lead in

/ˈledɪn//liːdɪn/

مقدمه، دیباچه، سیمی که آنتن را به دستگاه فرستنده وصل می کند، سیم ورودی، چیزی که به چیز دیگری منتهی شود، منتج

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an introductory statement or segment, esp. in a television performance or program.

(2) تعریف: a television program that provides a ready-made audience for a succeeding program.

(3) تعریف: the section of a radio or television antenna that connects to the transmitter or receiver.

جمله های نمونه

1. Brydon's team-mate Martin Williamson consolidated his lead in the National League when he won the latest round.
[ترجمه گوگل]مارتین ویلیامسون، هم تیمی برایدون، با پیروزی در آخرین دور، برتری خود را در لیگ ملی تثبیت کرد
[ترجمه ترگمان]هم تیمی او، مارتین ویلیامسون، وقتی آخرین راند را برنده شد، پیشتازی خود را در لیگ ملی تحکیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Japan has taken the lead in car production.
[ترجمه گوگل]ژاپن پیشتاز تولید خودرو شده است
[ترجمه ترگمان]ژاپن در تولید خودرو پیشرو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They forged a lead in the first 30 minutes of the game.
[ترجمه گوگل]آنها در 30 دقیقه ابتدایی بازی به برتری دست یافتند
[ترجمه ترگمان]آن ها در ۳۰ دقیقه اول بازی پیشتاز بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The government should give a lead in tackling racism.
[ترجمه گوگل]دولت باید در مقابله با نژادپرستی پیش قدم شود
[ترجمه ترگمان]دولت باید در مقابله با نژادپرستی شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Government should give industry a lead in tackling racism .
[ترجمه گوگل]دولت باید به صنعت برای مقابله با نژادپرستی پیشتاز باشد
[ترجمه ترگمان]دولت باید در مقابله با نژادپرستی به صنعت کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The team recovered its lead in the second half.
[ترجمه گوگل]این تیم در نیمه دوم برتری خود را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]تیم در نیمه دوم رهبری خود را بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The French driver has taken the lead in the Paris-Dakar rally.
[ترجمه گوگل]راننده فرانسوی در رالی پاریس-داکار پیشتاز شد
[ترجمه ترگمان]راننده فرانسوی، رهبری را در رالی پاریس - داکار به عهده گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The company produces substitutes for lead in petrol.
[ترجمه گوگل]این شرکت جایگزین هایی برای سرب در بنزین تولید می کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت تولید بنزین را برای بنزین تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He forged into the lead in the fourth set.
[ترجمه گوگل]او در ست چهارم به برتری رسید
[ترجمه ترگمان]او در مجموعه چهارم راه خود را پیش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She took the lead in the second lap.
[ترجمه گوگل]او در دور دوم پیشتاز شد
[ترجمه ترگمان]او سرب را در دامن دوم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Scott opened up a 3-point lead in the first game.
[ترجمه گوگل]اسکات در بازی اول 3 امتیاز برتری داشت
[ترجمه ترگمان]اسکات اولین بازی را در بازی اول باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The U. S. took the lead in declaring war on terrorism.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده در اعلان جنگ علیه تروریسم رهبری کرد
[ترجمه ترگمان]U اس رهبری را در اعلام جنگ علیه تروریسم به عهده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She took an early lead in the race and held onto it for nine laps.
[ترجمه گوگل]او در اوایل مسابقه پیشی گرفت و 9 دور آن را حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]او ابتدا در مسابقه شرکت کرد و برای نه دور دست به آن زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He plays the lead in a remake of the 1920s comedy classic.
[ترجمه گوگل]او نقش اصلی را در بازسازی کمدی کلاسیک دهه 1920 ایفا می کند
[ترجمه ترگمان]او در فیلم کلاسیک کمدی (۱۹۲۰)، نقش بازی را بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The report called for urgent action to reduce lead in petrol.
[ترجمه گوگل]این گزارش خواستار اقدام فوری برای کاهش سرب در بنزین شد
[ترجمه ترگمان]این گزارش خواستار اقدام فوری برای کاهش سرب در بنزین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• introduction, prologue, preamble
a lead-in is what is said or done as an introduction before the main subject or event, especially the introduction to a radio or television programme.

پیشنهاد کاربران

Lead - in : مقدمه، دیباچه، پیش زمینه
هدایت به سوی ( یک موضوع )
✔این عبارت زمانی به کار می رود که بخواهیم به فرآیند هدایت یا راهنمایی مخاطب به سوی یک موضوع خاص اشاره کنیم. �
✔ این عبارت برای اشاره به فرآیند آماده سازی مخاطب برای یک موضوع یا برنامه استفاده می شود
...
[مشاهده متن کامل]

مثال :
"The lead - in to the news report was quite dramatic. "
مقدمه این گزارش خبری بسیار نمایشی بود.
The lead - in to the discussion focused on the history of the topic.
پیش زمینه بحث بر تاریخچه موضوع متمرکز بود.
The speaker made a good lead - in to the presentation.
سخنران یک مقدمه خوب برای ارائه ساخت

لطفاً یه مثال از lead in بسازید که تو جمله معنیش همون مقدمه باشه اون بالایی ها نبود
سپاس
Introduction
مقدمه
مقدمه