crude

/ˈkruːd//kruːd/

معنی: زمخت، خام، ناپخته
معانی دیگر: ناپرورده، ناشیانه، خالی از ظرافت، خشن، خام دستانه، سردستی، ابتدایی، بی ادبانه، گستاخانه، بی نزاکت، مستهجن، عریان، برهنه، بی پرده، (آمار) ناویژه، ناخالص، ناسره، هر چیز خام یا ناپرورده، نفت پالایش نشده، (قدیمی) نرسیده (میوه)، نابالغ، نارس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: cruder, crudest
(1) تعریف: not processed or refined; raw.
مترادف: raw, unprocessed, unrefined
متضاد: refined
مشابه: coarse, natural, rude

- The crude fiber will be made into yarn.
[ترجمه Eugeo] فیبر خام منجر به ساختن نخ خواهد شد
|
[ترجمه گوگل] الیاف خام به نخ تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان] فیبر خام به رشته نخ تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: deficient in skill, intelligence, culture, or the social graces.
مترادف: coarse, raw, uncouth, uncultured, unrefined, unskilled
متضاد: civilized, consummate, couth, delicate, elegant, refined, sophisticated
مشابه: artless, awkward, barbarous, boorish, callow, clumsy, cross, deficient, graceless, inept, ribald, rude, rugged, rustic, tacky, tasteless, unintelligent, unsophisticated, untoward, vulgar

- He made a crude attempt at humor.
[ترجمه گوگل] او تلاشی زمخت در طنز انجام داد
[ترجمه ترگمان] از کوره در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His crude manners included belching continuously at the table.
[ترجمه گوگل] رفتارهای زمخت او شامل آروغ زدن مداوم روی میز بود
[ترجمه ترگمان] رفتار خام و زمخت او عبارت بود از آروغ زدن مداوم پشت میز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: done roughly, approximately, or without polish.
مترادف: coarse, rough
متضاد: finished, refined
مشابه: approximate, artless, imperfect, primitive, rude, rudimentary, sketchy

- I can give you a crude estimate for now.
[ترجمه گوگل] فعلاً می توانم یک برآورد خام به شما بدهم
[ترجمه ترگمان] حالا می توانم به شما یک تخمین زننده بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She quickly drew a crude map of the area.
[ترجمه گوگل] او به سرعت یک نقشه خام از منطقه ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان] او به سرعت یک نقشه خام از منطقه بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: not disguised or adorned; blunt.
مترادف: blunt, unadulterated, unvarnished
مشابه: brutal, candid, forthright, frank, raw, straightforward

- I'll be straight with you and give you the crude facts.
[ترجمه گوگل] من با شما روراست خواهم بود و حقایق خام را به شما خواهم گفت
[ترجمه ترگمان] من یک راست با تو خواهم بود و حقایق تلخ را به تو می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: vulgar; indecent.
متضاد: refined

- Some members of the audience made crude and insulting remarks.
[ترجمه گوگل] برخی از حضار سخنان رکیک و توهین آمیزی کردند
[ترجمه ترگمان] برخی از حضار سخنان توهین آمیز و توهین آمیز انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: lacking complexity; simple.
متضاد: elaborate, fine, high-tech, sophisticated

- They used only crude tools and weapons.
[ترجمه گوگل] آنها فقط از ابزار و سلاح های خام استفاده می کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها تنها از ابزار و ابزار خام استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- For the first year, they lived in a crude cabin.
[ترجمه گوگل] برای سال اول، آنها در یک کابین خام زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان] برای اولین سال، آن ها در یک کابین خام زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: crudely (adv.), crudeness (n.)
• : تعریف: unrefined petroleum; crude oil.
مشابه: oil, petroleum

- The price of crude has steadily increased.
[ترجمه گوگل] قیمت نفت خام به طور مداوم افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان] قیمت نفت خام به طور پیوسته افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. crude birth rate
میزان خام زه و زاد (زاد و ولد)

2. crude data
داده های ناسره (خام)

3. crude oil
نفت خام

4. crude oil spouted out of the well with a whoosh
نفت خام فش فش (کنان) از چاه فوران کرد.

5. crude reality
واقعیت آشکار

6. crude remarks
گفته های خارج از نزاکت

7. crude steel
پولاد خام

8. crude woodwork
کار دستی چوبی و زمخت

9. his crude management techniques
روش خشن مدیریت او

10. the crude behavior of the students
رفتار بی ادبانه ی شاگردان

11. these crude projects will never pan out
این طرح های ناقص و بررسی نشده هرگز موفقیت آمیز نخواهد بود

12. the price of crude in the london market
قیمت نفت خام در بازار لندن

13. the production of crude oil
تولید نفت خام

14. gasoline is distilled from crude oil
بنزین را از نفت خام تقطیر می کنند.

15. oversupply has softened the price of crude oil
تولید بیش از نیاز قیمت نفت خام را پایین آورده است.

16. the price of a barrel of crude oil
قیمت یک بشکه نفت خام

17. His crude master grudged him even the food he ate.
[ترجمه گوگل]ارباب خامش حتی از غذایی که می خورد از او کینه داشت
[ترجمه ترگمان]ارباب خام او حتی غذایی را که می خورد به او دریغ می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The demonstrators burned a crude effigy of the president.
[ترجمه گوگل]تظاهرکنندگان مجسمه خام رئیس جمهور را سوزاندند
[ترجمه ترگمان]تظاهر کنندگان مجسمه خام رئیس جمهور را سوزاندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The boy is crude enough to stick his tongue to his own sister.
[ترجمه گوگل]پسر آنقدر خشن است که زبانش را به خواهر خودش بچسباند
[ترجمه ترگمان]پسر به اندازه ای خام است که زبانش را به خواهر خودش نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The cottage wears a very crude appearance.
[ترجمه گوگل]کلبه ظاهری بسیار زمخت دارد
[ترجمه ترگمان]در کلبه ظاهر بسیار زمختی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He's always been quite crude, but this time he's gone too far.
[ترجمه Atris] او همیشه خیلی بی ادب بوده اما این سری خیلی فراتر رفت
|
[ترجمه گوگل]او همیشه بسیار خام بوده است، اما این بار بیش از حد پیش رفته است
[ترجمه ترگمان]همیشه خام بوده، اما این دفعه خیلی دور شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زمخت (صفت)
hard, raucous, rough, coarse, gross, rude, tough, incult, rugged, impolite, churlish, blowsy, blowzy, crude, clumsy, heavyset, hoarse, crass

خام (صفت)
rude, simple, naive, rare, green, unripe, crude, naif, raw, unfeasible, half-baked, undone, unequipped, unprepared

ناپخته (صفت)
crude, half-baked

تخصصی

[مهندسی گاز] خام، طبیعی
[نساجی] خام

انگلیسی به انگلیسی

• raw; unrefined; rude
something such as a method or idea that is crude is simple and unsophisticated; used showing disapproval.
something that is crude is made from simple parts and is put together in a very simple way.
crude language is rude and offensive.
crude is also the same as crude oil.

پیشنهاد کاربران

خام. ناپخته. بی پروا. بی دقت. زمخت.
پالایش نشده ، ناپالایش ، ناپالایه
کار بی دقت و بی ظرافت
Clumsy
طرح خام، طرح اولیه ( در مورد داستان )
مثلا:
the story - writing team and the artist
who produces crude drawings of initial ideas
👈🏿 something such as a method or idea that is crude is simple and unsophisticated
👈🏿 something that is crude is made from simple parts and is put together in a very simple way
. . .
Ironically, it's gonna be crude. Crude is gonna be where we're gonna hit them
...
[مشاهده متن کامل]

Limitless 2011🎥

پردازش نشده
در متون علم داده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : crudeness / crude / crudity
✅️ صفت ( adjective ) : crude
✅️ قید ( adverb ) : crudely
خالص
● رکیک، توهین آمیز
● ساده ( از نظر ساخت )
بی پروا
خام
ابتدایی
مستهجن
STATISTICS
not adjusted or corrected
تصحیح نشده. اصلاح نشده.
likely to be only approximately accurate.
تنها کمی دقیق
تقریبا دقیق
نه خیلی دقیق /درست و صحیح
نه کاملا دقیق
( ممکنه نقص داشته باشه )
خام
Crude Oil = نفت خام
بسیط و پیش پا افتاده، بی آلایش
1 - خام - تصفیه نشده
2 - اولیه - بدوی
3 - مبتذل - رکیک

green
akward
خالی از جزئیات
تقریبی، خام، ساده، مبتذل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس