1. an opportunistic politician
سیاستمدار فرصت طلب
2. Many of the party's members joined only for opportunistic reasons.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اعضای حزب فقط به دلایل فرصت طلبانه به این حزب پیوستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اعضای این حزب به دلایل فرصت طلبانه به هم پیوستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. At half-time, United were leading with two opportunistic goals by Black.
[ترجمه گوگل]در نیمه دوم، یونایتد با دو گل فرصت طلبانه بلک پیش بود
[ترجمه ترگمان]در نیمی از زمان، ایالات متحده با دو گل فرصت طلبانه به لک رهبری می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. An opportunistic dealer can make four capsules from one, although it clearly won't make people four times as happy.
[ترجمه گوگل]یک فروشنده فرصت طلب می تواند از یک کپسول چهار کپسول بسازد، اگرچه واضح است که مردم را چهار برابر خوشحال نمی کند
[ترجمه ترگمان]یک فروشنده فرصت طلبانه می تواند چهار کپسول از یک خود بسازد، اگرچه به وضوح مردم را ۴ بار خوشحال نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Prevention of opportunistic infections could provide both individual and public-health benefits.
[ترجمه گوگل]پیشگیری از عفونتهای فرصتطلب میتواند هم مزایای فردی و هم برای سلامت عمومی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]پیش گیری از عفونت های فرصت طلبانه می تواند هم منافع فردی و هم بهداشت عمومی را فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. These opportunistic diseases may eventually cause death.
[ترجمه گوگل]این بیماری های فرصت طلب در نهایت ممکن است باعث مرگ شوند
[ترجمه ترگمان]این بیماری های opportunistic ممکن است در نهایت منجر به مرگ شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She was horrified to see how quickly the opportunistic infection took hold.
[ترجمه گوگل]او از دیدن این که عفونت فرصت طلبانه با چه سرعتی درگیر شد، وحشت کرد
[ترجمه ترگمان]او از این که ببیند این عفونت opportunistic چقدر سریع برگزار شد وحشت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Diabetes predisposes the patient to fungus or other opportunistic infections involving the intracranial contents.
[ترجمه گوگل]دیابت بیمار را مستعد ابتلا به قارچ یا سایر عفونت های فرصت طلب که محتویات داخل جمجمه را درگیر می کند، می شود
[ترجمه ترگمان]دیابت بیمار را به قارچ یا دیگر عفونت های opportunistic مربوط می کند که حاوی محتویات intracranial هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Develop and implement guidelines for the prevention of opportunistic infections in immunosuppressed persons.
[ترجمه گوگل]تدوین و اجرای دستورالعملهایی برای پیشگیری از عفونتهای فرصتطلب در افراد دچار سرکوب سیستم ایمنی
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل هایی برای پیش گیری از عفونت های فرصت طلبانه در افراد immunosuppressed تهیه و اجرا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. These opportunistic diseases would not otherwise gain a foothold in the body.
[ترجمه گوگل]این بیماری های فرصت طلب در غیر این صورت جای پایی در بدن پیدا نمی کنند
[ترجمه ترگمان]این بیماری های opportunistic در غیر این صورت جای پایی در بدن نخواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Planning may also deter purchasers from undertaking opportunistic acquisitions for short term motives without regard to long term strategic aims.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی همچنین ممکن است خریداران را از انجام خریدهای فرصت طلبانه با انگیزه های کوتاه مدت بدون توجه به اهداف استراتژیک بلند مدت باز دارد
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی همچنین ممکن است خریداران را از پذیرفتن acquisitions فرصت طلبانه برای انگیزه های کوتاه مدت بدون توجه به اهداف استراتژیک بلند مدت بترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The Yugoslavs sought a close, opportunistic alliance with the national bourgeoisie of the colonial and semicolonial countries.
[ترجمه گوگل]یوگسلاوی ها به دنبال اتحاد نزدیک و فرصت طلبانه با بورژوازی ملی کشورهای استعماری و نیمه استعماری بودند
[ترجمه ترگمان]The به دنبال اتحاد close و فرصت طلبانه با بورژوازی ملی کشورهای استعماری و semicolonial بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Mortality is 3-4%, mainly owing to opportunistic infections and pulmonary emboli.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر 3-4٪ است که عمدتاً به دلیل عفونت های فرصت طلب و آمبولی ریوی است
[ترجمه ترگمان]مرگ و میر سه - ۴ درصد است که عمدتا به خاطر عفونت های فرصت طلبانه و emboli ریوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید