enervate

/ˈenəveɪt//ˈenəveɪt/

معنی: بی اثر کردن، ناتوان کردن، سست کردن، بی رگ کردن، بی حال کردن، جسما ضعیف کردن
معانی دیگر: بی رمق کردن، (اخلاق یا روحیه) تضعیف کردن، ضعیف کردن، از کارایی کاستن، بد روحیه کردن، نومید کردن، کم جان، دلسرد

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: enervates, enervating, enervated
مشتقات: enervating (adj.), enervation (n.)
• : تعریف: to take away the strength or vitality of; weaken.
مترادف: debilitate, devitalize, weaken
متضاد: exhilarate, invigorate
مشابه: depress, emasculate, enfeeble, exhaust, fatigue, impair, impoverish, incapacitate, sap, tire, weary

- He was enervated by the heat of the day.
[ترجمه گوگل] او از گرمای روز به وجد آمده بود
[ترجمه ترگمان] از گرما و گرمای روز، حالت تهوع به خود گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. heat and humidity enervate me
گرما و رطوبت مرا بی رمق می کند.

2. Idleness enervates the will to succeed.
[ترجمه Amirhoseyn Asghari] تنبلی بی اثر میکنه اراده واسه ی موفق شدن رو.
|
[ترجمه گوگل]بیکاری میل به موفقیت را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]Idleness enervates را به موفقیت تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hot sun enervated her to the point of collapse.
[ترجمه گوگل]آفتاب داغ او را تا حد فروپاشی هیجان زده کرد
[ترجمه ترگمان]خورشید داغ، او را به نقطه فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. David felt too enervated to resist.
[ترجمه گوگل]دیوید آنقدر مشتاق بود که نمی توانست مقاومت کند
[ترجمه ترگمان]دیوید هم بیش از آن چیزی احساس می کرد که نمی توانست در مقابلش مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was enervated from dissipation.
[ترجمه گوگل]او از پراکندگی هیجان زده شده بود
[ترجمه ترگمان]دیگر از هدر رفتن حالت تهوع پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I find this heat very enervating.
[ترجمه گوگل]به نظر من این گرما بسیار مهیج است
[ترجمه ترگمان]من این گرمای کشنده رو پیدا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was enervated by the luxury of palace life.
[ترجمه گوگل]او از تجملات زندگی در قصر هیجان زده شده بود
[ترجمه ترگمان]این زن از تجمل و تجمل و تجمل زندگی palace بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He seems at first laconic and enervated, loathe to put a sentence together aloud.
[ترجمه گوگل]او در ابتدا لکونیک و هیجان زده به نظر می رسد، از اینکه جمله ای را با صدای بلند کنار هم بگذارد بیزار است
[ترجمه ترگمان]نخست laconic و enervated به نظر می رسد، و از این که با صدای بلند جمله را با صدای بلند ادا کند، نفرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. First, though, whose kitchen table am I propped against with such enervating thoughts?
[ترجمه گوگل]اولاً، من با چنین افکار دلخراشی در مقابل چه کسی میز آشپزخانه هستم؟
[ترجمه ترگمان]به هر حال، اول که میز آشپزخانه من با چنین افکار enervating کنار گذاشته شده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Feeling at once enervated and threatened, the enterprise collectively hunkers into a defensive, self-protective posture.
[ترجمه گوگل]با احساس یکباره هیجان و تهدید، شرکت به طور جمعی به یک وضعیت دفاعی و محافظتی از خود دست می‌یابد
[ترجمه ترگمان]این شرکت به طور جمعی نسبت به حالت تدافعی و تدافعی به حالت دفاعی دچار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Elsewhere, callow phrasing, smudged ensemble and enervated rhythms were commonplace.
[ترجمه گوگل]در جاهای دیگر، عبارات ناهنجار، گروه لکه دار و ریتم های هیجان زده رایج بود
[ترجمه ترگمان]در جاه ای دیگر، callow عبارت بود از عبارت phrasing، smudged شده و ریتم های خراشیده امری عادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The widespread collapse into an enervated self can not be attributed solely to the economic and social problems of our day.
[ترجمه گوگل]فروپاشی گسترده به یک من پرشور را نمی توان صرفاً به مشکلات اقتصادی و اجتماعی روز ما نسبت داد
[ترجمه ترگمان]فروپاشی گسترده در یک نفس enervated را نمی توان تنها به مشکلات اقتصادی و اجتماعی عصر ما نسبت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To sap the strength or energy of; enervate.
[ترجمه گوگل]برای کاهش قدرت یا انرژی؛ روحیه دادن
[ترجمه ترگمان]تا نیرو و انرژی رو از بین ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Soft living will enervate the leaders, and those under their command will be changed into beasts.
[ترجمه گوگل]زندگی نرم رهبران را به وجد می آورد و کسانی که تحت فرمان آنها هستند به حیوانات تبدیل خواهند شد
[ترجمه ترگمان]زندگی نرم رهبران را تحت تاثیر قرار خواهد داد و افراد تحت فرمان آن ها به حیوانات تبدیل خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی اثر کردن (فعل)
nullify, undo, void, counteract, foil, deactivate, enervate

ناتوان کردن (فعل)
invalidate, disable, debilitate, invalid, enervate, gruel

سست کردن (فعل)
slacken, slack, weaken, emasculate, enervate, enfeeble, discourage, loosen, relax, inactivate

بی رگ کردن (فعل)
enervate

بی حال کردن (فعل)
enervate

جسما ضعیف کردن (فعل)
enervate

انگلیسی به انگلیسی

• weaken, make weak, deprive of mental or physical vigor

پیشنهاد کاربران

enervate = weaken
enervate ≠ strength
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enervate
✅️ اسم ( noun ) : enervation
✅️ صفت ( adjective ) : enervated / enervating
✅️ قید ( adverb ) : enervatingly
بیحالاندن.
تضعیف روحیه کردن
ضعیف کردن
ضعیف کردن . ناتوان کردن
از پا درآوردن
زمین گیر کردن

بپرس