daunt

/ˈdɒnt//dɔːnt/

معنی: ترساندن، رام کردن، بی جرات کردن
معانی دیگر: مرعوب کردن، دچار دلهره کردن، بیمناک کردن، مایوس کردن، نومید کردن، دلسرد کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: daunts, daunting, daunted
مشتقات: daunted (adj.), dauntingly (adv.), dauntingness (n.)
• : تعریف: to lessen the determination of; intimidate; discourage.
مترادف: discourage, dishearten, dismay, intimidate
متضاد: fire, hearten
مشابه: alarm, cow, deter, disconcert, dispirit, overawe, unman, unnerve

- He was daunted by the size of the task.
[ترجمه گوگل] او از بزرگی کار وحشت داشت
[ترجمه ترگمان] او از اندازه کار ترسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. they were determined and nothing would daunt them
آنان مصمم بودند و هیچ چیز نمی توانست آنها را دلسرد کند.

2. Danger did not daunt the hero.
[ترجمه علی صمیمی] خطر قهرمان را نترساند
|
[ترجمه گوگل]خطر قهرمان را دلسرد نکرد
[ترجمه ترگمان]خطر، قهرمان را نمی ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Danger didn't daunt the hero.
[ترجمه گوگل]خطر قهرمان را دلسرد نکرد
[ترجمه ترگمان]خطر، قهرمان را نمی ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Frequent imprisonment by various regimes did not daunt the courage of Nawal.
[ترجمه گوگل]زندانی شدن های مکرر توسط رژیم های مختلف، شجاعت نوال را مخدوش نکرد
[ترجمه ترگمان]حبس مکرر توسط رژیم های مختلف باعث ایجاد ترس از شجاعت Nawal نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The book is certainly authoritative but may well daunt the uncommitted reader by its relentlessly hard-nosed factuality.
[ترجمه گوگل]این کتاب مطمئنا معتبر است، اما ممکن است خواننده غیرمتعهد را به دلیل واقعیت‌های بی‌رحمانه و سخت‌گیرش دلسرد کند
[ترجمه ترگمان]این کتاب قطعا مقتدرانه است، اما ممکن است به خوبی خواننده uncommitted را با بینی محکم بینی اش بترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No difficulties in the world can daunt us.
[ترجمه گوگل]هیچ مشکلی در دنیا نمی تواند ما را دلسرد کند
[ترجمه ترگمان]هیچ مشکلی در دنیا نمی تواند جلوی ما را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The difficulty did not daunt him.
[ترجمه گوگل]سختی او را دلسرد نکرد
[ترجمه ترگمان]مشکل او را باز نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All these hardships could not daunt him.
[ترجمه گوگل]همه این سختی ها نتوانست او را بترساند
[ترجمه ترگمان]همه این سختی ها نمی توانست او را از هم باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I firmly believe that no difficulties will daunt the brave Chinese people!
[ترجمه گوگل]من کاملاً معتقدم که هیچ مشکلی مردم شجاع چین را دلسرد نخواهد کرد!
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که هیچ مشکلی در میان مردم شجاع چینی وجود نخواهد داشت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even a greater natural calamity cannot daunt us.
[ترجمه گوگل]حتی یک بلای طبیعی بزرگتر نمی تواند ما را بترساند
[ترجمه ترگمان]حتی یک فاجعه طبیعی هم نمی تواند ما را بترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unarmed policemen did not daunt him, neither did the cars in the streets.
[ترجمه گوگل]پلیس‌های غیرمسلح او را ترسانده‌اند، و همچنین ماشین‌های خیابان‌ها این کار را نمی‌کنند
[ترجمه ترگمان]پلیس های غیر مسلح با او در میان نبودند، هیچ کدام از ماشین ها در خیابان ها نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Any affairs in the world can't daunt the outstanding Chinese people.
[ترجمه گوگل]هیچ امری در جهان نمی تواند مردم برجسته چین را دلسرد کند
[ترجمه ترگمان]هر گونه امور در جهان نمی تواند مردم برجسته چینی را بترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Once we master it, no material difficulty can daunt us.
[ترجمه گوگل]هنگامی که بر آن مسلط شویم، هیچ مشکل مادی نمی تواند ما را دلسرد کند
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه این کار رو انجام بدیم مشکل مادی وجود نداره که ما رو بترسونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Such tactics did not daunt Tom Johnson.
[ترجمه گوگل]چنین تاکتیک هایی تام جانسون را دلسرد نکرد
[ترجمه ترگمان]چنین تاکتیک هایی از تام جانسون نترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترساندن (فعل)
bash, abhor, scare, frighten, intimidate, terrorize, deter, fray, shock, fright, shore, huff, awe, appal, appall, spook, tremble, daunt, threaten, buffalo, bullyrag, cow, horrify

رام کردن (فعل)
master, gentle, bridle, domesticate, subdue, daunt

بی جرات کردن (فعل)
dismay, daunt

انگلیسی به انگلیسی

• intimidate, frighten
if something daunts you, it makes you feel afraid or worried about dealing with it.

پیشنهاد کاربران

وقتی کاری کنیم که کسی نسبت به کاری که میخواد انجام بده یواش یواش و کم کمک
دو به شک بشه
متزلزل بشه
مردد بشه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : daunt
اسم ( noun ) : _
صفت ( adjective ) : daunting / dauntless
قید ( adverb ) : dauntingly
ترساندن
مأیوس کردن
ته دل کسی را خالی کردن
ته دل کسی را خالی کردن

بپرس