cheeky

/ˈt͡ʃiːki//ˈt͡ʃiːki/

معنی: گستاخ، پر رو، دارای گونه های برامده، بیشرمانه
معانی دیگر: دهان دریده، جسور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: cheekier, cheekiest
مشتقات: cheekily (adv.), cheekiness (n.)
• : تعریف: impertinent or insolent; disrespectful; impudent.
متضاد: humble
مشابه: fresh, impudent, insolent, nervy, pert, saucy

- He could be a bit cheeky to his mother and get away with it, but his father wouldn't stand for any impertinence.
[ترجمه گوگل] او می‌توانست با مادرش کمی گستاخ باشد و از آن دوری کند، اما پدرش هیچ جسارتی را تحمل نمی‌کرد
[ترجمه ترگمان] او می توانست به مادرش حمله کند و از آن فرار کند، اما پدرش حاضر نبود به خاطر گستاخی بایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Complaining about the food when it was given for free seems a bit cheeky to me.
[ترجمه سارا] شکایت در مورد غذایی که رایگان داده شده به نظر من کمی گستاخانه به نظر میاد
|
[ترجمه گوگل] شکایت از غذایی که به صورت مجانی داده شد به نظر من کمی گستاخانه به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] ناله کردن در مورد غذا وقتی که به رایگان داده شد کمی گستاخانه به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she is very cheeky
او خیلی پررو است.

2. in the hallway i was collared by two cheeky students
در راهرو گرفتار دو دانشجوی پر رو شدم.

3. The boy was cheeky and casual.
[ترجمه گوگل]پسرک گستاخ و معمولی بود
[ترجمه ترگمان]پسرک گستاخ و بی تفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was being cheeky, so I gave him a smack on the jaw.
[ترجمه گوگل]او گستاخ بود، بنابراین من به او فک زدم
[ترجمه ترگمان]، اون داشت گستاخ می شد واسه همین بهش یه مشت فک دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You did that on purpose, you cheeky little devil!
[ترجمه گوگل]تو عمدا این کارو کردی ای شیطان کوچولوی گستاخ!
[ترجمه ترگمان]تو عمدا این کار رو کردی شیطون کوچولو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Laura glanced at Grace, expecting a cheeky riposte.
[ترجمه گوگل]لورا نگاهی به گریس انداخت و منتظر پاسخی گستاخانه بود
[ترجمه ترگمان]لو را نگاهی به گریس انداخت و انتظار آن را داشت که به او حمله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "Fooled you!" he said, with a cheeky grin.
[ترجمه گوگل]"فریبت داد!" با پوزخندی گستاخانه گفت
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! ! او با پوزخندی گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I don't like his cheeky manner.
[ترجمه سارا] من رفتار گستاخانه اش را دوست ندارم
|
[ترجمه گوگل]من از رفتار گستاخ او خوشم نمی آید
[ترجمه ترگمان]از cheeky خوشم نمی اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Come here, you cheeky little tyke!
[ترجمه گوگل]بیا اینجا ای تایک کوچولوی گستاخ!
[ترجمه ترگمان]بیا اینجا، ای وروجک فسقلی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Come here, you cheeky little monkey!
[ترجمه گوگل]بیا اینجا ای میمون کوچولوی گستاخ!
[ترجمه ترگمان]بیا اینجا میمون کوچولو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His cheeky chappy image is reinforced by the spiky hair and the wide grin.
[ترجمه گوگل]موی سیخ شده و پوزخند گشادش تصویر شاداب و بی‌پرده او را تقویت می‌کند
[ترجمه ترگمان]تصویر chappy گستاخانه او با موهای سیخ سیخ و نیشخند عریضی تقویت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You're a cheeky little miss! Apologize at once.
[ترجمه گوگل]شما یک خانم کوچولوی گستاخ هستید! یکباره عذرخواهی کن
[ترجمه ترگمان]تو خیلی شجاعی، خانم! یه بار معذرت خواهی کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That child is a damn sight too cheeky.
[ترجمه گوگل]آن کودک منظره لعنتی بیش از حد گستاخ است
[ترجمه ترگمان]این بچه خیلی گستاخ و گستاخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Martin gave her a cheeky grin.
[ترجمه سارا] مارتین به او یک پوزخند گستاخانه زد
|
[ترجمه گوگل]مارتین پوزخندی به او زد
[ترجمه ترگمان]مارتین پوزخندی زد و گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She's got such a cheeky grin.
[ترجمه گوگل]او چنین پوزخند گستاخانه ای دارد
[ترجمه ترگمان]نیشش باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گستاخ (صفت)
indecent, wanton, presumptuous, rude, perky, bold, forward, insolent, impudent, unshaped, unshapen, arrogant, presumptive, brash, unabashed, immodest, barefaced, flippant, malapert, cheeky, pert, impertinent, bold-faced, jaunty, flip, tumorous, lippy, peart, venturous

پر رو (صفت)
fresh, impudent, brassy, presuming, immodest, barefaced, saucy, cheeky, nervy, pert, bold-faced, brazen-faced, flip, lippy, pushing

دارای گونه های برامده (صفت)
cheeky

بی شرمانه (صفت)
cheeky, impertinent

انگلیسی به انگلیسی

• insolent, rude, impudent
a child who is cheeky is rude or disrespectful.

پیشنهاد کاربران

بلبل زبون
حاضرجواب
ای شیطون
پدرسوخته
تخس
صفت | عمدتاً در بریتانیا کاربرد دارد | غیر رسمی ( chiefly Brit )
🔴 rude and showing a lack of respect often in a way that seems playful, amusing or appealing
◀️cheeky humor
◀️a cheeky grin
◀️ He can't even say it without a smile on his head. He knows. He's lying right through his teeth. Let's see how much they pay. Cheeky guy. Trying to get an extra little buck
...
[مشاهده متن کامل]

بی احترام - گستاخ - پررو - بی ادب - بی تربیت - بی شرم
⭐Similar⭐
impudent / impertinent / insolent / presumptuous / prt
forward / bold / bold as brass / brazen / brazen - faced
shameless / audacious / overfamiliar / irreverent
discourteous / disrespectful / insubordinate / impolite
bad - mannered / ill - mannered / unmannerly / mannerless
rude / insulting / brass - necked / cocky / lippy / mouthy
fresh / flip / saucy / smart - arsed / sassy / Contumelious
nervy / smart - assed / malapert / presumptive / assumptive
⭐Opposite ⭐
respectful / polite

شیطون و حاضر جواب
( معنا باید بار مثبت داشته باشد )
گستاخ
مدمغ، دماغی، مغرور
چیزی که خوشا آید و لذت بخش باشه طوری که ناگهانی و بی برنامه به طلبه. Cheeky drinks نوشیدنی ها که یهو طلبید . Cheeky wine , , we met up with our friend and got a cheeky wine با دوستان جمع شدیم گپی بزنیم که یهو مشروب هم طلبید
پر رو
شیطون
گستاخ و پررو
سلام. میخواستم بگم کلمات رو باید در فرهنگ های لغت یک زبانه بررسی کرد تا مفهومشون رو دقیق متوجه شد. همین کلمه cheeky، درسته که در کل معنی منفی داره، اما گاهی اوقات، همزمان با معنی منفی یه مفهوم �جالب و با مزه بودن� هم داره. معادل یابی برا این کلمات سخته و نیاز هست تو پرانتز یه توضیحی داده بشه. معادل پیشنهادی:
گستاخ، گستاخانه، جسور، جسورانه، بی ادب، بی ادبانه، پررو، حاکی از پررویی ( این صفت هم میتونه مفهوم منفی مثل �ناراحت کننده و اذیت کننده� داشته باشه، و هم مفاهیمی مثل �جالب و با مزه بودن�، یا هر دوی این دو مفهوم متضاد با هم. )
پر رو

بپرس