have a say

پیشنهاد کاربران

حق اعمال نظر
to get involved in make a decision
حق انتخاب داشتن، مشارکت داشتن، و/ یا حق اظهار نظر داشتن
The employees had little/no say in the restructuring of the company
کارکنان حق اظهار نظر در مورد بازسازی شرکت نداشتند.
حرفی برای گفتن داشتن
در تصمیم گیری مشارکت داشتن
حق اظهار نظر داشتن
نظر داشتن ، حرفی داشتن در ارتباط با موضوعی که میشه حتی منفی هم به کار برد
I don't have a say , it's not my business.
نظری ندارم به من مربوط نیست .
It's your life and you should select so you should have a say.
...
[مشاهده متن کامل]

این زندگی توهست و تو باید انتخاب کنی پس باید حرفی برای گفتن داشته باشی.

حق اظهار بیان داشتن
مثال:
Talk too much, and not let others have their say
خیلی حرف می زنه، مهلت نمی ده کسی نظر بده
You've had your say . . . now let someone else speak.
تو نظرت را گفتی . . . اجازه بده کس دیگری صحبت کنه
حرفی برای گفتن داشتن. نظر دادن. نظر نهایی را دادن
effact on sb by giving your idea
Be involved in making a decision
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس