endue

/ɪnˈdjuː//ɪnˈdjuː/

معنی: بخشیدن، دادن، اراستن، پوشاندن، وادار کردن، پوشیدن، بخشیدن به
معانی دیگر: (با: with) ارزانی داشتن به، اعطا کردن به، بخشیدن به با with پوشانیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: endues, enduing, endued
• : تعریف: to endow with some quality or characteristic.
مشابه: endow

جمله های نمونه

1. to endue an object with life
در چیزی جان دمیدن

2. Children seem to be endued with endless vitality.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که کودکان با نشاط بی پایانی همراه شده اند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که کودکان دارای هوش سرشار از حیات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hamlet endued the character of a madman.
[ترجمه گوگل]هملت شخصیت یک دیوانه را به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]هملت، شخصیت یک مرد دیوانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He prayed to God night and day to endue him with the spirit of holiness.
[ترجمه گوگل]شب و روز به درگاه خداوند مناجات می کرد که روح قدوسیت او را عطا کند
[ترجمه ترگمان]شب و روز به درگاه خدا دعا کرد تا با روح تقدس او را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Endued with evenness of mind, one casts off in this very life both good deeds and evil deeds.
[ترجمه گوگل]با یکنواختی فکر، انسان در همین زندگی هم اعمال نیک و هم اعمال بد را دور می اندازد
[ترجمه ترگمان]در این زندگی، هر دو در این زندگی، کاره ای خیر و کاره ای بد را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We should reflect the Humanism and endue with more meanings, but it's impossible to deny the importance of Humanism . In the face of susta. . .
[ترجمه گوگل]ما باید اومانیسم را منعکس کنیم و به معانی بیشتری پایان دهیم، اما نمی توان اهمیت اومانیسم را انکار کرد در برابر سوستا
[ترجمه ترگمان]ما باید انسان گرایی و endue را با معانی بیشتری منعکس کنیم، اما انکار اهمیت انسان گرایی ممکن نیست در چهره susta
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The society endues us the mission and the clients endue us the responsibility!
[ترجمه گوگل]جامعه رسالت را به ما می سپارد و مراجعین مسئولیت را به ما!
[ترجمه ترگمان]جامعه به ما ماموریت می دهد و مشتری ها مسئولیت ما را بر عهده ما می گذارند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What weapons to select, what armour to endue.
[ترجمه گوگل]چه سلاح هایی را انتخاب کنیم، چه زره هایی را تحمل کنیم
[ترجمه ترگمان]چه سلاح برای انتخاب، چه زره و چه زره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The simple cutting endue with an obvious style and unique rhythm of our "Live yoyo" brand.
[ترجمه گوگل]اندود برش ساده با سبک واضح و ریتم منحصر به فرد برند "Live yoyo" ما
[ترجمه ترگمان]میان بر زدن ساده با یک سبک آشکار و ریتم ویژه برند \"yoyo زنده\" ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Endue him with blessings, and send him your peace.
[ترجمه گوگل]بر او درود فرست و درود فرست
[ترجمه ترگمان]او را دعای خیر کن و به او آرامش عطا کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Furniture has been endue with definite culture meaning by decorative design of furniture.
[ترجمه گوگل]مبلمان با طراحی تزئینی مبلمان با فرهنگ معینی همراه شده است
[ترجمه ترگمان]اثاثیه با استفاده از طراحی تزیینی مبلمان به معنی فرهنگ مشخصی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He prayed to God to endue him with wisdom.
[ترجمه گوگل]او از خدا می خواست که او را به حکمت عطا کند
[ترجمه ترگمان]به درگاه پروردگار دعا می کرد که او را با خرد و خرد endue
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We should reflect the Humanism and endue with more meanings, but it's impossible to deny the importance of Humanism . In the face of sustainable developmen. . .
[ترجمه گوگل]ما باید اومانیسم را منعکس کنیم و به معانی بیشتری پایان دهیم، اما نمی توان اهمیت اومانیسم را انکار کرد در مواجهه با توسعه پایدار
[ترجمه ترگمان]ما باید انسان گرایی و endue را با معانی بیشتری منعکس کنیم، اما انکار اهمیت انسان گرایی ممکن نیست در مواجهه با ثبات پایدار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The understanding of material may endue with rich imagination. add the person consciousness and emotion of the author and create fine production.
[ترجمه گوگل]درک مطالب ممکن است با تخیل غنی ختم شود شعور و احساس نویسنده را به فرد اضافه کنید و تولید خوبی ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]درک مطالب ممکن است با تخیل غنی از هم جدا شود به فرد آگاهی و احساس نویسنده را اضافه کرده و تولید مناسبی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The results of the experiments indicate that carbolated styrene-butadiene latex system can endue the pretreatment with adhesive performance at the same time reduce the cost of pretreatment greatly.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش‌ها نشان می‌دهد که سیستم لاتکس استایرن-بوتادین کربناته می‌تواند پیش تصفیه را با عملکرد چسب به پایان برساند و در عین حال هزینه پیش تصفیه را تا حد زیادی کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش ها نشان می دهد که سیستم لاتکس SBR - بوتادی ان می تواند پیش تیمار با عملکرد چسب در همان زمان هزینه درمان را تا حد زیادی کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخشیدن (فعل)
give, vouchsafe, present, absolve, forgive, donate, remit, give away, assoil, portion, dispense, grant, privilege, pardon, gift, spare, bestow, betake, condone, endue, indue

دادن (فعل)
concede, give, hand, admit, impute, afford, mete, grant, render, pay, come through, endue, indue

اراستن (فعل)
range, blazon, habit, trim, adorn, decorate, primp, illustrate, apparel, groom, titivate, attire, bedeck, prettify, smarten, bedight, ornament, grace, brave, arrange, fettle, line, equip, array, rank, tidy, perk, deck, inlay, prim, clothe, endue, embroider, prune, stud, indue

پوشاندن (فعل)
ensconce, envelop, case, apparel, cover, mask, conceal, coat, veil, put on, sod, line, vest, deck, belay, bestrew, jacket, blanket, sheathe, shingle, camouflage, submerge, overcast, immerse, shroud, clothe, wear, crown, endue, infold, indue, suffuse

وادار کردن (فعل)
enforce, have, move, influence, compel, oblige, persuade, induce, impel, endue, instigate

پوشیدن (فعل)
hide, cover, put on, overlay, don, wear, endue, enshroud, indue

بخشیدن به (فعل)
endue

انگلیسی به انگلیسی

• furnish with some quality or ability; take on, assume; put on clothing, dress

پیشنهاد کاربران

بپرس