short lived

/ˈʃɔːrtˈlaɪvd//ʃɔːtlɪvd/

کوتاه عمر، کوته زی، کم دوام، کوتاه مدت، گذرا، زودگذر، کم عمر، بی دوام

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having a short life or duration.
متضاد: abiding, agelong, durable, enduring, lasting, long-lasting, long-lived
مشابه: brief, fugitive, transient

انگلیسی به انگلیسی

• something that is short-lived does not last very long.

پیشنهاد کاربران

زودگذر. گذرا. موقتی. کوتاه
مثال:
In most one - shot or short - lived human interactions you can use personality ethic.
در بیشتر فعل و انفعالات یک باره ای یا زودگذر بشری، شما می توانید از نظام اخلاقی شخصی استفاده کنید.
The marriage was short - lived
آن ازدواج عمر کوتاهی داشت.
قصیرالمدة. [ ق َ رُل ْم ُدْ دَ ] ( ع ص مرکب ) کوتاه مدت . کم مدت . اندک زمان .
کوتاه مدت
موقت ( باستان شناسی )
مقطعی
چندگاهه
موقت
مستعجل
سریع، کوتاه مدت
( یک صفت است و به معنی )
کوتاه مدت
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
existing or happening for only a short time
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Merriam - Webster :
not living or lasting long
...
[مشاهده متن کامل]

معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
lasting for a short period of time
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
If a feeling or experience is short - lived, it only lasts for a short time
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Oxford :
Lasting only a short time.

ناپایدار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس