turned up.
صفت ( adjective )
• : تعریف: turned up or capable of being turned up.

جمله های نمونه

1. Do you think many people will turn up?
[ترجمه Motahhareshirali] فکر می کنی افراد زیادی حضور پیدا می کنند؟
|
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید افراد زیادی حاضر می شوند؟
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی تعداد زیادی از مردم از هم جدا میشن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What are the odds he won't turn up?
[ترجمه Artin] چه شانسی وجود داره که سر و کلش پیدا نشه ؟
|
[ترجمه گوگل]چه شانسی دارد که او حاضر نشود؟
[ترجمه ترگمان]چه شانسی داره که بر نمی گرده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Not only did he turn up late, he also forgot his books.
[ترجمه گوگل]نه تنها دیر آمد، بلکه کتاب هایش را هم فراموش کرد
[ترجمه ترگمان]نه تنها دیر کرده و کتاب هایش را هم فراموش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It wouldn't be quite the thing to turn up in jeans and trainers.
[ترجمه گوگل]اصلاً چیز خوبی نیست که با شلوار جین و کفش ورزشی ظاهر شوید
[ترجمه ترگمان]به هیچ وجه نمی شد شلوار جین و کفش راحتی به تن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. No one knows what may turn up tomorrow.
[ترجمه امین جهانگرد] هیچ کس نمیدونه فردا چی پیش میاد.
|
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی داند فردا چه چیزی ممکن است رخ دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی داند که فردا چه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can't just turn up and expect a meal.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید به سادگی حاضر شوید و منتظر یک وعده غذایی باشید
[ترجمه ترگمان]تو فقط نمی تونی برگردی و انتظار یه وعده غذا رو داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Only Sue and Mark bothered to turn up for the meeting.
[ترجمه امین جهانگرد] فقط سو و مارک به خودشان زحمت دادند که برای جلسه حاضر بشن.
|
[ترجمه گوگل]فقط سو و مارک زحمت کشیدند تا در جلسه حاضر شوند
[ترجمه ترگمان]فقط سو و مارک به زحمت خود را برای جلسه آماده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two of the competitors failed to turn up for the race.
[ترجمه گوگل]دو نفر از شرکت کنندگان نتوانستند در مسابقه شرکت کنند
[ترجمه ترگمان]دو تن از رقبا نتوانستند به رقابت بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is waiting for something good to turn up.
[ترجمه گوگل]او منتظر یک اتفاق خوب است
[ترجمه ترگمان]منتظر یک کار خوب است که برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't worry about the letter-I'm sure it'll turn up.
[ترجمه امین جهانگرد] نگران نامه نباش مطمین باش پیدا میشه.
|
[ترجمه گوگل]نگران نامه نباشید - مطمئنم که ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]نگران نامه نباش - مطمئنم که جواب میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For some obscure reason, he failed to turn up.
[ترجمه گوگل]به دلایلی مبهم، او نتوانست حضور پیدا کند
[ترجمه ترگمان] به خاطر یه دلیل نامعلوم، اون نتونست به هوش بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's a fair bet that they won't turn up.
[ترجمه گوگل]این یک شرط عادلانه است که آنها حاضر نخواهند شد
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم که سر و کله شون پیدا نمی شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm not in a financial position to turn up my nose at several hundred thousand pounds.
[ترجمه گوگل]من در موقعیت مالی نیستم که دماغم را چند صد هزار پوند بالا ببرم
[ترجمه ترگمان]من در وضع مالی نیستم که با صدها هزار پوند دماغم را جبران کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Can you turn up the heat ?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید حرارت را افزایش دهید؟
[ترجمه ترگمان]میشه ترموستات رو روشن کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The champion beaten in the first round? That's a turn-up for the book!
[ترجمه Sahar] قهرمان در دور اول مسابقه شکست خورد؟ اوه این خیلی غافلگیر کننده بود !
|
[ترجمه گوگل]قهرمانی که در دور اول شکست خورد؟ این یک نوبت برای کتاب است!
[ترجمه ترگمان]قهرمان مسابقه اول شکست خورد؟ حالا نوبت کتاب است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He actually offered to help?That's a turn-up for the books !
[ترجمه Sahar] اون واقعا پیشنهاد کمک داد ؟ چه غافلگیر کننده ( یا چه سورپرایزی )
|
[ترجمه گوگل]او در واقع پیشنهاد کمک کرد؟
[ترجمه ترگمان]اون واقعا بهم پیشنهاد کمک کرد؟ حالا نوبت کتاب است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Well, that's a turn-up for the books - I never thought he'd get the job.
[ترجمه گوگل]خوب، این یک نوبت برای کتاب‌ها است - هرگز فکر نمی‌کردم او این شغل را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]خب، این تبدیل به کتاب - من هیچ وقت فکر نمی کردم که اون شغل رو به دست بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Fancy you being in New York too. What a turn-up for the books!
[ترجمه گوگل]دوست دارم شما هم در نیویورک باشید چه نوبتی برای کتاب ها!
[ترجمه ترگمان]تو هم خیال می کنی تو نیویورک هستی چه turn برای کتاب ها!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Turn-ups are becoming fashionable again.
[ترجمه گوگل]نوبت دهی دوباره مد می شود
[ترجمه ترگمان]Turn دوباره مد روز شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. With or without turn-ups - but short nevertheless - worn with black shoes, black socks, patterned polo shirts.
[ترجمه گوگل]با یا بدون چرخش - اما با این وجود کوتاه - با کفش های مشکی، جوراب های مشکی، پیراهن های یقه دار طرح دار پوشیده می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، با پوشیدن کفش های سیاه، جوراب های سیاه و پیراهن های polo کوتاه اما کوتاه - اما کوتاه - با این وجود کوتاه - پوشیده از کفش های سیاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. They searched him and found fragments of car window glass in the turn-ups of his jeans.
[ترجمه گوگل]آنها او را جستجو کردند و تکه‌هایی از شیشه‌ی ماشین را در پیچ‌های شلوار جین‌اش پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها او را گشتند و تکه های شیشه ماشین را در the شلوار جینش پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The turnup is expected to be strong in most areas.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که حضور در اکثر مناطق قوی باشد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که turnup در بیشتر مناطق قوی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The escapee's turnup is expected soon.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که فراری به زودی حضور پیدا کند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که turnup فراری به زودی آغاز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رخ دادن (فعل)
pass, arise, occur, happen, befall, outcrop, turn up, bechance, fall out

خیش کشیدن (فعل)
reclaim, turn, turn up, plow, furrow, cultivate, till, subsoil, fallow

تخصصی

[ریاضیات] پیش آمدن

انگلیسی به انگلیسی

• fold; discover; increase; increase the volume; occur
the turn-ups of a pair of trousers are the ends of the trouser legs, which are folded upwards.
if you describe an event as a turn-up for the books, you mean that it is very surprising or unexpected; an informal expression.
trouser cuff (british); that which turns up; surprise (british colloquial)

پیشنهاد کاربران

دیده شدن
به چشم آمدن
آفتابی شدن
به منصه ظهور رسیدن
وجود داشتن
تفاوت turn up و show up:
turn up حضور یافتنی هست که انتظار نمیره و غیرمنتظره هست مثلا شما به همه گفته باشین که مهمونی نمیرین بعد سر و کلتون اونجا پیدا شه میشه turn up.
اما
show up حضور یافتنی هست که انتظارش میره مثلا اگه قرار باشه همون مهمونی ساعت ۶ شرکت کنین و ساعت ۶ و ربع پیداتون شه، صاحب مجلس بهتون میگه:
...
[مشاهده متن کامل]

Look who shows up.

بدون وقت قبلی جایی رفتن مثلا دکتر
The only exception to this class rule turns up in those countries and periods where. . .
در این مثال میشن �برمیگردد به� یا �مربوط میشود به�
Turn up منجر شدن
Increasing the volume of something like radio and
television
صدا را زیاد کردن
To be found by chance
اتفاقی افتادن
پیدا شدن چیزی
رسیدن
سر و کله کسی پیدا شدن
بالا کشیدن
She turned up her nose دماغش را بالا کشید
سر و کله اش پیدا شد
برگردندان چیزی که واژگون شده به حالت طبیعی و درست ان
1 - به عنوان فعل؛ find, discover
پیدا کردن، کشف کردن
The missing letter eventually turned up inside a book
2 - به عنوان اسم؛ something that happens in an unexpected way or in a way that was not planned
...
[مشاهده متن کامل]

اطلاعات یا نتایج جدید و غیر مترقبه
I believe that the future is bright, that the turn - up will come

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/turn-up
Phrasal verb و به معنی`` به دست رسیدن ``
مثال :
I sent off the order last week, but the goods haven't turned up yet
هفته پیش سفارشمو دادم ولی هنوز به دستم نرسیده است.
Show نشان دادن عمدی
expose لو دادن ( افشا کردن ) عمدی
turn up نشان دادن یا لو دادن غیر عمدی
Aunt betsy turns up financially ruined
عمه بتسی مشخص میشه ( کاشف بعمل میاد/معلوم میشه ) به لحاظ مالی ویران شده.
● زیاد کردن دما، حرارت . . . وسیله ای
● پیدا شدن چیزی ( اتفاقی )
● سر از جایی درآوردن، سر و کله چیزی پیدا شدن
ناگهان از غیب ظاهر شدن
ناگهان از غیب رسیدن
غیر منتظره وارد جایی شدن
turn up ( مهندسی بسپار - تایر )
واژه مصوب: بالاگَرد
تعریف: بخش انتهایی لایه های مَنجید که به دور مجموعۀ طوقه پیچیده میشود
سرو کله کسی پیدا شدن
صدای چیزی را بلند کردن
① [تلویزیون و غیره] صدای . . . را زیاد کردن
② برگشتن ، آمدن ، سرو کله ی ( کسی ) پیدا شدن
۱. بلند صدا، دما و غیره
۲. اتفاقی یه چیزی یا کسی رو پیدا کردن
۳. رسیدن به جایی
پیدا کردن چیزی که گم کردین بطور شانسی
Turn up=arrive or appear
( Often used in the negative )
They didn’t turn up
ترجمه اکثر دوستان درسته به معنی رسیدن و ظاهر شدن کسی یا چیزی است ولی این عمل طوری باشه که غیر منتظره باشه به طور مثال :
She hadn't been invited to the party, so we were surprised when she turned up
Show up
turn up : بالا
اگه گفتاری باشه یعنی : بالا ببر !
خوش گذروندن، ترکوندن
سر و کله کسی پیدا شدن
I wonder if you can turn up your city and forget everything
من حیرت زده میشم اگر به شهرت برگردی و همه چیز و فراموش کنی
Can you turn up the volume on the TV
میتونی صدای تلوزیون و زیاد کنی؟
I turn up the volume on the music
من صدای اهنگ و بلند کردم
رو کردن، پیدا کردن ( کشف کردن )
After seven months on the case, the police failed to turn up any any real clues
بعد از ۷ ماهروی این پرونده، پلیس نتوانست هیچ سرنخی رو کند
رسیدن , رخ دادن
. Be found by chance
ظاهر شدن که اغلب برای معانی منفی بکار می رود
Arrive
Appear
رسیدن و یا ظاهر شدن
1 - زیاد کردن، بالا بردن
turn up the radio. turn up the oven.
2 - سر و کله پیدا شدن، ظاهر شدن، حاضر شدن، امدن ( اغلب معنای منفی دارد )
he doesnt turn up سر و کلش پیدا نشد.
3 - پیدا کردن/شدن
eventually my watch turned up in a coat pocket.
4 - پیش آمدن
no one knows what may turn up tomorrow
5 - BrE تا زدن لباس به بالا و دوختن آن
بالا آوردن
ظاهر شدن
پدیدار شدن، ظاهر شدن
پریدن وسط بحثی بین دو فرد دیگر
حاضر شدن، حضور یافتن، پیدا شدن، نمایان شدن، یافت شدن، واردشدن، رسیدن
رسیدن ، ظاهر شدن
رسیدن ( به مکانی مشخص )
arrive
بالا بردن
بالا بردن صدای تلویزیون یا غیره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٧)

بپرس