liaise

/lɪˈeɪz//lɪˈeɪz/

معنی: رابطه داشتن، ارتباط پیدا کردن، بستگی داشتن، رابط نظامی بودن
معانی دیگر: (انگلیس - عامیانه - معمولا با: with) تماس گرفتن (با)، در ارتباط بودن

جمله های نمونه

1. Her job is to liaise between the school and the home.
[ترجمه گوگل]وظیفه او برقراری ارتباط بین مدرسه و خانه است
[ترجمه ترگمان]شغل او برقراری ارتباط بین مدرسه و خانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Our head office will liaise with the suppliers to ensure delivery.
[ترجمه گوگل]دفتر مرکزی ما برای اطمینان از تحویل با تامین کنندگان ارتباط برقرار می کند
[ترجمه ترگمان]دفتر رئیس ما با تامین کنندگان ارتباط برقرار خواهد کرد تا از تحویل اطمینان حاصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The three groups will all liaise with each other to help the child.
[ترجمه گوگل]هر سه گروه برای کمک به کودک با یکدیگر در ارتباط خواهند بود
[ترجمه ترگمان]این سه گروه با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند تا به کودک کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her job is to liaise between students and teachers.
[ترجمه گوگل]وظیفه او برقراری ارتباط بین دانش آموزان و معلمان است
[ترجمه ترگمان]شغل او برقراری ارتباط بین دانش آموزان و معلمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He had to liaise directly with the police while writing the report.
[ترجمه گوگل]او هنگام نوشتن گزارش باید مستقیماً با پلیس ارتباط برقرار می کرد
[ترجمه ترگمان]او باید در حین نوشتن گزارش مستقیما با پلیس ارتباط برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her special job is to liaise with government officials.
[ترجمه گوگل]کار ویژه او برقراری ارتباط با مقامات دولتی است
[ترجمه ترگمان]وظیفه ویژه او برقراری ارتباط با مقامات دولتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Social services and health workers liaise closely.
[ترجمه گوگل]خدمات اجتماعی و کارکنان بهداشتی ارتباط نزدیک دارند
[ترجمه ترگمان]خدمات اجتماعی و کارکنان بهداشتی ارتباط نزدیکی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Liaise with Stationery on the fulfilment of consumables requests, jointly monitor issues, and advise on stock levels and suppliers.
[ترجمه گوگل]ارتباط با لوازم التحریر در مورد برآورده شدن درخواست های مواد مصرفی، نظارت مشترک بر مسائل، و مشاوره در مورد سطح موجودی و تامین کنندگان
[ترجمه ترگمان]Liaise با Stationery بر روی تکمیل درخواست های مواد مصرفی، به طور مشترک بر مسائل نظارت کرده، و در مورد سطوح سهام و تامین کنندگان مشاوره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In its future strategy St William's has to liaise with many existing institutions and agencies, at higher or lower levels.
[ترجمه گوگل]سنت ویلیام در استراتژی آینده خود باید با بسیاری از مؤسسات و آژانس های موجود در سطوح بالاتر یا پایین تر ارتباط برقرار کند
[ترجمه ترگمان]در استراتژی آینده، سنت ویلیام باید با بسیاری از نهادها و آژانس های موجود در سطوح بالاتر یا پایین تر ارتباط برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One primary intervention therefore was for me to liaise regularly with the ward so that Mrs Allen was fully informed about the situation.
[ترجمه گوگل]بنابراین یکی از مداخلات اولیه این بود که من به طور منظم با بخش ارتباط برقرار کنم تا خانم آلن کاملاً در مورد وضعیت مطلع شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک مداخله اولیه برای من این بود که به طور مرتب با بخش ارتباط برقرار کنم تا خانم الن کاملا در مورد وضعیت مطلع باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You have to liaise with them on policy and practicalities.
[ترجمه گوگل]شما باید با آنها در مورد سیاست ها و اقدامات عملی ارتباط برقرار کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید در رابطه با مسائل عملی و عملی با آن ها ارتباط برقرار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They liaise with secondary school careers teachers, and also with the employers in an area.
[ترجمه گوگل]آنها با معلمان مشاغل متوسطه و همچنین با کارفرمایان در یک منطقه ارتباط برقرار می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها با معلمان شغلی دبیرستان و همچنین کارفرمایان در یک منطقه ارتباط برقرار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A Southport man he will liaise with the bank's major business customers.
[ترجمه گوگل]مردی از ساوت پورت که با مشتریان تجاری اصلی بانک ارتباط برقرار خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]یک مرد Southport با مشتریان اصلی بانک ارتباط برقرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you are using the Church who will liaise with the Parish priest?
[ترجمه گوگل]اگر از کلیسا استفاده می کنید، چه کسی با کشیش کلیسا ارتباط برقرار می کند؟
[ترجمه ترگمان]اگر داری از کلیسا استفاده می کنی که با کشیش کشیش ها ارتباط برقرار می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She was the one who was expected to liaise with civic authorities and heads of other churches.
[ترجمه گوگل]او کسی بود که انتظار می رفت با مقامات مدنی و روسای کلیساهای دیگر ارتباط برقرار کند
[ترجمه ترگمان]او کسی بود که انتظار داشت با مقامات مدنی و روسای کلیساها ارتباط برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رابطه داشتن (فعل)
correspond, liaise

ارتباط پیدا کردن (فعل)
put through, liaise

بستگی داشتن (فعل)
liaise

رابط نظامی بودن (فعل)
liaise

انگلیسی به انگلیسی

• form a connection with, establish a liaison, make contact with
when organizations or people liaise, they work together and keep each other informed.

پیشنهاد کاربران

🗣️لیٖ اِیْز
SYN
1 ) collaborate - cooperate - work together
2 ) link
( انگلیس - عامیانه - معمولا با: with ) تماس گرفتن ( با ) - در ارتباط بودن - رابطه داشتن - ارتباط برقرار/پیدا کردن
...
[مشاهده متن کامل]

💠 The testing of valves shall be made in accordance with the Technical Specification for valves.
Where warranty of the valve is concerned the valve MANUFACTURER may need to be involved
in the rework and pressure testing. The CONTRACTOR shall inform the COMPANY Engineer
when a problem develops. The CONTRACTOR will liase with the MANUFACTURER and
request his presence.

این واژه بیشتر در British English بکار میره!
to speak to people in other organizations, etc. in order to work with them or exchange information with them
تبادل نظر کردن با افراد در سازمان های دیگر برای همکاری یا تبادل اطلاعات
Our head office will liaise with the suppliers to ensure delivery
...
[مشاهده متن کامل]

I regularly liaise with the chairman of the audit committee on larger British incorporated institutions

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/liaise
بر قرار کردن ارتباط کاری جهت رسیدن به اهداف مشترک
تبادل اطلاعات کردن
نقش رابط را ایفا کردن
همکاری کردن
ارتباط برقرار کردن
ارتباط برقرار کردن
در ارتباط بودن

بپرس