go hand in hand

با همدیگر آمدن ، دست به دست هم دادن

با یکدیگر مرتبطند، همزمان با هم اتفاق می افتند

دست در دست/ دست به دست/ دوشادوش/ شانه به شانه/ پا به پای هم رفتن

( مجازی ) ملازم یکدیگر بودن

لازم و ملزوم یکدیگر بودن

دست در دست هم

مرتبط بودن

در پیوند با هم قرار داشتن
در پیوند با یکدیگر قرار داشتن

با هم آمدن
مثال
Poverty and poor health go hand in hand

دست به دست یکدیگر دادن، متحدشدن برای انجام کاری

متحدشدن برای انجام کاری، باهم نقش داشتن در. . . ، بایکدیگرمرتبط بودن
دست به دست هم دادن، دست در دست هم

همراهی کردن با
همراه بودن با
ملازم بودن با
رابطه مستقیم داشتن با
مستقیماً مرتبط بودن با

اگر دو چیز go hand in hand باشند، ارتباط نزدیکی با هم دارند و نمی توان آنها را جدا از یکدیگر در نظر گرفت

مثال:
Inconveniently, competence and confidence do not go hand in hand.
Globe and Mail ( 2014 )

Work plans go hand in hand with passion this week.
The Sun ( 2017 )

Performance and development go hand in hand.
Times, Sunday Times ( 2015 )

Writing and performing go hand in hand.
The Sun ( 2009 )

The predictable and the inspiring rarely go hand in hand.
The Times Literary Supplement ( 2017 )

Spectacle and wearability don't necessarily go hand in hand.
Times, Sunday Times ( 2007 )

No, seriously, the two go hand in hand.
The Sun ( 2007 )

Keeping fit and eating well go hand in hand.
Times, Sunday Times ( 2008 )

When whining and winning go hand in hand, we all end up the losers.
Times, Sunday Times ( 2013 )

با هم ( همزمان ) آمدن
همزمان با هم رخ دادن
مصادف شدن با یکدیگر
دست به دست هم دادن ( اوضاعی را ایجاد کردن )

پیشرفت همزمان
در یک راستا

If something goes hand in hand with something else, it is closely related to it and happens at the same time as it or as a result of it