impetus

/ˈɪmpətəs//ˈɪmpɪtəs/

معنی: انگیزه، عزم، نیروی جنبش
معانی دیگر: انگیزان، مشوق، تکان، نیروی حرکتی، گشتاور، جنبش زا، تکانگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: impetuses
(1) تعریف: something that urges or impels; a driving force.
مشابه: animus, dynamic, spur

- The scandal turned out to be an impetus for reform.
[ترجمه گوگل] این رسوایی محرکی برای اصلاحات بود
[ترجمه ترگمان] این رسوایی انگیزه ای برای اصلاحات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the force or energy of motion; momentum.
مشابه: momentum

- the impetus of the rolling car
[ترجمه زیز] جنبش اتوموبیل در حال حرکت
|
[ترجمه گوگل] انگیزه ماشین در حال چرخش
[ترجمه ترگمان] حرکت اتومبیل که حرکت می کرد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his arrival gave fresh impetus to peace talks
وارد شدن او به مذاکرات صلح جان تازه ای بخشید.

2. Each new rumour added fresh impetus to the smear campaign.
[ترجمه گوگل]هر شایعه جدید انگیزه جدیدی به کمپین افشاگری اضافه می کرد
[ترجمه ترگمان]هر گونه شایعات تازه، انگیزه تازه ای برای کمپین لکه دار ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The report may provide further impetus for reform.
[ترجمه گوگل]این گزارش ممکن است انگیزه بیشتری برای اصلاحات ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]این گزارش می تواند انگیزه بیشتری برای اصلاحات فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The treaty gave a fresh impetus to trade.
[ترجمه گوگل]این معاهده انگیزه جدیدی به تجارت داد
[ترجمه ترگمان]این پیمان به تجارت انگیزه تازه ای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Much of the impetus for change came from customers' opinions.
[ترجمه گوگل]بیشتر انگیزه برای تغییر از نظرات مشتریان ناشی شد
[ترجمه ترگمان]بیشتر انگیزه تغییر از نظرات مشتریان حاصل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His articles provided the main impetus for change.
[ترجمه گوگل]مقالات او انگیزه اصلی تغییر را فراهم کردند
[ترجمه ترگمان]مقالات او انگیزه اصلی برای تغییر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Prime Minister's support will give added impetus to the campaign against crime.
[ترجمه گوگل]حمایت نخست وزیر به مبارزه علیه جرم و جنایت انگیزه بیشتری خواهد داد
[ترجمه ترگمان]حمایت نخست وزیر انگیزه ای برای مبارزه علیه جرائم به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is the primary impetus behind the economic recovery.
[ترجمه گوگل]این انگیزه اصلی در پشت بهبود اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]این انگیزه اصلی در پس بهبود اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The recent publicity surrounding homelessness has given fresh impetus to the cause.
[ترجمه گوگل]تبلیغات اخیر پیرامون بی خانمانی انگیزه تازه ای به علت داده است
[ترجمه ترگمان]تبلیغات اخیر اطراف بی خانمانی انگیزه تازه ای به این دلیل داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The discovery gave fresh impetus to the research.
[ترجمه گوگل]این کشف انگیزه جدیدی به تحقیق داد
[ترجمه ترگمان]این کشف انگیزه تازه ای به این تحقیقات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The movement is steadily gaining impetus.
[ترجمه گوگل]جنبش به طور پیوسته در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]این حرکت به طور پیوسته انگیزه کسب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The treaty gave fresh impetus to trade.
[ترجمه گوگل]این معاهده انگیزه جدیدی به تجارت داد
[ترجمه ترگمان]این پیمان به تجارت انگیزه تازه ای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This decision will give renewed impetus to the economic regeneration of east London.
[ترجمه گوگل]این تصمیم انگیزه ای دوباره به احیای اقتصادی شرق لندن خواهد داد
[ترجمه ترگمان]این تصمیم انگیزه تازه ای به بازسازی اقتصادی شرق لندن خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The slope added impetus to his speed.
[ترجمه گوگل]شیب به سرعت او انگیزه داد
[ترجمه ترگمان]شیب به سرعت خود افزود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The treaty will give an impetus to trade between the two countries.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] این پیمان به تجارت بین دو کشور انگیزه خواهد داد.
|
[ترجمه گوگل]این معاهده به تجارت بین دو کشور انگیزه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]این پیمان باعث ایجاد انگیزه تجاری بین دو کشور خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انگیزه (اسم)
cause, motive, stimulant, stimulus, goad, motivation, mover, inducement, incentive, impetus, incitation, propellant, propellent

عزم (اسم)
resolution, decision, purpose, intention, determination, impetus

نیروی جنبش (اسم)
impetus

تخصصی

[زمین شناسی] افشانه آب

انگلیسی به انگلیسی

• urge, drive, something which stimulates or impels; momentum, force through which a body moves
the impetus of something is the strong effect it has in causing something to happen.

پیشنهاد کاربران

۱. نیرو. نیروی حرکتی ۲. حرکت. تکان. جنبش ۳. انگیزه
مثال:
The report may provide further impetus for reform.
این گزارش می تواند انگیزه و حرکت بیشتری برای اصلاحات فراهم کند.
نیروی محرکه
انگیزه نیروی محرکه
The market highs have provided an impetus for companies to sell their shares before investors lose interest, which often happens during a holiday week
( شیمی ) محرک
نیروی جنبش ، انگیزه
You have sinned
The impetus of a young girl to come to lucky
Down low
?So when will my traditional wedding ceremony take place
گناه کردی
انگیزه یه دختر جوان دم بختی رو قرار خواستگاربیان رو
آوردی پایین
پس کی زمان مراسم خواستگار سنتی من میشه
در متون فلسفه اسلامی: میل

بپرس