wear the pants


(عامیانه) رئیس خانواده بودن، (در خانواده) تصمیم گیری را به عهده داشتن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to have the greatest authority or play the dominant role, as in a family.

جمله های نمونه

1. Mr. Jay wears the pants in that family.
[ترجمه Sima. L] آقای جی حرف اول و آخر را در خانواده می زند.
|
[ترجمه گوگل]آقای جی شلوار آن خانواده را می پوشد
[ترجمه ترگمان] آقای \"جی\" شلوار اون خانواده رو پوشیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Anyone can tell that she wears the pants in that family.
[ترجمه حامد] هر کسی می دونه که او تصمیم گیرنده نهایی در آن خانواده است
|
[ترجمه گوگل]هر کسی می تواند بگوید که او شلوار آن خانواده را می پوشد
[ترجمه ترگمان] هرکسی می تونه بگه که اون شلوار اون خانواده رو پوشیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I don't wear the pants.
[ترجمه Sima. L] من تصمیم نهایی را نمیگیرم.
|
[ترجمه گوگل]من شلوار نمیپوشم
[ترجمه ترگمان]من شلوار نمی پوشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Chinese finally wear the pants in 194
[ترجمه گوگل]چینی ها بالاخره در سال 194 این شلوار را پوشیدند
[ترجمه ترگمان]سرانجام چینی ها شلوار را در ۱۹۴ به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wear the pants, her mast was Lola.
[ترجمه گوگل]شلوار بپوش، دکلش لولا بود
[ترجمه ترگمان] شلوارت رو بپوش دکل ش لولا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In China, those who wear the pants in the family are mostly women.
[ترجمه پایروند] در چین بیشتر خانم ها رییس خانواده هستندو حرف آخر را میزنند.
|
[ترجمه گوگل]در چین، کسانی که در خانواده شلوار می پوشند، بیشتر زنان هستند
[ترجمه ترگمان]در چین کسانی که شلوار خود را می پوشند، بیشتر زن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I don't wear the pants in our family.
[ترجمه Sima. L] من در خانواده تصمیم نهایی را نمیگیرم.
|
[ترجمه گوگل]من در خانواده ما شلوار نمی پوشم
[ترجمه ترگمان]من تو خانواده مون شلوار نمی پوشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Husband: We're going and that's final. I wear the pants in thellos relationshellop.
[ترجمه گوگل]شوهر: ما می رویم و این آخرین است من شلوار را در thellosrelationhellop می پوشم
[ترجمه ترگمان]ما داریم میریم و این آخرشه من شلوار تو \"thellos relationshellop\" می پوشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. People always have the idea that men should wear the pants.
[ترجمه Sima. L] مردم همیشه فکر می کنند که مردها باید حرف اول و آخر را بزنند ( تصمیم نهایی را بگیرند )
|
[ترجمه گوگل]مردم همیشه این ایده را دارند که مردان باید شلوار بپوشند
[ترجمه ترگمان]مردم همیشه فکر میکنن که مردا باید شلوار بپوشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you have to promote feature, wear the pants that the flexible side anticipates.
[ترجمه گوگل]اگر باید ویژگی را تبلیغ کنید، شلواری را بپوشید که طرف انعطاف پذیر پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید ویژگی را ارتقا دهید، شلوارش را بپوشید که طرف انعطاف پذیر پیش بینی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Julie usually does wear the pants in our family, to use a clothing metaphor.
[ترجمه گوگل]جولی معمولاً در خانواده ما شلوار می پوشد تا از استعاره لباس استفاده کند
[ترجمه ترگمان]ژولی معمولا شلوار را در خانواده ما می پوشید تا از استعاره از لباس استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All right, if you have to wear the pants, have it your way.
[ترجمه گوگل]بسیار خوب، اگر مجبورید شلوار را بپوشید، آن را بپوشید
[ترجمه ترگمان]، خیلی خب، اگه مجبور شدی شلوار پات کنی راه خودت رو داشته باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Husband : We're going and that's final. I wear the pants in this relationship.
[ترجمه گوگل]شوهر: ما می رویم و این آخرین است من در این رابطه شلوار می پوشم
[ترجمه ترگمان]ما داریم میریم و این آخرشه من تو این رابطه شلوار می پوشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In a love bond, the Aries girl tends to wear the pants and often prefers flings to more serious relationships.
[ترجمه گوگل]در یک پیوند عاشقانه، دختر برج حمل تمایل به پوشیدن شلوار دارد و اغلب شلوار را به روابط جدی تر ترجیح می دهد
[ترجمه ترگمان]در یک رابطه عاشقانه، دختر حمل و نقل تمایل دارد که شلوار خود را بپوشد و اغلب به داشتن رابطه با روابط جدی تر ترجیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• be the controlling person in a household, be the authority, be in control (about a woman, usually regarding her relationship with her male partner)

پیشنهاد کاربران

تصمیم گیرنده بودن
Phrase - Informal - North American :
حرف اول و آخر را زدن
فردِ غالب و برتر بودن در یک رابطه
نفر اصلی بودن
همه کاره بودن
be the dominant partner in a relationship.
به عنوان مثال :
...
[مشاهده متن کامل]

There's no doubt who'll wear the pants in that house. ( شکی وجود نداره، که چه کسی حرف اول و آخر رو توی اون خونه میزنه. )

کسی که حرف اول و آخر رو در رابطه ای می زند، کنترل امور به دست اوست ( معمولا زن )
refers to a more domineering person in a relationship who makes the important decisions
In that relationship it's very much Lorna who wears the pants, so to speak
سرپرست خانواده بودن

بپرس