sesame

/ˈsesəmi//ˈsesəmi/

معنی: سمسم، کنجد، بوته کنجد
معانی دیگر: (گیاه شناسی) کنجد (sesamum indicum)

جمله های نمونه

1. A university degree isn't always an open sesame to a good job.
[ترجمه داود] مدرک دانشگاهی همیشه راهگشای داشتن شغل خوب نیست
|
[ترجمه گوگل]مدرک دانشگاهی همیشه یک کار خوب نیست
[ترجمه ترگمان]مدرک دانشگاهی همیشه یک کنجد بازشو برای یک کار خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Academic success is not always an open sesame to a well-paid job.
[ترجمه مهران] پیشرفت های علمی همیشه به منزله یک شغل پر درامد نیست
|
[ترجمه گوگل]موفقیت تحصیلی همیشه به منزله یک شغل پردرآمد نیست
[ترجمه ترگمان]موفقیت آکادمیک همیشه یک کنجد بازشو برای یک شغل پردرآمد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My grandmother loves pounding sesame seeds up for special flavour.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ من عاشق کوبیدن دانه های کنجد برای طعم خاص است
[ترجمه ترگمان]مادر بزرگم عاشق زدن دانه های کنجد مخصوص برای طعم مخصوص می مونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Being the boss's daughter is not an open sesame to every well - paid job in the firm.
[ترجمه گوگل]دختر رئیس بودن برای هر شغلی که در شرکت با دستمزد خوب انجام می شود، به هیچ وجه قابل قبول نیست
[ترجمه ترگمان]دختر رئیس بودن، یک کنجد بازشو برای هر شغل پردرآمد در شرکت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A science degree can be an open sesame to a job in almost any field.
[ترجمه گوگل]مدرک تحصیلی می تواند تقریباً در هر زمینه ای برای شغلی مناسب باشد
[ترجمه ترگمان]مدرک علوم می تواند یک کنجد بازشو برای یک کار در هر زمینه ای باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One aspect after another yields to the open sesame of the envy theory.
[ترجمه گوگل]یکی پس از دیگری به کنجد باز نظریه حسادت تسلیم می شود
[ترجمه ترگمان]یک جنبه پس از دیگری منجر به the باز نظریه حسد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Meanwhile, make sauce. Combine all ingredients, except sesame oil, in a saucepan and bring to a boil.
[ترجمه گوگل]در همین حین سس درست کنید همه مواد به جز روغن کنجد را در یک قابلمه با هم مخلوط کنید و بگذارید بجوشد
[ترجمه ترگمان]در همین حال، سس درست کنید همه مواد را به جز روغن کنجد در یک ماهی تابه بریزید و بجوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sprinkle the sesame seeds over it. Turn each ball around in the coating, lightly pressing it in.
[ترجمه گوگل]کنجد را روی آن بپاشید هر توپ را در پوشش بچرخانید، به آرامی آن را فشار دهید
[ترجمه ترگمان]دانه های کنجد را روی آن بریزید هر توپی را که روی روکش آن قرار دارد می چرخاند و به آرامی آن را فشار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lemon or bergamot blends well with sesame as a base oil; lavender and/or rosemary is good with olive oil.
[ترجمه گوگل]لیمو یا ترنج به خوبی با کنجد به عنوان روغن پایه ترکیب می شود اسطوخودوس و/یا رزماری با روغن زیتون خوب است
[ترجمه ترگمان]لیمو و یا bergamot به خوبی با کنجد به عنوان روغن پایه ترکیب می شوند؛ اسطوخودوس و \/ یا رزماری برای روغن زیتون خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Combine the pork, egg, sesame oil, salt and pepper in a large bowl and mix well.
[ترجمه گوگل]گوشت خوک، تخم مرغ، روغن کنجد، نمک و فلفل را در یک کاسه بزرگ بریزید و خوب مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]گوشت خوک، تخم مرغ، روغن کنجد، نمک و فلفل را در یک کاسه بزرگ مخلوط کرده و به خوبی مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dip one side of the ball in the sesame oil and place oiled side on top of oiled side of another ball.
[ترجمه گوگل]یک طرف توپ را به روغن کنجد آغشته کنید و روی طرف روغن شده یک توپ دیگر قرار دهید
[ترجمه ترگمان]یک طرف توپ را در روغن کنجد فرو کنید و یک طرف روغن کاری شده را در بالای یک توپ دیگر قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What I would have given for a sesame bap.
[ترجمه گوگل]چیزی که من برای یک باپ کنجد می دادم
[ترجمه ترگمان]چیزی که من می خواستم به خاطر یه کنجد \"کنجد\" (نوعی شکلات فروشی)داده باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Crush Ramen noodles, combine with toasted almonds and sesame seeds, then sprinkle on top of cabbage mixture.
[ترجمه گوگل]رشته فرنگی رامن را له کنید، با بادام برشته شده و دانه کنجد ترکیب کنید، سپس روی مخلوط کلم بپاشید
[ترجمه ترگمان]noodles Ramen را خرد می کنیم و با almonds و دانه های کنجد ترکیب می کنیم و بعد روی مخلوط کلم می گذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We grew maize, rice, beans and sesame.
[ترجمه گوگل]ما ذرت، برنج، لوبیا و کنجد کشت کردیم
[ترجمه ترگمان]ما ذرت، برنج، لوبیا و کنجد افزایش دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mix breadcrumbs, sesame seeds and almonds.
[ترجمه گوگل]آرد سوخاری، کنجد و بادام را مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]breadcrumbs، کنجد seeds و بادام را مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سمسم (اسم)
grain sesame, sesame

کنجد (اسم)
sesame

بوته کنجد (اسم)
sesame

تخصصی

[صنایع غذایی] کنجد، بوته کنجد، سمسم

انگلیسی به انگلیسی

• tropical asian plant bearing small edible seeds; edible seeds of the sesame plant which are used in foods and are also a source of oil

پیشنهاد کاربران

a herb grown for its small oval seeds and its oil
کُنجِد که سمسم و جلجلان هم نامیده می شود، گیاهی است از رده دولپه ای های پیوسته گلبرگ که سردسته تیره کنجدها است. این گیاه یک ساله است و ارتفاعش بالغ بر یک متر است. قسمت فوقانی ساقه اش پوشیده از کرک است ولی قسمت های تحتانی آن عاری از کرک است.
...
[مشاهده متن کامل]

sesame oil/seeds

sesame
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/sesame
کنجد Sesame
نام علمی Sesamus indicum
کنجد

بپرس