overshadow

/ˈovərˈʃædoʊ//ˌəʊvəˈʃædəʊ/

معنی: سایه افکندن بر، تاریک کردن، سایه انداختن، تحت الشعاع قرار دادن
معانی دیگر: کم نور کردن، تیره کردن، کم اهمیت کردن، مسلط شدن بر

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overshadows, overshadowing, overshadowed
مشتقات: overshadowingly (adv.), overshadower (n.)
(1) تعریف: to diminish in comparison.
مترادف: dwarf, eclipse
مشابه: bestride, dominate, exceed, extinguish, minimize, outdo, outshine, outweigh, override, overtop, put to shame, reduce, surpass, top

- His accomplishments were overshadowed by his sister's success.
[ترجمه فریبا دیبافر] موفقیت او بوسیله ی موفقیت خواهرش تحت الشعاع قرار گرفت ( کم اهمیت شد )
|
[ترجمه گوگل] موفقیت های او تحت الشعاع موفقیت خواهرش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] موفقیت های او با موفقیت خواهرش تحت الشعاع قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cast a shadow or shadows over.
مترادف: cloud, shade, shadow
مشابه: becloud, bedim, darken, dim, eclipse, mist, obscure, overcast, overcloud, veil

جمله های نمونه

1. Fears for the President's safety could overshadow his peace-making mission.
[ترجمه گوگل]ترس از امنیت رئیس جمهور می تواند ماموریت صلح آمیز او را تحت الشعاع قرار دهد
[ترجمه ترگمان]ترس از امنیت رئیس جمهور می تواند ماموریت برقراری صلح او را تحت الشعاع قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her interest in politics began to overshadow her desire to be a poet.
[ترجمه گوگل]علاقه او به سیاست شروع به تحت الشعاع قرار دادن اشتیاق او برای شاعری کرد
[ترجمه ترگمان]علاقه او به سیاست، تمایل او به شاعر بودن را تحت الشعاع قرار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Large oak trees overshadow the garden.
[ترجمه گوگل]درختان بزرگ بلوط باغ را تحت الشعاع قرار داده اند
[ترجمه ترگمان]درختان بلوط بزرگ، باغ را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For many people, this practical issue will overshadow the refinements of scientific investigation, but this would be a pity.
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از مردم، این موضوع عملی، اصلاحات تحقیقات علمی را تحت الشعاع قرار می دهد، اما این مایه تاسف خواهد بود
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از مردم، این مساله عملی the تحقیقات علمی را تحت الشعاع قرار می دهد، اما این یک حس ترحم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But such hopes should not overshadow any time alone to the extent that they lead to depression and lack of self appreciation.
[ترجمه گوگل]اما چنین امیدهایی نباید هیچ زمانی را به تنهایی تحت الشعاع قرار دهد تا جایی که منجر به افسردگی و عدم قدردانی از خود شود
[ترجمه ترگمان]اما چنین امیدهایی نباید تنها زمانی را تحت الشعاع قرار دهند که منجر به افسردگی و عدم قدردانی از خود شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In some organizations bureaucracy and politics overshadow constructive logic.
[ترجمه گوگل]در برخی سازمان ها بوروکراسی و سیاست منطق سازنده را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]در برخی از سازمان ها بوروکراسی و سیاست منطق سازنده را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We have let our particular personality overshadow who we are in Jesus Christ.
[ترجمه گوگل]ما اجازه داده‌ایم که شخصیت خاص ما بر شخصیت ما در عیسی مسیح سایه افکند
[ترجمه ترگمان]ما اجازه داده ایم که شخصیت ویژه ما را تحت الشعاع قرار دهد که در عیسی مسیح هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Economic political things overshadow even common sense occasionally.
[ترجمه گوگل]مسائل سیاسی اقتصادی حتی گاهی اوقات عقل سلیم را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]مسائل سیاسی اقتصادی حتی گاهی اوقات حس عمومی را تحت الشعاع قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Negatively, American entertainment media overshadow the popular culture of many nations.
[ترجمه گوگل]به طور منفی، رسانه های سرگرمی آمریکایی فرهنگ عامه بسیاری از کشورها را تحت الشعاع قرار می دهند
[ترجمه ترگمان]رسانه سرگرمی آمریکایی، فرهنگ محبوب بسیاری از کشورها را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The current AIDS pandemic tends to overshadow the continuing threat of other sexually transmitted infections.
[ترجمه گوگل]همه گیری ایدز کنونی تمایل دارد تهدید مستمر سایر عفونت های مقاربتی را تحت الشعاع قرار دهد
[ترجمه ترگمان]بیماری همه گیر کنونی ایدز، تهدید ادامه دار سایر عفونت های مقاربتی را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Overshadow treatment before defoliation could reduce GA3 content slightly, but its effect on ABA content was little.
[ترجمه گوگل]تیمار تحت الشعاع قبل از برگ‌زدایی می‌تواند محتوای GA3 را کمی کاهش دهد، اما تأثیر آن بر محتوای ABA اندک بود
[ترجمه ترگمان]درمان overshadow قبل از defoliation می تواند مقدار GA۳ را اندکی کاهش دهد، اما تاثیر آن بر محتوای ABA کم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But Friday's jobs data could overshadow the rest of the week's numbers.
[ترجمه گوگل]اما داده های شغلی روز جمعه می تواند بقیه اعداد هفته را تحت الشعاع قرار دهد
[ترجمه ترگمان]اما داده های شغلی روز جمعه می تواند بقیه ارقام هفته را تحت الشعاع قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her new book will overshadow all her earlier ones.
[ترجمه گوگل]کتاب جدید او همه کتاب های قبلی او را تحت الشعاع قرار خواهد داد
[ترجمه ترگمان]کتاب جدید او همه کتاب های پیشین او را تحت الشعاع قرار خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the other three novels frothy dialogue and sparkling wit tend to overshadow the deeper philosophical issues at stake.
[ترجمه گوگل]در سه رمان دیگر گفت و گوهای کف آلود و شوخ طبعی درخشان تمایل دارند تا مسائل عمیق تر فلسفی را تحت الشعاع قرار دهند
[ترجمه ترگمان]در سه رمان دیگر، گفتمان frothy و شوخ طبعی درخشان، موضوعات فلسفی عمیق تر را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is easy to let this feeling of tragedy overshadow his story, but that would be wrong.
[ترجمه گوگل]به راحتی می توان اجازه داد که این احساس تراژدی داستان او را تحت الشعاع قرار دهد، اما این اشتباه است
[ترجمه ترگمان]آسان است که اجازه دهیم این احساس تراژدی داستان او را تحت الشعاع قرار دهد، اما این کار اشتباه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سایه افکندن بر (فعل)
adumbrate, shadow, overshadow

تاریک کردن (فعل)
obscure, overshadow, gloom, becloud, darken

سایه انداختن (فعل)
shadow, overshadow, cast a shadow, overcast

تحت الشعاع قرار دادن (فعل)
overshadow, eclipse, outshine

انگلیسی به انگلیسی

• obscure; cause to be shadowed; make less important
if a building, tree, or large structure overshadows another, it stands near it and is taller than it.
if someone or something is overshadowed, they are seen to be less successful, important, or impressive by someone or something else.
if an unpleasant event or situation overshadows another event or situation, it makes it seem less of an achievement or less enjoyable.

پیشنهاد کاربران

۱. سایه انداختن روی ۲. تحت الشعاع قرار دادن
مثال:
a valley overshadowed by high mountains.
دره ای که کوه های بلند بر آن سایه افکنده بود.
کم اهمیت سازی
از اهمیت چیزی کم کردن
سایه افکندن
از اهمیت چیزی کم کردن
از بزرگی چیزی کم کردن
( از چیزی ) برتر بودن، بزرگتر بودن، . . .

بپرس