perceived

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: as it seems in the mind; supposed.

- The shoe company increased the perceived value of the sneakers by using a celebrity in their ads.
[ترجمه اکبر خرّمی] این شرکت تولید کفش با بهره گیری از حضور یک چهرۀ مشهور در تبلیغات خود ارزش کفش های کتانی را در ذهن مخاطبان افزایش داد.
|
[ترجمه گوگل] این شرکت کفش با استفاده از یک فرد مشهور در تبلیغات خود، ارزش درک شده کفش های کتانی را افزایش داد
[ترجمه ترگمان] شرکت کفش، با استفاده از یک فرد مشهور در تبلیغات خود، ارزش ادراک شده کفش های کتانی را افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i perceived no difference in their attitude toward foreigners
در نگرش آنان نسبت به خارجیان تغییری ندیدم.

2. She perceived that all was not well.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که همه چیز خوب نیست
[ترجمه ترگمان]متوجه شد که همه چیز خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The junta reacted violently to the perceived threat to its authority.
[ترجمه افسانه] حکومت نظامی واکنش تندی نسبت بهتهدیدی که متوجه اقتدارش میشد نشان داد
|
[ترجمه گوگل]حکومت نظامی به تهدیدی که متوجه اقتدارش می شد، واکنش خشونت آمیزی نشان داد
[ترجمه ترگمان]گروه سری واکنش شدیدی به تهدید درک شده از قدرت خود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The students perceived that his behavior had changed.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان متوجه شدند که رفتار او تغییر کرده است
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان مشاهده کردند که رفتارش تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I perceived a change in his behaviour/that his behaviour had changed.
[ترجمه گوگل]تغییری در رفتارش احساس کردم/ رفتارش تغییر کرده است
[ترجمه ترگمان]من متوجه تغییر رفتار او شدم و رفتار او تغییر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Even as a young woman she had been perceived as a future chief executive.
[ترجمه گوگل]حتی به عنوان یک زن جوان، او به عنوان یک مدیر اجرایی آینده تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]حتی به عنوان یک زن جوان که به عنوان رئیس اجرایی آینده دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I perceived a change in his behaviour.
[ترجمه گوگل]من متوجه تغییر در رفتار او شدم
[ترجمه ترگمان]من متوجه تغییری در رفتارش شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The patient was perceived to have difficulty in breathing.
[ترجمه Mrjn] فهمیدند بیمار در نفس کشیدن مشکل دارد. ( مجهول )
|
[ترجمه گوگل]بیمار در تنفس مشکل داشت
[ترجمه ترگمان]بیمار به سختی نفس می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She is perceived as vain, spoilt and promiscuous.
[ترجمه گوگل]او به عنوان بیهوده، خراب و فحشا تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]او خود را بی هوده و spoilt و promiscuous درک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The government was perceived to be inert and inefficient.
[ترجمه گوگل]دولت بی‌تفاوت و ناکارآمد تلقی می‌شد
[ترجمه ترگمان]مشاهده شد که دولت بی اثر و ناکارآمد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They perceived that they were unwelcome and left.
[ترجمه گوگل]آنها متوجه شدند که از آنها استقبال نمی شود و رفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها متوجه شدند که آن ها unwelcome و چپ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Risks are perceived differently by different people.
[ترجمه گوگل]خطرات توسط افراد مختلف به طور متفاوتی درک می شوند
[ترجمه ترگمان]خطرات به صورت متفاوت توسط افراد مختلف درک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Such fallacies are not easily perceived.
[ترجمه گوگل]چنین مغالطه هایی به راحتی قابل درک نیست
[ترجمه ترگمان]چنین fallacies به آسانی درک نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We had already perceived how the temperature fluctuated.
[ترجمه گوگل]ما قبلاً متوجه شده بودیم که دما چگونه نوسان می کند
[ترجمه ترگمان]ما قبلا درک کرده بودیم که چگونه دما نوسان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sensed, noticed, seen, discerned

پیشنهاد کاربران

ADJECTIVE
۱ ) متصور
۲ ) محسوس - احساس شده
MEANING
1 ) regarded in a specified way —used to say how something or someone is seen or thought of
💠 European Union
EU foreign policy chief fears rightwing surge in June elections
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
I am afraid of fear, I am afraid Europeans vote because they are afraid. It’s scientifically proven that fear in the face of the unknown and uncertainty generates a hormone that calls for a security response. This is a fact, Borrell told the Guardian.
. . .
He accepted there are both real and perceived reasons to be concerned, but urged voters to back political forces that can present a lucid analysis of the situation. If we cannot do that, I think the European elections will be as dangerous as those in the US.
💠 a perceived threat [=something that is thought of as being a threat]
2 ) recognized through the senses
💠 Spontaneous memories are activated by specific signals from the parts of the brain that deal with perceived stimuli like smells, pictures, and words.

ادراک شده
درمورد خطر ، تهدید
فرضی ، خیالی
شایع
احتمالی
فرضی
مثال: perceived hazards = خطرات احتمالی
مشاهده شده
ناتوانی ادراکی: Perceived Disability
تلقی شده_در نظر گرفته شده_ملموس
The dog is a perceived threat to your family's safety
این سگ یک تهدید ملموس برای امنیت خانواده شماست.
متصور
perceived threat تهدید احتمالی
انگاشته
محرز
قابل توجیه
ساختگی ( در روانشناسی )
احساس شده ادراک شده برداشت شده
در نظر گرفته شده
دیده شده. ملاحظه شده. درک شده
قابل مشاهده
مشاهده شده
قابل تشخیص
تشخیص داده شده
پی برده شده
در نظر گرفته شده
فرض شده
محسوس
انگاشته شده ( که می تونه درست باشه می تونه غلط باشه )
درنظر گرفته شدن
برداشت ( دریافت ذهنی )
برداشت شده
به چیزی معروف بودن یا شناخته شدن
ملموس
Perceived ( adj ) :sensed
Ex:The dog is a perceived threat to your family's safety
این سگ یک تهدید ملموس برای امنیت خانواده شماست.
ادراک شده

محسوس
دریافته شده
I perceived
دریافتم ( درک کردم، فهمیدم )
perceived status
وجهه مفروض، جایگاه متصور
پنداشته شدن
موردنظر
پیش بینی شده
درک کردن
صفت )
خیالی، فرضی، ساختگی
A perceived enemy
یک دشمن خیالی!
Belive, understand
گویی، انگار
تصور یا برداشتی که میتواند با واقعیت متفاوت باشد. مثلا تصور بحران.
ملموس
درک شده
احتمالی
مفروض، فرضی، تصورشده، انگاشته شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٩)

بپرس