preponderance

/priˈpɑːndrəns//prɪˈpɒndərəns/

معنی: مزیت، برتری
معانی دیگر: فضیلت، فزونی، سنگین تری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: superiority in amount, strength, significance, weight, or the like.
مترادف: predominance

- There is a preponderance of small colleges on their list of the top liberal arts schools.
[ترجمه گوگل] کالج‌های کوچکی در فهرست برترین مدارس هنرهای آزاد وجود دارند
[ترجمه ترگمان] تعدادی از دانشکده های کوچک در فهرست خود از مدارس عالی هنرهای لیبرال قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In looking at the Middle Ages, we see a preponderance of religious belief over scientific theory.
[ترجمه Aydin Jz] با نگاهی به قرون وسطی, ما برتری اعتقاد مذهبی بر نظریه علمی را میبینیم
|
[ترجمه گوگل] در نگاهی به قرون وسطی، ما شاهد برتری باور دینی بر نظریه علمی هستیم
[ترجمه ترگمان] در نگاه به قرون وسطی، ما یک برتری اعتقادی مذهبی بر نظریه علمی می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The preponderance of evidence suggests that he's guilty.
[ترجمه پویا محمودی] بخش اعظمی از مدارک حاکی از این است که او گناهکار است.
|
[ترجمه گوگل]غلبه شواهد نشان می دهد که او مجرم است
[ترجمه ترگمان]بیشتر مدارک نشون میده که اون گناهکاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There is a preponderance of female students in the music department.
[ترجمه گوگل]تعداد دانشجویان دختر در بخش موسیقی بیشتر است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانشجویان زن در بخش موسیقی حضور دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is a preponderance of tiger in the forest.
[ترجمه Aydin Jz] تعداد زیادی ببر در جنگل وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]غلبه ببر در جنگل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در جنگل، یک ببر بیشتر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is, therefore, a preponderance of lower paid posts, and a lack of professional and managerial posts.
[ترجمه گوگل]بنابراین، پست‌های با حقوق کمتر و کمبود پست‌های حرفه‌ای و مدیریتی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، یک مزیت پست های پرداختی کم تر، و فقدان پست های مدیریتی و مدیریتی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Giants planners have claimed that a preponderance of ballpark spectators will use transit or walk.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزان غول پیکر ادعا کرده اند که اکثر تماشاگران پارک توپ از حمل و نقل یا پیاده روی استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزان تیم Giants هم ادعا کرده اند که یک مزیت of تماشاچی از حمل و نقل و یا پیاده روی استفاده خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If your enemy has a preponderance of missile weapons or lots of war machines then chariots are vulnerable.
[ترجمه گوگل]اگر دشمن شما سلاح‌های موشکی یا ماشین‌های جنگی زیادی دارد، ارابه‌ها آسیب‌پذیر هستند
[ترجمه ترگمان]اگر دشمن شما دارای برتری سلاح موشک و یا تعداد زیادی ماشین جنگی باشد، chariots آسیب پذیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At first glance there appears to be a preponderance of narrow gauge or what I would call miniature railways.
[ترجمه گوگل]در نگاه اول به نظر می رسد که گیج باریک یا آنچه من آن را راه آهن مینیاتوری می نامم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در نگاه اول به نظر می رسد که از جنس narrow است یا چیزی که من می خواهم به خطوط کوچک خطوط آهن زنگ بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A high preponderance of Protestant ascetics might then be suggestive.
[ترجمه گوگل]در این صورت، غلبه زیاد مرتاضان پروتستان ممکن است پیشنهاد کننده باشد
[ترجمه ترگمان]در این هنگام بود که گفته می شد که قدرت high پروتستان را ممکن است تلقین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At sentencing, the judge found by a preponderance of the evidence that Putra had been involved in both transactions.
[ترجمه گوگل]در هنگام صدور حکم، قاضی با وجود شواهد فراوان دریافت که پوترا در هر دو معامله دست داشته است
[ترجمه ترگمان]در محکومیت، قاضی با یک برتری شواهدی یافت که Putra در هر دو تراکنش ها دخالت داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It has concluded, by a preponderance of evidence, that he later slashed her to death.
[ترجمه گوگل]با وجود شواهد فراوان به این نتیجه رسیده است که او بعداً او را به قتل رسانده است
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیده که مدارک و مدارک ثابت شده است که بعدها او را تا حد مرگ کتک زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The preponderance of directly managed units in the new arrangements could affect the remit of authorities in another way.
[ترجمه گوگل]غلبه واحدهای تحت مدیریت مستقیم در ترتیبات جدید می تواند به نحو دیگری بر وظایف مقامات تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]مزیت واحدهای مستقیم مدیریت شده در این ترتیبات جدید می تواند تاثیر مراجع را به روش دیگری تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The franchise reform of June 1907 ensured a preponderance of landowners in the Third and Fourth Dumas.
[ترجمه گوگل]اصلاحات حق رای در ژوئن 1907 برتری مالکان زمین در دومای سوم و چهارم را تضمین کرد
[ترجمه ترگمان]اصلاح حق رای در ژوئن ۱۹۰۷ به برتری مالکان در the سوم و چهارم انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In a civil case, jurors need only a preponderance of evidence to rule for the plaintiff and the defendant must testify.
[ترجمه گوگل]در یک پرونده مدنی، هیئت منصفه فقط به غلبه شواهد نیاز دارند تا برای شاکی حکم کنند و خوانده باید شهادت دهد
[ترجمه ترگمان]در یک مورد مدنی، هیات منصفه تنها به یک برتری مدارک برای حکم شاکی و متهم باید شهادت دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Of late, the preponderance of public relations firms have leveraged that influence against activists and proposed legislation that threaten big business.
[ترجمه گوگل]اخیراً، برتری شرکت‌های روابط عمومی، این نفوذ را علیه فعالان و قوانین پیشنهادی که تجارت بزرگ را تهدید می‌کند، اعمال کرده است
[ترجمه ترگمان]البته، مزیت شرکت های روابط عمومی زیاد این تاثیر را بر ضد فعالان و قوانینی که تجارت بزرگی را تهدید می کنند، اهرمی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مزیت (اسم)
benefit, advantage, privilege, boon, preponderance, excellence, superiority, preference, profit, behoof, vantage

برتری (اسم)
influence, power, leadership, precedence, advantage, preponderance, excellence, superiority, supremacy, preference, priority, profit, predominance, vantage, primacy, hegemony, distinction, predomination, prominence, salience, saliency, headship, majesty, excellency, predominancy, pre-eminence

تخصصی

[حسابداری] برتری

انگلیسی به انگلیسی

• superiority; supremacy; state of being larger in number; state of being heavier
if there is a preponderance of one type of person or thing in a group, there are more of that type than of any other; a formal word.

پیشنهاد کاربران

معادل کُردی:
زوربه - زُرْبَ -
Refers to a situation where something is more prevalent or abundant compared to other options or alternatives. “Preponderance” suggests a dominance in quantity or importance.
به وضعیتی اطلاق می شود که در آن چیزی در مقایسه با سایر گزینه ها یا جایگزین ها رایج تر یا فراوان تر است.
...
[مشاهده متن کامل]

"preponderance" نشان دهنده تسلط در کمیت یا اهمیت است.
وجه غالب
The preponderance of evidence supports the defendant’s innocence.
There is a preponderance of support for the proposed policy.
preponderance of the data indicates a clear correlation between two variables.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-majority/
غلبه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : preponderance
✅️ صفت ( adjective ) : preponderant
✅️ قید ( adverb ) : preponderantly
a preponderance of evidence from a combination of human imaging, postmortem studies, and animal models sug - gests that atrophy of neurons in the prefrontal cortex ( PFC ) plays a key role in the pathophysiology of depression and related disorders and is precipitated and/or exacerbated by stress
Majority
فزونی
اکثریت ، مزیت
بخش بزرگ، بخش اعظم.
قاطبه ی، اکثریت، بیشینه ی
بخش غالب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس