niggle

/ˈnɪɡl̩//ˈnɪɡl̩/

معنی: خرده گرفتن، ور رفتن، وقت گذراندن
معانی دیگر: (انگلیس - محلی) مته به خشخاش گذاشتن، لفت ولعاب دادن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: niggles, niggling, niggled
مشتقات: niggler (n.)
(1) تعریف: to give too much attention to petty details and trivialities.
مترادف: carp, cavil, fuss, nag
مشابه: complain, criticize, dally, fiddle, gripe, nitpick, whine

- The way he niggles, I'm surprised he ever gets anything done.
[ترجمه گوگل] همانطور که او خنده می کند، من تعجب می کنم که او تا به حال کاری انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] به هر حال من تعجب می کنم که اون هیچ وقت کاری انجام می ده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to indulge in petty criticism; carp.
مشابه: nag

جمله های نمونه

1. Our lawyers will niggle over every little detail of the case.
[ترجمه گوگل]وکلای ما در مورد جزئیات جزئی پرونده غافل خواهند شد
[ترجمه ترگمان]وکلای ما تمام جزئیات این پرونده رو بررسی می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. My only niggle is that they should have told me sooner.
[ترجمه گوگل]تنها تقصیر من این است که باید زودتر به من می گفتند
[ترجمه ترگمان]تنها شانس من این است که زودتر به من می گفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He gets the occasional niggle in his right shoulder.
[ترجمه گوگل]او گاه به گاه در شانه راست خود دچار سینه می شود
[ترجمه ترگمان]گاه گاهی اوقات niggle را در شانه راستش می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So why is there a little niggle at the back of my mind?
[ترجمه گوگل]پس چرا در اعماق ذهن من کمی غرور وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]خب، پس چرا یه ذره niggle تو ذهن من وجود داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's difficult for him not to niggle.
[ترجمه گوگل]برای او سخت است که نفهمد
[ترجمه ترگمان]برایش دشوار است که به niggle نرود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't you feel even a slight niggle about the morality of your experiments?
[ترجمه گوگل]آیا حتی اندکی در مورد اخلاقی بودن آزمایشات خود احساس اهانت نمی کنید؟
[ترجمه ترگمان]تو حتی ذره ای از اخلاقیات خودت در مورد اخلاقیات خودت احساس نمی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I don't react anymore when opponents try to niggle me.
[ترجمه گوگل]وقتی حریفان سعی می کنند من را خفه کنند، دیگر واکنشی نشان نمی دهم
[ترجمه ترگمان]وقتی مخالفان سعی می کنند مرا آزار دهند، دیگر واکنش نشان نمی دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You tend to niggle at your partner, and get hurt when he doesn't hug you.
[ترجمه گوگل]شما تمایل دارید که شریک زندگی خود را بغض کنید و وقتی او شما را در آغوش نمی گیرد آسیب می بینید
[ترجمه ترگمان]تو تمایل داری به شریکت صدمه بزنی و وقتی که اون تو رو بغل نکنه صدمه ببینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He'd meant to stay longer, but a wee niggle in his mind made him return early.
[ترجمه گوگل]او می خواست بیشتر بماند، اما یک خنده در ذهنش باعث شد زودتر برگردد
[ترجمه ترگمان]قصد داشت بیش از این دوام بیاورد، اما یک ذره niggle در ذهنش باعث شد که زود برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He used to niggle at me for being a capitalist farmer and I got at him for being an unemployed commie.
[ترجمه گوگل]او عادت داشت از من به خاطر اینکه یک کشاورز سرمایه داری هستم و من او را به خاطر بیکار بودنش انتقاد می کردم
[ترجمه ترگمان]او به خاطر اینکه من یک کشاورز ثروتمندی بودم از من سو استفاده می کرد و من به خاطر این که بی کار بودم او را استخدام کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And the editor is the only area to niggle with, really.
[ترجمه گوگل]و ویرایشگر تنها منطقه ای است که واقعاً باید از آن غافل شد
[ترجمه ترگمان]و ویرایشگر تنها منطقه ای است که با آن سروکار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My only niggle is that the seams on the top of the shoulder are quite prominent and uncomfortable.
[ترجمه گوگل]تنها مشکل من این است که درزهای بالای شانه کاملا برجسته و ناراحت کننده هستند
[ترجمه ترگمان]تنها توصیه من این است که درز بالای شانه کاملا برجسته و ناراحت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I realise now that the things which used to niggle and annoy me just don't really matter.
[ترجمه گوگل]اکنون می‌دانم که چیزهایی که قبلاً مرا آزار می‌دادند، واقعاً مهم نیستند
[ترجمه ترگمان]حالا می فهمم که چیزهایی که به niggle عادت داشت و مرا آزار می داد، اهمیتی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The life we have built together is more important than any minor niggle either of us might have.
[ترجمه گوگل]زندگی‌ای که با هم ساخته‌ایم مهم‌تر از هر غفلت کوچکی است که هر یک از ما ممکن است داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]زندگی ای که ما با هم ساخته ایم، مهم تر از هر کدام از niggle است که هر کدام از ما ممکن است داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرده گرفتن (فعل)
animadvert, niggle

ور رفتن (فعل)
twiddle, toy, niggle, scamp, meddle, paddle, jauk, fribble, hang around, putter

وقت گذراندن (فعل)
niggle, idle, piddle, temporalize, temporize

انگلیسی به انگلیسی

• be petty; trifle; make petty demands; nag, criticize
if something niggles you, it makes you worry slightly over a long time.
a niggle is a small worry that you keep thinking about.

پیشنهاد کاربران

to worry someone slightly, usually for a long time:
نگران کردن
خرده گرفتن .
انتقاد جزیی .
درد جزیی
خرده گرفتن
نقد، انتقاد، عیب، دلواپسی و نگرانی.

بپرس